اشتباه تاکتیکی نظام، خطای استراتژیک آمریکا
بهروز ریحانی
سرپاسدار محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم وابسته به نیروی قدس بعد از کاسه لیسی مکفی از مقام معظم رهبری، در ارتباط با تماس و گفتگوی تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما میگوید: »در مسیر حرکت دولت ممکن است اشتباهات تاکتیکی مانند همین مکالمه تلفنی رئیس جمهوری (حسن روحانی) با اوباما صورت بگیرد»، اما همین اشتباه تاکتیکی که فرمانده سپاه پاسداران قصد دارد آن را کوچک و مقطعی جلوه دهد با چنان تنشهایی در درون نظام مواجه شد که جناح مقابل با پرتاب لنگه کفش به استقبال رئیس جمهور از سفر برگشته شتافت.
مستقبلین «خودسر» که از طرف «برادران پاسدار – اطلاعاتی» حفاظت و حمایت ضمنی میشدند، نه تنها لنگه کفش ها را حوالهی ماشین حسن روحانی کردند، بلکه «حداقل یک لنگه کفش هم به سمت شخص حسن روحانی پرتاب شده است». اینچنین بود که زمینه حملههای مطبوعاتی و مجلسی برای آن مکالمه تلفنی تاریخی فراهم گردید.
عبدالرضا مصری سخنگوی هیئت رئیسه مجلس از ترس حمله و هجومهای بعدی گفت: «گفتگو با آمریکا به معنای برقراری رابطه نیست و اساساً دوستی با آمریکا را بعید میدانم». علی اصفر زارعی نماینده مجلس تلویحاً حسن روحانی و هیأت همراه وی در سفر به نیویورک را به اعمال احمقانه متهم کرد و گفت : « آنها در پازل اوباما و برنامهریزان کاخ سفید قرار گرفتند.» احمد توکلی نماینده دانه درشت مجلس خوشحالی کاذب نرمتنان نظام را که از آن مکالمه تلفنی نشاط گرفته بودند غیرمعقول و به ضرر ایران ارزیابی کرد. اما بعد از آنکه جواد ظریف وزیر خارجه ملایان با حضور در مجلس با آب و تاب از دستاورد بزرگ مکالمه تلفنی روحانی- اوباما و شکستن یخهای روابط آمریکا و رژیم سخن گفت و برای امتیاز گرفتن از نمایندگان معترض مجلس از لغو تحریمها طی سه تا شش ماه آینده سخن گفت، محمدرضا باهنر از نزدیکان بیت علی خامنهای ولی فقیه نظام دست به آسمان برد و گفت : » برای مسئولین نظام دعا کنیم... با یک تلفن نمیتوان اه اه یا به به گفت».
شاید مضحک تر از همه، نخود آش خارج کشوری آخوندها هوشنگ امیراحمدی باشد. ایشان که عنوان رئیس شورای آمریکائیان و ایرانیان را یدک میکشد، معمولا با تغییرات درونی نظام احوالات روحی، سیاسی، اخلاقی و عاطفیاش دگرگون میشود، با روی کار آمدن محمود احمدینژاد دل د رگرو او نهاد و پایکوبان رهسپار ایران شد تا به باند احمدی نژاد عرض ادب کند، با نشستن حسن روحانی بر کرسی ریاست جمهوری سر از پا نمیشناسد. بعد از مکالمهی تلفنی روحانی- اوباما دچار یک خلسهی عرفانی شد و دل نگران آینده حسن روحانی شد. او در مصاحبه با رادیو فردا میگوید: » اینها حسن روحانی و جناحش) باید با درایت جلو بروند و من فقط نگران هستم. اینجا جایی نیست که آقای روحانی خودی و غیرخودی بکند. همهمان باید وارد این میدان شویم. »
میگویند یک بنده خدایی را به ده راه نمی دادند، سراغ خانه کدخدا را میگرفت، حال حکایت هوشنگ امیراحمدی است. تجربهی سالیان دراز گذشته به اثابت رسانده که امثال هوشنگ امیراحمدی پادوهای حقیر و ذلیلی در دستان دیپلمات- آخوندهای نظام جمهوری هستند که به اقتضای نیاز، از آنها در جهت پیشبرد اهداف و سیاستهای رژیم استفاده میکنند. کما این که رحیم مشایی ريیس دفتر احمدینژاد با وجود این که هوشنگ امیراحمدی را در آمریکا ملاقات کرده بود، بعدها منکرهرگونه دیدار و گفتگو با او شد و از او به عنوان یک شخص ایرانی که با التماس و تمنا خواهان ملاقات با مسئولین نظام شده بود یاد کرد. حال به عهدهی هوشنگ امیراحمدی میباشد که به آخوند حسن (فریدون) روحانی بقبولاند جز جریان خودی میباشد یا نخودی.
