دو استعفا و این همه جار و جنجال – بخش دوم
بهروز ریحانی
در فاصلهی انتشار بخش اول این مقاله تا کنون، شورای ملی مقاومت ایران، به صدور یک بیانیه تفصیلی مبادرت نمود که در زیر به آن میپردازم.
نکاتی چند در مورد بیانیه تفصیلی
*بیانیه تفصیلی تمامی سعی و کوشش را به کار برده تا نشان دهد که این دو استعفا عملی توطئهگرانه میباشد.
* چون استعفا بر منبای «توطئه» انجام گرفته است، بنابراین وزارت اطلاعات رژیم در آن نقش داشته است؟! بیانیه در این رابطه مینویسد: اما دم خروس آنجاست که ارگان شناخته شده وزارت اطلاعات آخوندها به نام «ایران دیدهبان» ... مدعی مسألهدار شدن شوراییها شد. تنها دلیل طرح چنین موضوعی در ارگان وزارت اطلاعات، میتواند اطلاع پیشاپیش از مسأله یا استعفانامهی در تقدیر باشد». در دوران شاه، تشکیلات تهران حزب توده، توسط جاسوس شناختهشده ساواک بهنام عباسعلی شهریارینژاد گردانده و هدایت میشد. در واقع به وسیلهی همین جاسوس، ساواک در تاروپود حزب توده نفوذ کرده بود. بعد از انقلاب ضدسطلنتی ، کیانوری دبیرکل حزب توده، در برابر موج انتقادات یادآوریخیانت حزب و سرانش، مدعی شد که ما (حزب توده) در ساواک نفوذ کرده بودیم! طرح این ادعا از طرف کیانوری، در آن زمان مورد تمسخر سازمانها و احزاب سیاسی از جمله مجاهدین قرار گرفت. حال بیانیهنویسان با طرح موارد مشکوک اطلاعاتی – امنیتی در پی مخدوش کردن چهرهی آقایان قصیم و روحانی برآمدهاند. به این مسئله باز هم پرداخته خواهد شد .
* از نظر بیانیه تفصیلی، توطئهگران (دو شخصیت مستعفی) هرآنچه که در گذشته در ارتباط با مجاهدین و شورا گفته و نوشتهاند را با این استعفا و توضیحی که دادهاند، نقض کردهاند و چرخش ۱۸۰ درجهای در مواضع سیاسی انجام دادهاند.
در بند ۲۵ بیانیه تفصیلی آمده است: «آنها (قصیم و روحانی) همه آن تعهدات و امضاها و سخنرانیها و نوشتهها را اکنون مردود اعلام میکنند». این تحلیل از تراوشات ذهن بیانیه نویسان میباشد. در هیچ کدام از نوشتهها و مقالات و گفتههای قصیم و روحانی، از متن استعفا گرفته تا مقالات و نکاتی که در فیسبوک و سایتهای مختلف منتشر کردهاند این آقایان از سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه تا دفاع از حق و حقوق ساکنان اشرف و زندان لیبرتی، کوتاه نیامدهاند و کماکان خوشبختانه بر مواضع آزادیخواهانه و انساندوستانهشان تأکید و پافشاری کرده و میکنند. احتمالاً آرزو و خواست بیانیهنویسان این بوده و هست که این دو شخص به سمت رژیم بروند تا به براحتی بتوان آنها را بی اعتبار کرد. چرا که دوستان و متحدین سابق ترجیح میدهند که « دیگی که برای من نجوشد ، کله سگ توش بجوشد» در حالی که که قصیم و روحانی بعد از استعفایشان اعلام و تأکید میکنند که دیگ جوشانشان غلغل کنان برای سوزاندن ریش و ریشهی ملایان میباشد، اما متحدین سابق چون مرغشان یک پا دارد ول کن نیستند و تکرار میکنند که این دو نفر «جبهه عوض کردند».
ظاهراً با چنین توجیهی مجاهدین با عجله کلیهی اسناد و مدارک و مقالات و سخنرانیهای این دو نفر را با تلاش و کوشش بسیار از سایتهایشان پاک میکنند.
