تحولات مصر و دیپلماتی که سربالایی میرود
بهروز ریحانی
تغییر و تحولات کشور مصر تا حدودی شرایط ایران در آستانهی انقلاب ضدسلطنتی را تداعی میکند. دیکتاتوری ۳۰ سالهی حسنی مبارک از یک طرف باعث سرکوب و خفقان عموم مردم شد و در عین حال عامل و بانی رشد جریانات بنیادگرا و ارتجاعی گردید. مردم مصر همچون مردم ایران میدانستند که حسنی مبارک و رژیماش را نمیخواهند، اما این که ایدهال و جانشینان او چه جریانات و افرادی خواهند بود را نمیشناختند و یا این که در پردهی ابهام قرار داشت. چنددستگی بین احزاب و گروههای مختلف عامل مهمی بود که سردرگمی مردم را از جهت تعیین جانشین در پی داشت. کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ هر کدام با حفظ منافع خود در پی آن بوده و هستند که از بهار مصری- عربی حداکثر استفاده را نصیب خود سازند. پیچیدگی شرایط مصر، به ویژه در یک سال گذشته حتی باعث سردگمی وعدم اتخاذ یک سیاست ثابت و مشخص از طرف قدرتهای منطقه و جهان شده بود. اخوان المسلمین و نمایندهی آن آقای مرسی با توجه به دیدگاهها و نظرگاههای عقبمانده که ریشه در تاریخچه دور و دراز آن دارد، نه میخواستند و نه میتوانند به مردم تشنه آزادی و و فقرزدهی مصر راهحلهای اساسی و بنیادی عرصه کنند. به همین دلیل و عوامل جانبی دیگر مردمی که در برابر دیکتاتوری حسنی مبارک یکپارچه بپا خاستند و آنرا سرنگون کردند، بعد از آن دچار تفرقه و چنددستگی شدند. بررسی تحولات مصر در کلیت آن، در حوصلهی این نوشته نیست. آنچه که در این رابطه اهمیت دارد و مدنظر میباشد تحلیلها و موضعگیریهایی است که در ارتباط با رژیم جمهوری اسلامی و مردم ایران قرار دارد.
جمهوری اسلامی و دیکتاتورهای متحدش در منطقه (نوری المالکی و بشار اسد) از سقوط دولت اخوانالمسلمین و آقای مرسی استقبال کردهاند. از طرفی خانم مریم رجوی و شورای ملی مقاومت و بطور خاص دیپلمات کارکشتهی آن آقای پرویز خزایی بلافاصله بعد از سقوط دولت آقای مرسی پیام تبریک وتهنیت فرستادهاند.
آقای خزایی موضعگیری و پیام تبریک خانم مریم رجوی را بهانه قرار دادهاند تا از آب گلآلود مصر ماهی گرفته و ضمن نشان دادن ارادت خود به ایشان انبوهی تهمت و افترا متوجهی هرآنکه منتقد سیاستهای شورای ملی مقاومت و مجاهدین است بکند و آنها را همسو و همجهت سیاستهای داخلی و منطقهای رژیم ضدبشری قلمداد کند.
با بررسی مختصر مواضع جناحها و دولتها معلوم میگردد که چه کسانی از حول حلیم نذر نشده در مصر در دیگ توهمان و تحلیلهای عجولانه افتادهاند.
در پیام تبریک خانم مریم رجوی آمده است: « پیروزی اراده مردم مدر این کشور ( مصر) در برابر بنیادگرایی و نظام دین یو در برابر استقرار دیکتاتوری مشابه ایران در این کشور را به مردم مصر تبریک میگویم. آخوندهای حاکم بر ایران و دستنشاندگان آنها درعراق نخستین بازندگان بهار بازیافته مصر در این منطقه از جهان خواند»
خبرگزاری فارس، خبرگزاری زاپاس سپاه پاسداران، مواضع آخوندهای حاکم بر ایران و دیکتاتوریهای متحد آن، نوریالمالکی و بشار اسد را منتشر کرده است. این خبرگزاری به نقل از نوریالمالکی گفت: «سقوط نظام اخوان المسلمین در مصر گواهی بر شکست سیاسی آن است. هیچ نظام اخوانی حاکم در منطقه با تکیه زیاد آنها بر خشونت و قتل به جای سیاست به موفقیت نخواهد رسید. آنها (مرسی و اخوانالمسلمین) یک سازمان شکستخورده هستند.»
