چه شد ؟ چه میشود ؟ (1)
بهروز ریحانی
سه دهه از حکومت جمهوری اسلامی میگذرد. اینکه در این 30 سال چه بر مردم ایران گذشته و جامعه ایران دچار چه معظلات و مشکلات و تضادهایی شده ، موضوع این نوشته بصورت جامع نیست . حکومت ایران و جامعه آن را در دو برش و مقطع بررسی میکنیم .
سال 1376 ، خاتمی ريیس جمهور اسلامی شد. خاتمی محصول دوران پر از فساد و چپاول و سرکوب سردار سازندگی بود . از زمان خاتمی لغت اصلاحات و اصلاح طلبان بطور گسترده وارد فرهنگ سیاسی ایران شد . اصلاحاتی که اساسأ با ماهیت و سوابق خاتمی و جناح حاکم آن دوران در تضاد آشکار و ماهوی بود . سؤال این بود که مگر تا آن زمان حکومت ایران ، که تازه ده سالش با نظرات و حاکمیت مطلقه شخص خمینی اداره میشد ، دچار چه انحرافاتی شده بود که این مدعیان می خواستند اصلاحش کنند ؟ وانگهی کسانی که ادعای اصلاحات ماقبل خودشان را دارند ، حداقل این است که گذشته را به نقد بکشند ، نقاط منفی و کجروی ها و انحرافات آن را نشان دهند و نقش خودشان را در آن دوران بازگو کنند . اما دریغ از یک نقد و توبه !
نه تنها از این ناپرهیزی ها نکردند ، بلکه برای نمونه با قتل های زنجیره ای و کشتار و سلاخی دانشجویان در 18 تیر نشان دادند از کوزه همان برون تراود که در اوست .
اصلاح طلبان حکومتی هر چند در 8 سال دولت خاتمی فرجه حیات برای جمهوری اسلامی خریدند ، اما تضادهای لاعلاج جامعه ایران و خواسته های بر حق مردم ، به ویژه آزادی ، گریبانشان را گرفت . اینجا بود که ولی فقیه حکومت وارد معرکه انتخابات دوره قبل شد و با یک پاتک ، نه تنها رفسنجانی را از اینکه برای بار سوم ريیس جمهور شود را پس زد بلکه یک عنصرنسبتأ گمنام و البته مطیع و سربزیر را در مسند ریاست جمهوری حکومتش نشاند .
تا آن زمان به جز دوره کوتاه بنی صدر ، هیچ عنصر غیر روحانی در این جایگاه قرار نگرفته بود . خامنه ای به خوبی می دانست که از قضا احمدی نژاد از بسیاری از آخوندها خشک مغزتر و فرمانبردارتر است . کما اینکه در تمام دوران حکومت جمهوری اسلامی هیچ آخوند و روحانی مدعی آن نشده که هاله نور به دورسرش نشسته است و هیچ روحانی و طلبه ای در چاه جمکران به دنبال امام زمان نبود. چرا که آخوند جماعت ، بر خلاف روضه هایی که در رابطه با اجرت آخرت می خواند ؛ مسايل دنیایی را بر همه چیز مقدم می شمارد.
احمدی نژاد در چهارسال دوره ریاستش با بگیر و ببند ، سرکوب مینیمم آزادی ها ، کشتار و اذیت و آزار جوانان ،به ویژه دانشجویان ،خفه کردن صدای زنان ، بستن مطبوعات ووبلاگ ها و سایت های اینترنتی نشان داد که الحق بسیجی فرمانبردار و مطیع سربزیری برای ولی فقیه می باشد. اما اشتباه محاسبه و خطای بزرگی که ولی فقیه مرتکب شد این بود که پتانسیل جامعه سرکوب شده و فقر زده ایران را نفهمید و در این توهم بود که میتواند مادام العمر بر یک ملت آزاده با دروغ و فریب و سرکوب حکومت راند ، غافل از آنکه مردم ایران به ویژه انبوه جمعیت جوان آن خواسته های برحق و ملموس دارد . سرکوب ، بیکاری ، فقر ، فساد و فحشا جان مردم را به لب رسانده و باعث و بانی همه این مصايب را حکومت مطلقه فقیه میدانند . لذا به دنبال کوچکترین روزنه امید و بارقه ای برای برون رفت از این وضع فلاکت بار بودند . مردم از انتخابات همین روزنه را می دیدند . واقعیت این است که مردم بصورت گسترده در این انتخابات قلابی شرکت کردند اما نه از حب علی بلکه از بغض معاویه .
مردم آلترناتیو مادی و ملموسی در برابر حکومت ولایت فقیه نداشتند . به اصطلاح رجال سیاسی و نیمچه گروه های سیاسی غیر حاکم درون ایران یا به نحوی وصل به یکی از جناح های حاکمیت بودند و یا آنچنان محو جمال خاتمی و اصلاح طلبان بودند که خواسته های مردم را به فراموشی سپرده بودند .
شخصیت ها و عناصر منفرد آزاینخواه نیز متاسفانه دارای تشکیلات و سازمان حمایت کننده نبودند.
اپوزیسیون خارج از ایران ، یا همچون پیراهن صدپاره زلیخا بودند و یا در لاک مسايل گروهی و ایديولوژیک خودشان فرو رفته بودند . در آن شرایط بود که نخست وزیر هشت ساله حکومت ولایت فقیه با یک شال گردن سبز که نماد اهل بیت می باشد وارد صحنه و سوار بر موج میلیونی شد . همین موسوی که رقیب و متحد اصلاح طلبش ، مهدی کروبی ، در مناظره تلویزیونی خطاب به او گفت : " دنبال مهندس موسوی برای هر کاری رفتیم هرگز حاضر نشد که کمک بدهد و خودش را هزینه کاری بکند". شاید مهدی کروبی با به قول خودش شوک حیرت انگیزی که ولی فقیه به او وارد کرده ، متوجه شده باشد که چه شد که موسوی آمد ! ….. ادامه دارد
بهروز ریحانی
behroozreyhani@yahoo.com
منبع:پژواک ایران