تیتر ۱ بیانیه تفصیلی- استعفا چه مقوله میباشد؟
آقای قصیم مینویسد: «استعفا از یک تشکیلات سیاسی خود یک اقدام سیاسی است»
بیانیه نویسان ضمن تأیید این نظر، آنرا «تضعیف و تخطئه شورا» ارزیابی میکنند. چرا که «آگاهانه و عامدانه یک هدف سیاسی را دنبال میکنند.» گویا کشف جدید کردهاند. توگویی قرار بر این بود که استعفا یک هدف ورزشی و تفریحی را دنبال کند لذا تأکید میکنند که «استعفای آقایان با این شیوه و در این زمان و شرایط مشخص... خنجر زدن از پشت محسوب میشود. جا داشت صادرکنندگان بیانیه روشن و مشخص میکردند که این آقایان در چه شرایط و زمانی استعفا میدادند تا خنجر متحدین سابق بر پشتشان فرو نمیرفت؟ توضیح دهید که در سی سال گذشته و سی سال آینده،چه شرایطی به لحاظ سیاسی و زمانی باید برای شورا مهیا و آماده شود تا یک شخص بخاطر استعفا از شورای ملی مقاومت مورد تخطئه و تخریب قرار نگیرد؟
آیا بقول شما اگر بعد از «برگزاری گردهمایی مقاومت» در پاریس استعفا میدادند، خنجر و دشنه را غلاف میکردید و آنها را متهم به نارو زدن نمیکردید؟ آیا استعفای این آقایان باعث شد که میهمانان خارجی کمتری در مراسم مجاهدین شرکت کنند؟ آیا عاملی بود که از بسیج تعداد زیادتری نیروهایایرانی شرکت کننده جلوگیری کرد؟ و مهمتر این که آیا این دو استعفا در تعادل قوای سیاسی در این زمان و شرایط مشخص بین رژیم و شورا (آنگونه که شما سیاه و سفید میبینید) نقش تعیین کننده داشته است؟ بطور مثال اگر این آقایان در این شرایط استعفا نمیدادند، خامنهای از جعبهی مارگیری انتخابات ریاست جمهوری، پاسداران محسن رضایی، قالیباف و سعید جلیلی را در میآورد؟ جواب به این سؤالات منفی میباشد. بیانیه نویسان با آسمان و ریسمان بافتن به شرایط و زمان نامعلوم و گنگ و مبهم حواله میدهند تا بار گناهان ناکردهی این دو مستعفی را نزد هوادارانشان سنگین تر کنند تا مستقیم و غیرمستقیم پای توطئه را محکم ترگردانند. راستی اگر شما همانطور که در بیانیه تفصیلی آوردهاید: «استعفا یک حق انکار ناپذیر است» پس چرا در همین بند ۱ آنرا «ضدیت با این شورا و تضعیف و تخطئه آن» توصیف میکنید؟ شترسواری دولا دولا؟
شاید بیانیه نویسان «استعفا صامت» و بی سروصدا و بدون ابراز نظرات و عقاید را از اعضای مستعفی (قصیم و روحانی) انتظار داشتند؟ درست یا نادرست آیا حقی برای بیان نظارت و طرح نکات وحدت و تضاد این دو فرد مستعفی قائل هستید؟ اگر آری، پس این لشکرکشی و حمله و هجوم که حتی به زوایای شخصیتی و خصلتی این آقایان در سایتهای شما و حامیانتان وارد شدهاید به چه منظور و با چه هدف و قصدی میباشد؟
حداقل تا آنجایی که علنی شده است دو نوع استفعا در شورای ملی مقاومت انجام گرفته است. یک استعفای اشخاصی مانند فریدون گیلانی که پادو و میرزابنویس وزارت اطلاعات در سوئیس و المان شد و فردی به نام فریبا هشترودی که میزبانش در مسافرت به ایران، هابیلیان آخوندها بودند. افراد و شخصیتهای دیگری هم بودند که بدون سر و صدا و صامت به دلایل گوناگون از شورا جدا شدند که یا به مبارزهشان در ظرف دیگری بر علیه رژیم ادامه میدهند و یا این که سیاست را بصورت حرفهای دنبال نمیکنند.
آیا به این دلیل که آقایان قصیم و روحانی در عین این که استعفا دادهاند، آنرا علنی و در معرض دید افکار عمومی قرار دادهاند و در متن استعفانامه نقطه نظرات و دلایل خود را مطرح کردهاند، شما برآشفته شدهاید؟
آیا اگر همین آقایان با وجود همین اعتقادات و نظراتی که در متن استعفانامهشان طرح کردهآند، آنرا علنی نمیکردند و یا دو خط مینوشتند و در آن قید میکردند که دلایل استعفایشان «شخصی» و یا ناشی از «بیماری» میباشد، کماکان شورای ملی مقاومت آنها را متهم به «خیانت» میکرد؟
واقعیت چیست؟. بیانیه تفصیلی تصریح میکند که شورای ملی مقاومت ایران متشکل از ۵۳۴ عضو میباشد. بدون اغراق شاید ده تا پانزده درصد این اعضا شخصیتهایی هستند که مستقل از دیدگاههای ایدئولوژیک مجاهدین به عضویت این شورا درآمدهاند. مابقی یا کادر و عضو سازمان مجاهدین خلق میباشند و یا این که به صفت هواداری از مجاهدین به عضویت شورا در آمدهاند. بنابر این شخصیتهای عضو شورا که در عین حال هوادار مجاهدین هتسند، طابق نعل بالنعل تابع خطوط و سیاستهای مجاهدین بوده و هستند و در هر گونه رأی گیری و نظرخواهی شورا از مجاهدین پیروی کرده و میکنند. البته کمیت بالا و مطلق مجاهدین در شورا هیچ ایراد و اشکالی ندارد و نشاندهندهی گستردگی آنها میباشد. اما اینکه مجاهدین با چه مکانیزمی از این کمیت استفاده میکنند، اهمیت دارد. توضیح اینکه تا کنون کمیت مطلق مجاهدین در شورای ملی مقاومت ، اهرمی بسیار تعیین کننده در پیشبرد نظرات و ایده ها و خطوط مجاهدین بوده است، کما اینکه در همین بیانیه تفصیلی بارها کمیت ۵۳۴ رای را به رخ دو شخص مستعفی میکشند و در عین حال به مخاطبین چنین القا میکنند که ۵۳۴ رای، یکدست و یکصدا قصیم و روحانی را محکوم کردند، بدون اینکه مشخص شود که ۸۵ تا ۹۰ درصد این رای دهندگان حتی اگر متن بیانیه تفصیلی را مطالعه نکنند به آن رای مورد نظر مجاهدین را خواهند داد.