البته دولت عراق و نوریالمالکی فراموش کرده است که چه جنایاتی در ارتباط با ساکنان بیپناه اشرف در زندان لیبرتی مرتکب شده است. دیگر متحد خونریز آخوندهای وطنی، بشار اسد اظهار لحیه فرموده که «آنچه که در مصر روی میدهد، حاکی از شکست اسلام سیاسی در جهان و سرنوشت محتوم تمام کسانی است که از این برای اهداف سیاسی و جناحی بهرهبرداری میکنند.»
البته بشار اسد ناخواسته در این موضعگیری سرنوشت محتوم عصای دست خودش یعنی آخوندهای حاکم بر ایران را معلوم کرده است. امامان نمازهای جمعه سراسر کشور با هدایت ولیفقیه نظام خامنهای بعد از سقوط دولت مرسی به لعن و نفرین او پرداخته و با دمشان در حال شکستن گردو میباشند.
احمد خاتمی امام جمعه کرگدن تهران: «آنها (مرسی و اخوانالمسلمین) از تکفیریهای آدمکش حمایت کردند. ایران هراسی و شیعه هراسی کردند.»
سیدحسن عاملی امام جمعه اردبیل: «خداوند انتقال خون شیعیان را از حکومت مصر گرفت.»
حال با مرور موضعگیریهای ذکر شده در بالا آیا با مرور سیاستها و مواضع همگون توسط قاتلین ساکنان اشرف و زندان لیبرتی از یک طرف و مواضع خانم مریم رجوی، سخنگو و سمبل این ساکنان میتوان نتیجهگیری کرد که اینها از یک ماهیت و محتوا و سرشت برخوردار هستند؟
آیا شادمانی خانم رجوی از سقوط دولت مرسی و دستافشانی آخوندهای حاکم و نوریالمالکی از سرنگونی دولت اخوانالمسلمین اهداف مشترکی را دنبال میکنند و نشان از یک بینش مشترک میباشد؟ مسلما خیر.
جا دارد از مجاهدین و خانم مریم رجوی پرسش شود که چگونه است که مواضع و تحلیلهای منتقدین خود را که اکثراً با حسن نیت همراه است و خیرخواهانه بیان میشود را همسو و هم جهت و در خدمت رژیم و وزارت اطلاعات تبهکارش قرار میدهد؟ آیا شما با همکاسه کردن منتقدین خود و دشمنانتان در حق این افراد ظلم روا نمیدارید؟
اما دیدنیتر و جالبتر از همه پیام تبریک به تبریک و تحلیل و موضعگیری آقای پرویز خزایی عضو دیپلمات شورای ملی مقاومت میباشد. ایشان از سقوط دولت مرسی در مصر به شکل بیربط و ناشیانهای به صحرای کربلا زده و به منتقدین مجاهدین و دو عضو مستعفی شورا آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی حمله و هجوم آورده است و معلوم نیست چرا با رطب و یابس بافی چند منتقد و دو عضو مستعفی شورا را به سقوط دولت بنیادگرای اخوانالمسلمین وصل کرده است.
