«مسعود رجوی زنده است»
بهروز ریحانی
در برنامه و گردهمایی سالانهی مجاهدین خلق در فرانسه، شاهزاده ترکی فیصل وزیر سابق اطلاعات عربستان سعودی و سفیر پیشین این کشور در ایالات متحده آمریکا در طی سخنرانیاش از مسعود رجوی با صفت «مرحوم» یاد کرد. به فاصلهی کوتاهی سایتهای خبری، رادیو و تلویزیونهای ایرانی در داخل و خارج کشور همین کلمهی «مرحوم» را صدها بار تکرار کرده، تحلیلها و تفسیرهای مختلفی را ارائه دادند. افراد، جریانات و سایتهای خبری، با توجه به نقاط تقابل و توافقی که با مجاهدین داشته و دارند، نتیجهگیریهای خاص خود را از سخنان شاهزاده سعودی عرضه کردند. بدون اغراق، اکثریت بر این نظر و عقیده بوده و هستند که «چون ترکی فیصل، جایگاه ویژه در دستگاه امنیت-سیاسی عربستان سعودی داشته و دارد؛ حتما و بدون شک از مرگ مسعود رجوی خبر داشته و مجاهدین بویژه خانم مریم رجوی را شوکه کرد»؟!.
تمامی سایتهای خبری، سیاسی، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی در یک کُر هماهنگ به انعکاس این خبر پرداختند، از جواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی تا یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی و مشاور ویژه حسن روحانی تا محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران تا علی اکبر ولایتی مشاور ولی فقیه در امور بینالمللی، چهرههای ریز و درشت حکومتی تقریبا یکدست و یکنواخت و با فرهنگ آخوندی موضعگیری کردند. یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی گفت: ترکی فیصل خبطی انجام داد. برای اولین بار مرگ سرکردهی منافقین (مجاهدین) را اعلام و این چیزی بود که منافقین (مجاهدین) نمیخواستند آن را افشا کنند، رجوی سالها قبل در بمبارانهای آمریکا در عراق یا کشته شده و یا به شدت آسیب دیده است»
خوبه که این آخوند ابله، وزیر اطلاعات بوده، اگر وزیر دامپروری و کشاورزی میبود، چه میگفت، یونسی و دستگاه عریض و طویل اطلاعات با رجوع به یوتیوب و سایتهای رنگارنگ مجاهدین میتوانند، گفتگوها و سخنرانیهای چند ساعته مسعود رجوی با ساکنان و کادرهای مجاهدین در قرارگاه اشرف را که حداقل تا سال ۲۰۱۲ بوده را مشاهده کنند.
مخالفین و منتقدین مجاهدین خلق هم اکثر قریب به اتفاق باور دارند که به واقع مسعود رجوی فوت کرده است، اصلیترین دلیل و برهان اینان این است که لغت «مرحوم» را همینطوری، شخصیتی همچنون ترکی فیصل که جایگاه مطلع و بالایی در امور اطلاعاتی و سیاسی دارد را نمیزند. به جرآت میتوان گفت کمتر دلائل ایدئولوژیک، سیاسی، استراتژیک و تشکیلاتی در این رابطه مورد توجه قرار گرفته است.
نگاهی گذرا به مجاهدین خلق، از آغاز تا تاکنون
شهید بزرگوار محمد حنیفنژاد، یکی از اصلیترین اهدافش از تشکیل و بنیادنگذاری مجاهدین خلق را آموزش و پرورش و در یک کلام ساختن کادرهای همه جانبه قرار داده بود و با توجه به عمر کوتاهش تاریخ به اثبات رساند که در این زمینه موفق بود. تنها بازماندهی مرکزیت اولیه مجاهدین، مسعود رجوی بود که توانست نه تنها تشکیلات مجاهدین را از زیر ضربه هولناک و کمر شکن داخلی (جریان تقی شهرام) به در آورد، بلکه بعد از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، تشکیلات بزرگ و گستردهای را سازماندهی کند، اینکه بعدها چه شد و مجاهدین خلق چه سرنوشتی پیدا کردند و جایگاه کنونی آنها در مختصات سیاسی کجا قرار دارد، موضوع این نوشته نیست. مبارزین بزرگ و کادرهای همه جانبهای همچون احمد رضا رضائی، کاظم ذوالانوار، موسی خیابانی، محمود شامخی، مجید شریف وافقی و ... حاصل همان دیدگاه محمد حنیف بود که آیندهای را مد نظر داشت و میدید که چه بسا خودش در قید حیات نباشد، اما سازمانی را که بنیاد نهاده بود، راه و رسم مبارزاتی او را دنبال کند.
محمد حنیفنژاد آنچنان شخصیت وارسته و افتادهای داشت که حتی اکثریت آخوندها بارها در خاطرات و نوشتههایشان از او به احترام و نیکی یاد میکنند.
در سال ۱۳۶۴، وقوع یک طلاق و ازدواج که مسعود رجوی آن را «انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین» نامید، ساختار ایدئولوژیک تشکیلاتی مجاهدین خلق را تماما دگرگون کرد. هر چند که بعد از شهادت بنیانگذاران مجاهدین، مسعود رجوی نقش بلامنازع و تعیین کنندهای در سازمان مجاهدین داشت، اما با «انقلاب ایدئولوژیک»، مسعود رجوی در جایگاه، رهبر عقیدتی، رهبر خاصالخاص، مرشد، تئورسین، استراتژیست قرار گرفت و در یک کلام «امام» مجاهدین شد. بعد از سرفصل آتشبس در جنگ ایران-عراق و عملیات فروغ جاویدان، جایگاه مسعود رجوی طی ماهها و سالها هر چه پر رنگتر شد، تا جایی که مسئولین مجاهدین، بویژه خانم مریم رجوی بارها تأکید کردهاند که فاصله مسعود رجوی با دیگران در درون مجاهدین، فاصلهی سالها نوری میباشد. تمامی بندهای «انقلاب ایدئولوژیک درونی» مجاهدین بر این اساس و محور قرار داشت و دارد که هر عضو و کادر مجاهدین خلق، بطور مستمر و روزانه و لحظهای از درک جایگاه ویژهی مسعود رجوی غافل نشود. خانم مریم رجوی در سه دههی گذشته، صدها بار تکرار کرده است که بدون داشتن رهبر عقیدتی (مسعود رجوی) مبارزه و مقاومت معنا و مفهوم ندارد و انسان بدون رهبر عقیدتی، انسانی درون قبر و سرگردان میباشد.
از نظر مسعود رجوی، درک جایگاه عقیدتی او طی سه دههی گذشته توسط یک شخص به تمام و کمال فهم شده است و آن هم مریم رجوی می باشد. دیگر کادرها و مسئولین مجاهدین خلق، هر چند قدر نعمت وجود مسعود رجوی را درک و فهم کردهاند، اما ادراک آنها دارای صبغههای استثماری و لذا ناقص می باشد. برای شناخت بهتر و کاملتر از رابطهی عقیدتی-عاطفی مسعود و مریم رجوی، توجه خوانندگان را به قسمتهایی از یک مقاله جلب میکتم. سال ۱۳۷۲، مسعود رجوی برای انتخاب «رئيس جمهور برگزیده مقاومت»، خانم مریم رجوی را کاندیدای این پست کرد،گویا خانم مریم رجوی حاضر به پذیرش آن مقام نبود. (چرائي آن را توضیح خواهم داد)، در برابر توضیحات و اصرار مسعود رجوی برای پذیرش آن مسئولیت خانم مریم رجوی به مسعود رجوی میگوید «من تنها جوابی که میتونم بدهم اینکه چون چیز بیشتری نمی تونم بفهمم به اعتبار حضور خودتون و شورای ملی مقاومت و در رأسش خود شما (مسعود رجوی)، بعنوان بالاترین تضمین و پشتوانه و بالای سرم، اگر بتونم قدم بردارم، و الا خارج از این مسئله اصلا امکان ندارد.»
مسعود رجوی: «بنابرین شما (مریم رجوی) مخالفت نمیفرمائید، نه نمیگویید؟
مریم رجوی: «چون دستور خود شما (مسعود رجوی) است».
در واقع این دلیل اصلی که مریم رجوی حاضر به پذیرش جایگاه «رئيس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت» نبود، این بود که در ساختار شورای ملی مقاومت، رئيس جمهور بالاتر (حتی بصوری صوری) از مسئول شورا (مسعود رجوی) قرار میگرفت، اما، مریم رجوی حتی حاضر به پذیرش صوری آن جایگاه هم نبود تا مبادا به مسعود رجوی خدشهای وارد شود و بعد هم که آنرا می پذیرد، به گفته ی خانم رجوی به اعتبار و تضمین و پشتوانهی اینکه مسعود رجوی بالای سر او می باشد، در غیر اینصورت «اصلا امکان ندارد». تأکید من روی این مسئله نه برای تحقیر خانم مریم رجوی، بلکه برای نشان دادن اهمیت و نقش مسعود رجوی در راهبری و هدایت تمام عیار دستگاه ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی مجاهدین میباشد. بدون ذرهای تردید، تمام خط و خطوطی که خانم مریم رجوی به پیش میبرد و پیاده میکند را مسعود رجوی معماری، طراحی ، مرشدی و رهبری کرده و میکند.
نقش و کارکرد مسعود رجوی، بعنوان رهبر عقیدتی در دستگاه مجاهدین بدون اغراق هزاران بار بیش از نقش خمینی در حکومت جمهوری اسلامی بوده و هست. در حکومت جمهوری اسلامی، آخوندهای مفتخور، بدلیل صدها سال زندگی انگلی که در ایران داشتند، بعد از مرگ خمینی، هر چند با کشتار، خونریزی و سرکوب توانستند نزدیک به سه دهه میراث آن ملعون را حفظ کنند، متأسفانه مسعود رجوی حداقل تاکنون،نتوانسته است کادرهایی را پرورش دهد که در آینده بتوانند؛ بصورت همه جانبه یک جامعهای را بگردانند. مریم رجوی که میوه و ماحصل تمامی تلاشهای ایدئولوژیک مسعود رجوی میباشد، بارها اذعان کرده است که نقش مسعود رجوی بدون جایگزین و بلامنازع است و به گفته خودش با پاهای ایدئولوژیک مسعود رجوی ره می پیماید. دیگر اعضا و کادرهای مجاهدین جای خود دارند.
در دستگاه فکری مجاهدین، اعتبار و احترام مریم رجوی در وهلهی اول به این دلیل والا و بالاست که توانست مسعود رجوی را به کادرها و اعضای سازمان مجاهدین بشناساند و شاخص مجاهد مسلمان را بر خوردار بودن از نعمت رهبر عقیدتی (مسعود رجوی) بداند. مسعود رجوی خود سالها پیش به مجاهدین تأکید کرده بود که «رهبر عقیدتی بودم و هستم و خواهم بود»، نبود رهبر عقیدتی برای مجاهدین به مفهوم محروم بودن از امام، مقتدا، راهگشا، دلبر و نگار و ... است به همین دلایل اعضای مجاهدین خلق، یا اساسا هیچگونه خطا و اشتباه سیاسی- استراتژیکی را در مورد مسعود رجوی نمی دیدند و نمیبیننند و یا اگر هم ببینند با نگاه ایدئولوژیک-عاطفی که به مسعود رحوی دارند، از آن میگذرند. جهان بدون مسعود رجوی برای کادرها و اعضای مجاهدین، یعنی دنیایی سیاه و تاریک، بدون چراغ راهنما. مجاهدین خلق و در رأسشان مریم رجوی، خمینی را دزد بزرگ انقلاب سلطنتی می دانند. چرا که رهبری آن را حق مسلم مسعود رجوی میدانسته و میدانند. ساده انگارانه است که فکر کنیم خانم مریم رجوی، شاد و خندان و شاداب در گردهمائی پاریس ظاهر شده است و در عین حال در ذهنش این باشد که مسعود رجوی «مرحوم» شده است؟!!.
بر خلاف تصور و تحلیل دشمن (رژیم) و بعضی از منتقدین و مخالفین مجاهدین خلق، تعجب و جا خوردن مریم رجوی از اینکه شاهزاده ترکی فیصل لغت «مرحوم» را برای مسعود رجوی بکار برد، نه اینکه این شاهزاده سعودی «مرگ مسعود رجوی را لو داده است» بلکه از این بود که چرا این صفت را بکار برد، در حالی که ایشان (مسعود رجوی) حی و حاضر و زنده می باشد و اساسا طراحی و هدایت و معماری همین برنامه و گردهمائی در پاریس، توسط خود مسعود رجوی صورت گرفته است.
تا سال ۱۳۶۸، مسعود رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق بود، در آن سال او مریم رجوی را بعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین معرفی و انتخاب کرد، تعدادی از کادرها، اعضا و هوادارن مجاهدین گویا در صحبتها و گزارشاتشان بعد از آن انتخاب، در مورد جایگاه و موقعیت مسعود رجوی سؤال میکردند و دچار سردرگمی بودند که سرنوشت مسعود رجوی چه میشود و خلاصه کجاست؟ آنها متوجه نشدند و یا نگرفته بودند که بعد از آن مسعود رجوی رهبر عقیدتی- خاصالخاص میباشد.
مسعود رجوی در نشستی با طنز خطاب به آنان که به دنبال جایگاه او بودند گفت: «من اینجام، شما کجائید»؟!.
لذا در آینده دور یا نزدیک تاریخ تکرار خواهد شد، لطفا مراسم ترحیم نگیرید، مسعود رجوی زنده است.
منبع:پژواک ایران