مجاهدین یک سازمان عمیقاً ایدئولوژیک هستند و به اتکای باورهای ایدئولوژیک مبارزهشان را به پیش میبردند. اساساً تمامی مقولات ، از جمله «اقدامات سیاسی» را با همین عینک ایدئولوژیک مورد بررسی قرار میدهند. این ایدئولوژی یک رهبر و یا رهبری دارد که مجاهدین آن را رهبر یا رهبری عقیدتی میدانند ،اینکه متحدین شورایی و سیاسیشان با چه مکانیسمی و چگونه با این مقوله (رهبر عقیدتی) تنظیم رابطه میکنند، شاخص و معیار ارزیابی و مشخص کنندهی درجه دوری یا نزدیکی این افراد و سازمانها و احزاب از نظر مجاهدین خلق میباشد. مجاهدین و به ویژه خانم و اقای رجوی بارها تأکید و تکرار کردهاند که تمامی خطوط ، عملکردها، سیاستها و ... زیر چتر یک ایدئولوژی تعریف و معنی میشود. استعفای این دو شخصیت (قصیم و روحانی) شاید یک «اقدام سیاسی» تلقی شود، اما مجاهدین آنرا مقوله ایدئولوژیک ارزیابی میکنند و در واقع استعفا از شورای ملی مقاومت یک دهن کجی و قدعلم کردن در برابر مسئول شورا و جانشین ایشان (رهبران عقیدتی مجاهدین) محسوب میشود و چه بسا «گناهی» نابخشودنی قلمداد گردد. پرسش از مجاهدین و اعضای غیرمجاهد شورا این است ،به فرض اینکه آقایان قصیمو روحانی با «غافلگیری» و «خنجر زدن» استعفا دادهاند، آیا مرحوم ابراهیم آل اسحاق هم که شما متن استعفانامه او را در بیانیهی تفصیلی آوردهاید با دلایل سیاسی و علنی و خنجر زدن و تخطئهی از شورای ملی مقاومت استعفا داده بود که هیچ یک از اعضای غیرمجاهد شورا و به ویژه نمایندگان و هواداران سازمان مجاهدین در مراسم خاکسپاری او شرکت نکردند؟ و خانم رجوی که تاکنون به خاطر درگذشت بعضی از هواداران مجاهدین برای بازماندگان آنها به درستی پیام میدهد و دسته گل ارسال کردهاست ، نمیبایستی برای شخصی (ابراهیم آل اسحاق) که سالها عضو سازمان مجاهدین خلق بوده و بعد از آن هم سالیان طولانی عضو شورای ملی مقاومت و متحد سیاسی ایشان و شورای تحت مسئولیتاش بوده و به ویژه تعدادی از اعضای خانوادهی او از شهدای مجاهدین بودند، حداقل یک تسلیت خشک و خالی میفرستاد؟
آیا این است مفهوم «مهر» و «عطوفت»؟ اینجاست که مفهوم و معنای استعفا مشخص میشود و معلوم میگردد که چرا «استعفا» از شورای ملی مقاومت حتی اگر با حفظ و تأکید مرزبندی با رژیم ضد بشری آخوندی همراه باشد طرف مقابل از آن کینه و عداوت به دل میگیرد. وانگهی در ارتباط با علم کردن ۵۳۴ عضو شورا که مجاهدین آنرا بی محابا در جابجای بیانیه تفضیلی میآورند ، طبق گفتهها و بیانات خانم و آقای رجوی، اعضای سازمان مجاهدین «یک تن واحد» محسوب میشوند. این «تن واحد» کارکردش در مناسبات شورایی و رأیگیری، یک رأی حساب میشود، ممکن است که در شمارش آرا برای تصویب و صدور بیانیه ۵۳۴ رأی اخذ و شمرده شود، اما در عالم واقع، ۸۵ تا ۹۰ درصد آرای اخذ شده به عنوان «یک تن واحد» عمل میکنند و رأی میدهند و این آرا قبل از این که سیاسی باشد، ایدئولوژیک است. افترا و تهمت در کار نیست، اعضای محترم غیرمجاهد و غیر هوادار مجاهدین میتوانند با یک حساب سرانگشتی آن را محاسبه کنند و یا از دبیرخانهی شورا بخواهند هویت ایدئولوژیک سیاسی اعضای آن را در اختیارشان بگذارد. نیازی هم به داشتن «علم غیب» نیست.