آقای پرویز خزایی در ابتدای پیام تبریک به خانم مریم رجوی با اشاره به این که ایشان اولین شخصیتی بودند که سقوط آقای مرسی را تبریک و تهنیت گفتهاند مینویسد: اهمیت این پیام خانم رجوی از آنجا چشمگیرتر و بارزتر میشود که بسیاری از ابرقدرتها و کشورهای مهم منطقه و جهان یا سکوت کردهاند و یا در بهترین صورت منتظر تحولات لحظه به لحظه چشم به سی ان ان و الجزیره نشستهاند»
از ایشان بعید مینمود که به عنوان یک دیپلمات با سابقه برای بازارگرمی از تکنولوژیهای پیشرفته و سیستمهای جاسوسی تحت لوای دیپلماسی که اخیراً افشا شده است بیخبر باشند. جهت اطلاع این دیپلمات ۳۲ سال پیش یادآوری میکنم که طبق گزارش روزنامهی اشپیگل، لوموند، نیویورک تایمز، دولت آمریکا هرماه حدود ۵۰۰ میلیون ارتباط تلفنی، ایمیلی، چت و اس ام اس را فقط در کشور آلمان ضبط و ثبت کرده است و همچنین دستگاه اطلاعات خارجی دولت فرانسه به همین سیاق اطلاعات تماسهای کامپیوتری و تلفنی را در ابعاد گسترده جمعآوری میکند. لذا برخلاف توهمات آقای پرویز خزایی ابرقدرتها و کشورهای مهم منطقه برای موضعگیری و بررسی و صدور اطلاعیه و بیانیه تبریک و تسلیت و شادباش در ارتباط با تحولات مصر احتیاجی ندارند که سی ان ان و الجزیره آن ها را در چگونگی روند وقایع قرار دهند، آنها خود برای سی ان ان و الجزیره و ... خبرسازی میکنند.
البته آقای خزایی میتوانند کماکان برای چرب کردن و پربرکت کردن پیام تبریک خودشان بر روغن آن بیافزایند اما دولتها و دیپلماتهای عصر حاضر، چشمهای خودشان را با تماشای لحظه به لحظه وقایع در تلویزیونهای گوناگون خسته نخواهند کرد.
پرویز خزایی برای بالابردن نرخ تبریک خود، با نگاهی عاقل اندر سفیه منتقدین و مخالفان سیاسی مجاهدین را با مزه پرانی به باد استهزا میگیرد و بدون هیچگونه شرم و حیایی آنها را «سقای» ولایت و خلافت قلمداد میکند. او مینویسد:
«آيا از اين محوريت تاريخي سازمان مجاهدين ناراحت شده ايد؟( برو بالا!) بهتان برخورده است( بروبالا!)حالتان گرفته است(بروبالا) سرگيجه گرفته ايد؟( بروبالا) در حاشيه به حالت غش رفته ايد و يا رفته شده ايد؟ (بروبالا!)حسود نياسوده شده ايد( برو بالا!) سطل در دست آب بيار آسياب ولايت و خلافت شده ايد (بزن قدش!)»
فقط معلوم نیست کسی که نه «سرگیجه» گرفته است و نه در حالت «غش» میباشد چرا اینچنین تلوتلوخوران همان مواضع سیاسی آخوندهای حاکم را در ارتباط با وقایع مصر اتخاذ کرده است.
آقای خزایی که در تبریک گوییاش مدعی میشود که تمام جهان و دولتهای آن نمیدانستند که چگونه در ارتباط با سقوط آقای مرسی در مصر موضع بگیرند و سر درگم و هاج و واج مانده بودند که بین «مردم یا اخوانالمسلمین و یا سلفیستهای زن ستیز و دستوپا بر» کدام را انتخاب کنند.
البته آقای خزایی چند شخص در جهان را از قلم انداختهاند و احیانا بصورت دقیق اخبار و وقایع مصر را دنبال نکردهاند. شاید هم ذهنشان شدیداً مشغول «بالابردن» منتقدین و دوستان سابق بوده است.
یکی از اشخاص فراموش شده در تحلیل آقای خزایی آخوند علمالهدی امام جمعه مشهد است که از قضا همانند و به اندازهی آقای خزایی سلفیهای مصری را درازکش کرده است. امام جمعه مشهد مدعی شد که : «دست الهی از آستین ملت بیرون آمد و سیلی محکمی به صورت این موجود کثیف سلفی (آقای مرسی ريیس جمهور مخلوع مصر) نواخت و خداوند انتقام خون شیخ حسن شحانه را از سلفیها گرفت.»