اما آنچه سرپاسدار محمدعلی جعفری، «اشتباه تاکتیکی» حسن روحانی قلمداد کرد، میتواند به یک «خطای استراتژیک» برای باراک اوباما رئيس جمهور آمریکا در رابطه با جمهوری اسلامی منتهی شود. توضیح این که عباس عراقچی معاون وزارت خارجه دولت روحانی جنس و ماهیت رابطه با آمریکا را چنین ارزیابی میکند، «یک تاریخ پرتنش با یک گفتگوی تلفنی، ملاقات و مذاکره به روابط مطلوب باز نمیگردد. در این مذاکرات هیچ خوشبینی وجود ندارد. ما هیچگاه به آمریکاییها اطمینان نداشتهایم و هیچگاه در ادامه مسیر نیز اطمینان نداریم.» خوب است مشاورین سیاست خارجی آقای اوباما، یک بار دیگر این سخنان معاون وزارت خارجه و عضو تیم مذاکره کننده هستهای رژیم را مرور کنند تا با طناب امثال گری سیک معاون سابق وزارت خارجه آمریکا به چاه آخوندها افکنده نشوند. واقعیت این است که به دلایل متعدد و با توجه به ساخت، بافت، ماهیت و کارکردهای نظام ولایت فقیه، این رژیم نمیتواند دارای روابط عادی، کامل و گسترده با آمریکا باشد. بنابر این:
۱- به استناد گفتهها، سخنرانیها و دیدگاههای ولی وفقیه و سران سیاسی- نظامی رژیم، این نظام سرسوزنی از مسئله هستهای و اتمی کوتاه نخواهد آمد. چه بسا به دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از تحریمها، پای مذاکرات مختلف هم بیاید و یا غنیسازی را بصورت تاکتیکی و مقطعی متوقف کند، اما همهی این شیوهها و شگردها و چانهزنیها برای خرید زمان میباشد تا در زمان مناسب استراتژی اتمی را پیش ببرد. بنابر ای ندر پروژهی هستهای و اتمی،اگر آقای باراک اوباما این تصور را دارد که میتوان با این رژیم به توافق و تمامل برسد، سرابی بیش نیست و چه بسا آیندهی سیاسی کاندیدای ریاست جمهوری حزب متبوع خود را با ریسک بزرگی مواجه کند.
۲- ساختار ایدئولوژیک نظام بر بسیجی و پاسدار بنا شده است و هر هفته نماز جمعههای سراسرایران با شعار مرگ بر آمریکا – مرگ بر اسرائیل آغاز و پایان میپذیرد. لذا بدنه این نظام ظرفیت و کشش روابط استراتژیک و گسترده با آمریکا را نداشته و نخواهد داشت. برقراری چنین روابطی آنچنان پسزلزلههایی در درون نظام الهی ایجاد خواهد کرد که رژیم ترجیح میدهد کماکان از طریق کشورهای واسط، دلالان و امثال جک استراو مناسبات با آمریکا را داشته باشد. از این نظر هم آقای اوباما و تیم سیاست خارجی او میتوانند مطمئن باشند که آب در هاون میکوبند.
۳- به عنوان نمونه ساده روابط دیپلماتیک و در حد معمول و معقول و نه گسترده با رژیم از طرف آمریکا، خواه ناخواه مستلزم این خواهد شد که ارتباطات خارجی و بینالمللی و اینترنتی و ... مردم ایران با دنیای خارج، با فیلترهای کمتری همراه باشد، امری که سران نظام همچون جن از بسمالله از آن واهمه دارند. چرا که به سیستم اختناق و سرکوب خدشه وارد خواهد آمد.
بی جهت نیست که محدرضا نقدی سرپاسدار بسیج مستعضفان میگوید: »نرمش قهرمانانه، یعنی شعار مرگ بر آمریکا».