بند ۲ بیانیه تفصیلی- یادی از دایی جان ناپلئون
یاد سمبل توهم و توطئه ، دایی جان ناپلئون به خیر. دایی جان تا بن استخوان اعتقاد داشت که تمامی تحولات و فعلانفعالات اطراف ایشان ریشه در توطئههای انگلیسیها دارد. ایشان حتی منشاء اختلافات و رقابتهای خود با شوهرخواهرش را هم ناشی از توطئههای انگلیس میدانست و در پایان هم جانش را بر سر همان «تئوری توطئه» نهاد. نمونهی دیگر از این گونه نگرش به مسائل و تحولات به دوران حکومت جمهوری اسلامی و حزب توده بر میگردد، با این تفاوت که حزب توده و دبیرکل آن ، نورالدین کیانوری، دچار پارانویای دایی جان ناپلئون نبودند بلکه فرصت طلبی و اپورتونیسم باعث میشد که حزب توده هرگونه اعتراض، تظاهرات، مخالفت و تجمعی که بر علیه سرکوب و چماقداری اعوان و انصار خمینی شکل میگرفت را توطئهی امپریالیسم جا بیاندازد. حزب توده، باند اکثریت و فرخ نگهدار از این رهگذار خدمات بسیاری به رژیم خمینی ، شکنجهگران و جلادان ارائه دادند و خیانتهای تاریخی در حق آزادیخواهان و نیروهای سیاسی به ویژه مجاهدین خلق مرتکب شدند. بیانیه نویسان شورای ملی مقاومت و مهدی سامع سخنگوی «سازمان چریکهای فدایی خلق» از یک اشتباه فنی مسئول سایت «البرز نیوز» یک توطئهی سیاسی- مطبوعاتی استخراج کردند و با وجودی که مسئول این سایت خطای خود را تصحیح کرده است و آقای کریم قصیم آن را اعلام نموده است اما گویا بیانیه نویسان و مهدی سامع مصلحت ندیدند که حداقل برداشت و تحلیل توطئهگرایانهی خود را طی یک اطلاعیه به سمع مخاطبانشان برسانند. مهدی سامع در نقش مش قاسم آتش بیار معرکه و توطئهای شد تا بیانیه نویسان آنرا همچون پیراهن عثمان بر علیه آقایان قصیم و روحانی استفاده کنند، بدون آن که به روی مبارک بیاورند که افراد مستعفی هیچ گونه عمل «غلط انداز و جهتداری» را مرتکب نشدهاند و آنان از دبیرخانهی شورا نخواسته بودند تا استعفانامهشان را به سایتهایی فارسی زبان ارسال کند، بلکه از این دبیرخانه درخواست کردهاند که استعفانامه را تقدیم مسئول شورا و جانشین ایشان کنند. به چه علت بیانیه نویسان و مهدی سامع حاضر نشدند و نیستند این خطا و اشتباه فنی را تصحیح و توضیح دهند؟ بدین دلیل که اگر بند ۲ بیانیه را تصحیح کنند حداقل تعدادی از توطئههایی را که در بیانیه ردیف کردهاند یا باید حذف کنند و یا این که از طلبکاری دست بردارند. کما این که بر پایهی همین بند ۲ بیانیه، اصل و محتوای استعفانامه را «جهتدار و غلطانداز ، کردار زشت، اقدامی زشت و غیراخلاقی» ارزیابی کردهاند و نتیجهگیری میکنند که این آقایان مستعفی «رسوا شدند». حال آن که کردار ناصادقانه در بیانیه تفصیلی و اقدامی رسوا در مقالهی مهدی سامع این است که با وجودیکه آگاه هستند که آن کپی متن استعفای مندرج در سایت البرز بر اثر یک اشتباه رخ داده است و کریم قصیم و محمدرضا روحانی قصد و غرضی نداشتهاند. اما شورا و مهدی سامع خودشان را بی نیاز از هر گونه تصحیح و توضیح میدانند. غافل از این که «خشت اول گر نهند معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج».
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران