«روز از نو روزی از نو»
بهروز ریحانی
علی لاریجانی رئیس مجلس در سخنرانیاش به مناسبت تحلیف حسن روحانی گفت: « این شرایط ما را به یاد سخن «مارکس» میاندازد که گفت: «تاریخ همواره تکرار میشود ابتدا به صورت تراژدی و سپس بصورت یک نمایش کمدی» لاریجانی از یکی دیگر از فرهیختگان و اندیشمندان تاریخ به نام «ولتر» هم نام برد و به نقل از «ولتر» گفت: «پوشاندن لباس قانون برای استعمار و استثمار آخرین درجه فساد میباشد.»
رئیس مجلس نظام بدون اینکه بخواهد بر دو نکتهی کلیدی و اساسی که در ارتباط با حکومت جمهوری اسلامی صادق می باشد انگشت گذاشت. اول اینکه تاریخ اعتدال، مدره و اصلاحطلبی یکبار بصورت تراژدی در دوران هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بوقوع پیوست، همان تاریخ اینبار با نمایش کمدی حسن روحانی تکرار میشود.
دوم «ولتر» فیلسوف نامدار فرانسوی که علی لاریجانی او را برای سخنرانی خود خرج کرده است چنانچه در قید حیات میبود بدون تردید حکومت آخوندی را مورد لعن و نفرین قرار میداد و به همین دلیل توسط روحانیون حاکم بر ایران به بند و زنجیر کشیده میشد چرا که آن فیلسوف عصر روشنگری اروپا، تا آنجا بر علیه کشیشان کلیسای کاتولیک آن دوران شوریده بود که مقامهای کلیسای کاتولیک قصد داشتند از آئین خاکسپاری مسیحی برای «ولتر» بزرگ جلوگیری کنند. گفته «ولتر» که «پوشاندن لباس قانون برای استثمار آخرین درجهی فساد میباشد» به تمام و کمال در مورد حکومت جمهوری اسلامی، قانونگذاران و کارگزاران آن صدق میکند. فقر، استثمار، فلاکت، فساد، فحشا، جنایت و چپاول از برکت همین حاکمیت در جامعهی ایران نهادینه شده آنهم نه در قرن هفده وهیجده میلادی که «ولتر» میزیست، بلکه در قرن بیست ویک که انسان و جامعهی بشری در اوج شکوفایی، فراوانی و آزادی میبایست باشد. بعنوان یک نمونه که روزمره در رسانهها و سایتهای حکومتی منعکس میشود، فروش دختران جوان ایرانی در شیخنشینان کشورهای خلیجفارس که این معاملات ننگین ناشی از فقر و استثماری میباشد که آخوندهای حاکم به لایههای اجتماعی تحمیل کردهاند.
اگر یک فیلم مستند از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی ساخته شود، به دوران حسن روحانی که میرسیم، فقط نام بازیگر اصلی (رئیسجمهور) عوض خواهد شد، گفتمان ، قول و قرارها، تعریف و تمجیدها، خط و نشان کشیدنها، سیاستهای داخلی و خارجی، چاپلوسی از «رهبر معظم انقلاب» (خامنهای) و ... تکرار مکررات خواهد بود. هر سه این افراد (رفسنجانی، خاتمی، روحانی) خدا، پیامبر و دوازده امام را از عرش به زمین میکشانند تا به پیرامون خود به قبولانند که دوران ریاست جمهوری شان همراه با سازندگی، اصلاحطلبی و اعتدال بوده و میباشد، درحالیکه با نگاهی گذرا و بررسی کوتاهی از شرایط جامعه ایران به سادگی میتوان پیبرد که به اندازهی ارزنی حقیقت در کردار وعملکردشان وجود نداشته و ندارد. میگویند گذشته چراغ راه آینده است.
هشت سال ریاست جمهوری رفسنجانی که او آن را دوران سازندگی مینامد، بزرگترین غارتگریها و چپاولها در آ ن زمان انجام گرفت. رفسنجانی از یک طرف دست فرماندهان سپاه پاسداران و بسیج را در امور اقتصادی باز گذاشت و از سوی دیگر، علی فلاحیان وزیر جنایتکار اطلاعات را مأمور ترور و قتل مخالفین و منتقدین کرد. با رهنمودهای سردار سازندگی (رفسنجانی)، جوخههای ترور؛ دکتر شاپور بختیار، دکتر عبدالرحمان قاسملو، دکتر کاظم رجوی و ... را سلاخی کردند.