آقای باراک اوباما حال که در ابتدای مسیر خطای استراتژیک میباشد بد نیست که به صورت هفتگی خلاصهای از افاضات امامان جمعه و سران نظامی- سیاسی و اطلاعاتی رژیم را دریافت و مطالعه کند. شاید فرجی حاصل گردد و از پیمودن این مسیر گمراه کننده پرهیز کند.
با تمامی این اوصاف و احوال حالا که رئیس جمهور آمریکا، عزم جزم کردهاند که مسیر دیپلماتیک را تا به آخر با نظام جمهوری اسلامی طی کنند مردم ایران و آزادیخواهان و چند میلیون پناهنده ایرانی در خارج هم خواهان رعایت حقوق انسانی و بشری از سوی رژیم جمهوری اسلامی هستند و از ایشان میخواهند که در مراودات سیاسی – اتمی با رژیم این خواستهها را مطرح کرده و آنها را مبنا و پایهای برای ادامه روابط قرار دهند و چنانچه حکومت ایران به نقض آشکار و گستردهی آنها مبادرت کرد، پرونده رژیم را به شورای ملل متحد بکشانند و در صورت عدم رعایت این حقوق رژیم را مورد تحریمهای سیاسی- دیپلمات گسترده قرار دهند.
دلیل ارجحیت خواستهای حقوق بشری بر مسائل اتمی و هستهای واضح است. رژیم برای رد گم کردن و شیره مالیدن سر طرفهای خارجی می تواند چند سال از پیشبرد پروژههای اتمی خود دست بکشد و یا آنرا زیرزمینی کند. اما حتی یک روز هم نمی تواند از سرکوب، اختناق، اعدام و دار و درفش دست بردارد.
بنابر این کشاندن پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت ملل متحد به دلیل عدم رعایت حقوق بشر بسیار ساده تر و ملموس تر و قابل اثبات تر میباشد.
اما خواستههای حداقلی
۱- در سه ماه گذشته ، بعد از روی کار آمدن حسن روحانی « اعتدال گرا»، طبق گزارش منابع حکومتی، حداقل ۲۱۰ نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شدهاند و صدها تن دیگر در معرض اعدام قرار دارند. دیپلماتهای اتمی و تیمهای مذاکره کنندهی آمریکا و اروپا از رژیم ایران بخواهند صدور بیرویه حکم اعدام در ایران را لغو کند.
۲- صدها تن از فعالین سیاسی ، حقوق بشری، وکلا، هنرمندان، نویسندگان، وبلاگنویسان و روزنامهنگاران با احکام غیرعادلانه در سیاهچالهای نظام بسر میبرند. هیچکدام از آنان از محاکمه عادلانه برخوردار نبودند.
آقای اوباما اگر چنانچه در آینده باز هم مکالمه تلفنی با شیخ حسن روحانی داشتید، حال و روز این انسانهای بیگناه را جویا شوید و در عین حال میتوانید به صحرای کربلای اتمی هم اشاراتی کنید.
۳- آقای اوباما رئیس جمهور محترم آمریکا، شما که در آمریکا زندگی میکنید حتماً تصدیق میفرمایید که برخورداری از ارتباطات آزاد و دسترسی به سیستمهای اینترنتی برای دستیابی به دنیای گستردهی اطلاعاتی، علمی، فرهنگی و ... چگونه می تواند یک کشور و مردم آن را دچار تحولات مثبت کند. حال که وزیر خارجه ملایان و رئیس جمهور مدرهاش فیس بوکی و توئیتری شدهاند اگر میتوانید از طریق حساب توئیتریتان از شیخ حسن روحانی و جواد ظریف بپرسید که ایرانیان از چه امکانات ارتباطی بدون محدودیت و سانسور برخوردار هستند و تاکنون نظامی که حسن روحانی ريیس جمهور آن میباشد چند وبلاگنویس و صاحب سایت اینترنتی را زیر شکنجه سر به نیست کرده و یا به زندانهای قرونوسطایی افکنده است.
آقای اوباما، اگر نیم نگاهی به ریز خواستهها بیاندازید، چه بسا متوجه شوید که اساساً به دنبال روابط آیندهدار با چنین حکومتی بودن یک خطای استراتژیک میباشد. باور کنید آخوندهای ما، هفتخطهایی هستند که امثال پرزیدتنت رونالد ریگان را تشنه بر لب چشمه بردند و بازگرداندند. این جانوران به هیچ پرنسیب و اصول دپیلماتیک و انسانی پایبند نیستند. حال دیگر خود دانید.
بهروز ریحانی
منبع:پژواک ایران