نوبل صلح ، اوباما ، ایران
بهروز ریحانی
کمیته صلح نوبل در میان شگفتی ناظران و مفسران بین المللی، باراک اوباما رییس جمهور آمریکا را به عنوان برنده جایزه صلح نوبل اعلام کرد.
هرچند آقای جاگلند رییس کمیته صلح نوبل گفت این کمیته اهمیت ویژه ای برای دیدگاه اوباما و اقدامات وی در خصوص جهان بدون تسلیحات هسته ای قایل است، اما آقای اوباما تاکید کرد که برخی از اهداف او همچون خلع سلاح اتمی در زمان حیات او محقق نخواهد شد. همچنین کمیته نوبل در بیانیه ای اعلام کرد تلاش گسترده وی برای تقویت دیپلماسی بین المللی و همکاری میان ملت ها یکی دیگر از دلایل انتخاب اوباما بوده است. اما اوباما ضمن ابراز شگفتی از این انتخاب فروتنانه گفت کار او تازه آغاز شده است و گمان نمی کند شایستگی دریافت این جایزه را داشته باشد. رییس کمیته نوبل در جواب منتقدین به انتخاب اوباما اظهار داشت آن چه وی در مدت ریاست جمهوری اش انجام داده برای اعطای جایزه صلح نوبل به وی کفایت می کند. آقای اوباما ضمن رد تعارفاتات دیپلماتیک رئیس کمیته صلح نوبل گفت جایزه نوبل همواره به خاطر موفقیت و دستاوردهای خاص افراد اعطا نشده بلکه گاهی نیز هدف آن کمک و شتاب بخشیدن به تلاش ها و اقدامات در دست اجرا بوده است.
و این در واقع اصلی ترین و واقعی ترین دلیل اعطای جایزه صلح نوبل از طرف این کمیته به اوباما می باشد. اوباما خود به عنوان یک حقوق دان برجسته و سیاستمداری باهوش می داند که اولا مدت زمان کوتاهی است که در مسند ریاست جمهوری قدرتمندترین کشور جهان قرار گرفته است. ثانیا بسیاری از معضلات و مناقشات بین المللی کماکان لاینحل باقی مانده است. ثالثا حداقل در نزد ملل جهان توجه جهانیان به او در قدم اول به این دلیل می باشد که اولین رئیس جمهور سیاه پوست تاریخ آمریکا می باشد و در عین حال با موضع گیری های خود از دستگاه دولت محافظه کار بوش و چنی فاصله گرفته است.
کمیته صلح نوبل در واقع با انتخاب اوباما قصد تشویق اوباما و دولت آمریکا را دارد تا بدین وسیله در آینده و نه در گذشته ای که به آن استناد کرده است آمریکا نقش های تعیین کننده ای در جهت صلح و آشتی و نه جنگ طلبی و ایجاد مناقشه ایفا کند.
اعطای جایزه صلح نوبل به دو رئیس جمهور پیشین آمریکا مؤید همین مسئله می باشد. تئودور روزولت قبل از جنگ جهانی اول با فعالیت های خود یکی از مؤسسین و مشوقین تشکیل دادگاه بین المللی لاهه بود. وی همچنین در صلح بین روسیه تزاری و ژاپن در سال 1905 نقش تعیین کننده ای ایفا کرد. دیگری ویلسون رئیس جمهور آمریکا در دوران جنگ جهانی اول بود که فعالیت ها و تلاش هایش در نهایت باعث تشکیل جامعه ملل که سال ها بعد منجر به شکل گرفتن سازمان ملل متحد گرفت.
کمیته صلح نوبل با یک پیش دستی شگفت انگیز قصد دارد دولت آمریکا را محلل مناقشات و مخاصمات بین المللی قرار بدهد امری که دولت پیشین محافظه کار نه تنها نقشی در آن نداشت بلکه با سیاست های خصمانه و جنگ طلبانه خود موجب بسیاری درگیری های بین المللی گردید و شاید بیشترین نقش را در رشد بنیادگرایی در جهان بازی کرد.
یکی از متضررین کشورها از آن سیاست ها ایران می باشد چرا که اشغال نظامی دو کشور که در جوار خاک میهن ما می باشند باعث شد که حکومت فوق ارتجاعی ایران خودش را ناجی ملت ها جا بزند و در حین این که مردم ایران را با سرکوب وحشیانه به چهارمیخ کشیده بود از اشغال نظامی افغانستان و عراق صدای وااسلامای آن گوش جهان را کر کرده بود.
آلفرد نوبل بنیانگذار جوایز نوبل در وصیت نامه خود گفته بود که این جایزه باید به کسی داده شود که بهترین یا بیشترین فعالیت را در راه برادری ملل و صلح کرده باشد.
از این نظر آقای اوباما باید بداند که حکومت ظالم ایران که مردم بیگناه خودش را مورد کشتار ، شکنجه و تجاوز قرار می دهد نه تنها هیچ نقشی در راه برادری ملل و صلح ندارد بلکه همان گونه که سه ماه و اندی گذشته به اثبات رسانده است دشمن شماره یک مردم ایران می باشد. لذا اصولی ترین سیاست دولت آمریکا در رابطه با حکومت ایران این باید باشد که این رژیم را اولا به دلیل نقض فاحش حقوق بشر و جنایات بیشمارش بر علیه ملت ایران مورد فشارها و تحریم های مختلف قرار دهد. ثانیا از تمامی آزادی خواهان ایران حمایت بدون قید و شرط انجام دهد. ثالثا مسئله نقض حقوق بشر در ایران را به عنوان مهمترین مشکل و مسئله با حکومت ایران به شورای امنیت ملل متحد ارجاع دهد.
در عین حال انتخاب اوباما به عنوان برنده صلح نوبل این پیام را برای ایرانیان دارد که دولت آمریکا حداقل در دوران ریاست جمهوری او هیچ گونه مناقشه خصمانه ای با حکومت ایران نخواهد داشت و اگر چنانچه افراد یا جریاناتی به هر دلیلی روی این مسئله حساب باز کرده و یا سرمایه گذاری کرده اند که در چشم انداز نزدیک مسئله اتمی رژیم ایران باعث سرشاخ شدن آمریکا و رژیم خواهد شد بهتر است سیاست ها و روش خود را تصحیح کنند و تلاش ها و فالعیت های خود را نه روی معادلات بین المللی هرچند مهم مانند اتمی بلکه بر روی معادلات داخل ایران و مردم آن متمرکز کنند.
روی سخن بیشتر با افراد و جریاناتی است که هیچ گاه وابسته به دولت های خارجی نبودند اما با تحلیل های غلط و حساب بازکردن های بیش از حد بر روی تضادهای بین المللی و منظقه ای عملا صحنه سیاسی داخل کشور را رها کردند و یا حداقل آن که به آن کما بها داده اند. نتیجه آن سیاست این شد که رژیم ولایت فقیه جنبش عظیم مردم را که بهانه انتخابات شکل گرفته بود با شدید ترین شیوه ها سرکوب کند بدون این که یک نیروی سازمان یافته و دمکراتیک در برابر آن و در حمایت از مردم وجود داشته باشد.
منبع:پژواک ایران