دوران هشت سالهی ریاست جمهوری محمد خاتمی که با یادآوری آن قند در دل اصلاحطلبان آب میشود؛ البته برای گفتار درمانی جهت رسیدگی به آسیبهای روحی و روانی تئورسینها و سران اصلاحطلب مفید بود، اما برای مردم ایران، مملو از سخن سرایی و لفاظیهای پامنبری محمد خاتمی میباشد. مفهموم آزادی برای خاتمی فقط شامل خودیها میشد، محمد خاتمی حتی حاضر نشد برای نهضت آزادی که خودشان را موافقین غیر حاکم می نامیدند پروانه و مجوز فعالیت صادر کند. خاتمی بصراحت میگفت:«نگاه من به آزادی از موضع حفظ نظام است و کسانی در ایران حق فعالیت و حیات سیاسی دارند که به اسلام و رهبری اعتقاد داشته باشند». جامعه مدنی و قانونمدار که خاتمی همچون نقل و نبات آن را تکرار میکرد؛ همانی بود که عطاءاله مهاجرانی وزیر ارشاد دولت او خواستار آن بود؛ مهاجرانی بعد از افشای فیلم سنگسار توسط مجاهدین خلق، به جناح «سختسر» و ولیفقیه نظام رهنمود میداد که مجازات سنگسار را درملاءعام انجام ندهیم بلکه درملاءخاص و با ترکیب عناصر حزبالله و وفادار نظام انجام دهید؛ همین وزیر ارشاد اصلاح طلبی که در حال حاضر لندننشین میباشد، نه تنها با اصل قانون ضد بشری سنگسار مخالفتی نداشت، بلکه برای مخفی نگهداشتن آن از دید جهانیان و سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر، کاسه داغتر از آش برای قاتلین قوهی قضائیه نظام شده بود. سرکوب و کشتار دانشجویان در تیرماه سال ۷۸ دو سال بعد از صدارت محمد خاتمی را مردم ایران فراموش نخواهند کرد که در طی آن پاسداران و بسیجیان تحت حاکمیت مدنی و قانونی محمد خاتمی، دانشجویان را از طبقات فوقانی خوابگاهها به پائین پرتاپ میکردند، اما علیرغم آن همه خوش خدمتی که محمد خاتمی در حق ولیفقیه انجام داد، علی خامنهای با یک تو دهنی محکم بر خلاف رسم سالیان گذشته، از حضور محمد خاتمی در مراسم تنفیذ و تحلیف جلوگیری به عمل آورد.
با مروری بر سخنرانی حسن روحانی در مراسم تحلیف و حرفهای او در دوران پیش و پس از انتخابات، تو گویی رفسنجانی و محمد خاتمی را به دو نیمه تقسیم کردهاند و از ترکیب آن دو نیمه حسن روحانی را بوجود آوردهاند.
بدون اینکه بخواهم به سوابق حسن روحانی در ۳۵ سال گذشته بپردازم و نقش او را درسیاست های امنیتی، نظامی، اتمی و تروریسم مورد کاووش قرار دهم، سخنان او در مراسم تحلیف آئینه تمام نمایی از وارونهگویی، دو پهلو سخن گفتن و بلبلزبانیهای صد تا یک غاز میباشد. حسن روحانی در مورد زنان ایران میگوید: «در پی گامهای بلندی که نظام جمهوری اسلامی برای تکریم منزلت زنان برداشته دولت تدبیر و امید ( یعنی دولت روحانی) استیفای هر چه بیشتر حقوق زنان و حضور آنان در زمینههای اجنماعی را از اهم وظایف خود میداند.»
