رعناي آواز ايران
بهروز ریحانی
گل همشيه بهار هنر ايران ، آواي عشق، شادي و غم، شوريده بر فرهنگ جهل و خرافه، مرضيهي مردم ايران، به ابديت پيوست. او كه با مردم همآواز و همساز بود، خشم آخوندهاي زن ستيز را برانگيخت. زماني كه وحوش حكومتي، صداي خواننده زن را در ملاءعام حرام ميدانستند، به كوهساران پناه برد و همراه با پرندگان خوش صدا، يوسف راه هنر ايران غمزده شد و حرمت دلهاي شكسته را پاسداشت. مرضيه كه همچون نامش، مورد پسند و باعث خشنودي مردم بود، به ويژه بعد از مهاجرت و هجرت تاريخياش، مورد كينهي آخوندها قرار گرفت. نظام قرون وسطايي ولايي با آزار و اذيت و گروگان گرفتن دختر دلبندش، قصد شكستن او را داشت، اما ميناي هنر ايران زمين، بيدي نبود كه با بادهاي موسمي بلرزد و در برابر آنها سرخم فرود آورد، همچون كوهساري در هنر ايران، بر مبارزه با ظلم و تعدي پاي فشرد و بار دگر وعدهي جشن گلها در ايران را داد. گلچين موسيقي ايران با رعنايي و غرور خاص خودش به آزادي ايران بوسه زد و وعدهي بهار ايران زمين را داد. جاي آن است كه در برابر بانوي بزرگوار هنر و موسيقي ايران، سر تعظيم فرود آوريم و به روح شوريدهي مرضيه ملت درود بفرستيم.
اي عاشقان، اي عاشقان
من از كجا، عشق از كجا
اي بي دلان، اي بيدلان
من از كجا، عشق از كجا
شوريدهام، شوريدهام، از خانمان ببريدهام
عشقش به جان بريدهام
من از كجا، عشق از كجا
بهروز ريحاني
منبع:پژواک ایران