این هندوانه گذاشتن زیر بغل زنان تحت ستم ایران در حالی صورت میگیرد که حتی یک وزیر زن در وزرای پیشنهادی حسن روحانی به مجلس وجود ندارد و از این نظر محمود احمدینژاد که به فالانژ و مرتجعبودن شناخته میشد یک گام از شیخ اعتدالیون جلو میباشد. گامهای بلندی که حسن روحانی مدعی است جمهوری اسلامی برای زنان ایران برداشته، یک قلم آن خودسوزی و خودکشی هزاران هزار دختر و زن در دوران حکومت نکبتبار آخوندی میباشد که تاکنون در هیچ کشوری در خاورمیانه سابقه نداشته و اساسا محصول جور و ستم، سرکوب و تبعیض است که این رژیم بر زنان آزادهی ایران اعمال کرده و میکند.
حسن روحانی که مراسم تحلیف را برای طرف حساب های خارجی تدارک دیده بود خطاب به دولتها و افکار جهان گفت: »ما در پی تغییر مرزها و دولتها نیستیم. ما با حرف دگرگونه در نظامهای سیاسی مخالفیم و بکارگیری زور را نقطهی مقابل مردم سالاری و تعیین سرنوشت ملتها میدانیم.»
ببینیم این لفاظی میانتهی تا کجا عاری از حقیقت و واقعیت میباشد. سپاه یا نیروی قدس، با فرماندهی قاسم سلیمانی، از ارکان مهم رژیم ایران میباشد که مسئولیت فعالیتهای نظامی – سیاسی برون مرزی دارد. مأموریت اصلی سپاه قدس، تجهیز نظامی، سازماندهی و سرمایهگذاری روی جریانات و جناحهای سیاسی در کشورهای مختلف بویژه کشورهای اسلامی و منطقه میباشد. در ضمن سپاه قدس مسئولیت راهبرد سیاستهای خارجی نظام را بر عهده دارد، به گفتهی فریبرز صارمی ،استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بینالملل مقیم آلمان «سپاه قدس نفوذ بسیار زیادی درعراق، سوریه، لبنان و خاورمیانه دارد و درصدد مبارزه با عربستان و ترکیه میباشد»، فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی، بطور مستقیم زیر نظر علی خامنهای رهبر نظام انجام وظیفه میکند. حال با این تفاصیل باید از حسن روحانی اعتدالگرا پرسید قسم شما در امور سیاست خارجی را باور کنیم یا دم خروس ولیفقیه در سپاه قدس را؟! اینکه گفتهاید:«نظام ما هیچگاه سر جنگ با دنیا نداشته و ما تمامی تلاشهای خود را معطوف به مهار جنگطلبان و جنگافروزان خواهیم کرد» را بپذیریم یا فعالیت های گستردهی نظامی - سیاسی سپاه قدس از شاخ آفریقا تا آسیای میانه و از خاورمیانه تا آمریکای لاتین را؟! اگر ذره و قطرهای حقیقت در این شعارهای حسن روحانی وجود داشته باشد، میبایستی در اولین قدم برای نشان دادن حسن نیت خود به مخاطبین خارجی؛ خواهان انحلال سپاه قدس شود در غیر اینصورت معلوم میگردد مانند سالیان گذشته آخوندها در حرف وسخنرانی از تعاملات بینالمللی و سازنده و آرامبخش دم میزنند و در عمل توسط نیروی قدس و دیپلماتهای خود به اغتشاش و صدور تروریسم در دیگر کشورها مبادرت میورزند.
اما آنچه حقیقی و واقعی و تجربه شده است، ریاست جمهوری و منصب و مقام آن در چارچوب نظام ولایت فقیه، حتی اگر به فرض محال بخواهد، نمیتواند در مسائل اساسی جامعه ایران و جهان، سیاستهایی متفاوت و مخالف نظرات «مقام معظم رهبری» اتخاذ کند. حسن روحانی چکیده و ماحصل سه دورهی ریاست جمهوری رفسنجانی، محمد خاتمی و احمدینژاد میباشد، سیدعلی خامنهای در مراسم تنفیذ حسن روحانی با اشراف کامل به همین مسئله گفت:«آقای روحانی فردی آزموده شده و جزء عناصر و خدمتگزاران قدیمی نظام اسلامی میباشد»، این سخن به این مفهوم میباشد که پاشنهی نظام از تمامی جهات بر همان منوال گذشته خواهد چرخید و «روز از نو روزی از نو».
behroozreyhani@yahoo.com
منبع:پژواک ایران