آیا از مشاهدهی این سخن آخوند علمالهدی «درس» گرفتید که هر انتقاد و ایرادی را منصفانه و جوانمردانه نیست به عبای آخوندهای حاکم و وزارت اطلاعاتش بچسبانید؟ و یا این که کماکان در حالت «غش» هستید؟
اگر همچنان به تبریک خود مفتخرید به فرمایشات آخوند ابله و امام جمعه قم سعیدی مراجعه فرمایید. او در مورد مرسی و تحولات مصر میگوید:
«دست انتقام الهی از آستین ملت مصر بیرون آمد و سیلی محکمی به صورت وی زد و پرده از شخصیت و حزب او در پیشگاه مردم جهان برافتاد و این موجود کثیف به نتیجه اعمال خود رسید.... این مشخص است که هر که با آل علی درافتاد، از بین میرود»
خواهش میکنم بیدار شوید و قدری آب خنک میل بفرمایید. آخوندهای دیگری هم در صف انتظارند تا تحلیلهای حوزوی خود را به سمعتان برسانند.
عبدالکریم عابدینی امام جمعه موقت قزوین: « آتش فتنه سوریه دامن مرسی را گرفت.» راستی اقای خزایی اگر سقوط دولت مرسی به قول خانم مریم رجوی «شعله کشیده مجدد بهار آزادی و دمکراسی عرب رد مصر بوده است، چگونه است که شعله این آتش از نظر امام جمعه قزوین، از سوریه سرکشید و دامن دولت مرسی را گرفت؟ نکند در مصر، مانند ایران آخوندزده،اوضاع از هر طرف که بچرخد به سود شما و شورای ملی مقاومت میباشد؟
اما برای اینکه بدانید تا کجا آخوندهای وطنی از سقوط دولت مرسی که شما تبریک در تبریک آن را حلوا حلوا کردید، خشنود و خرسند هستند در ایستگاه امامان جمعه نظام به آخرین آن امام جمعه کاشان و دادستان کل کشور سابق نظام آخوند عبدالنبی نمازی میرسیم. سقوط دولت مرسی هم داغ دل این آخوند را تازه کرده و هم این که سراپا شوق شده است. عنایت بفرمایید او میگوید: «مرسی با آوردن بهانههایی به ملاقات مقام معظم رهبری (خامنه ای) نرفت.» (پایان نوحه) «خیانت به مقاومت و بیاعتنایی به جمهوری اسلامی دلایل سقوط مرسی بود.»
آقای خزایی میبینید این آخوندها چه شناگران قهاری هستند؟ شما دو خط تبریک گفتید، باقیمانده را با سعی و تلاش نفسگیر برای بیاعتبار کردن تمام منتقدین مصرف کردید. انصاف و مروت البته در بازار مکارهی سیاسی ایران زمین حکم کیمیا دارد.
آقای خزایی شما در پیام تبریکتان به خانم مریم رجوی خطاب به منتقدین و مخالفین سیاستهای مجاهدین و شورا ( ونه دشمنانان آنان) مرقوم فرمودهاید: «حالا یا ایهاالبدگویان و تبلیغات چیان کافه نشین و سایت نشان»!
معلوم نیست چرا شما این همه به کافهنشینها و سایت نشانها غیظ و کینه دارید در حالی که خودتان هم ماشاءالله سایت آرشیو دار دارید و هم از لذایذ کافه نشینی بهرهمند بوده و هستید. البته انسانها به دلایل مختلف از جمله سیاسی، گفتگوهای خصوصی، عمومی، تفریح و وقتگذرانی در کافهها گردهم میآیند، هیچگونه ایراد و اشکال سیاسی – ایدئولوژیک هم ندارد، اما گویا به شما که میرسد به مصداق «رطب خورده منع رطب کند» هم کافه نشین هستید (به عکس مبارکتان توجه کنید) و هم کافهنشینهای مظلوم و منتقد را به باد استهزا و تمسخر میگیرید و تعجبانگیز است که دچار هیچگونه دوگانگی شخصیتی نمیشوید؟
زبانم لال قصد جسارت نیست. بلکه در شگفتم که شما کافهنشینی را به عنوان یک عمل زشت و توهینآمیز قلمداد میکنید اما خودتان از موهبات کافهنشینی لذت میبرید. اگر امکان دارد از این «درس» و مشقها ما را هم مستفیض گردانید. تا باز هم به قول شما «چیزی حالیمان شود تا قدری بالاتر رویم»!
اما حال که با این همه سابقهی دیپلماتیک هم موضع ( نه هم ماهیت) با عناصری که نام بردم شدهاید مواظب باشید این همنوایی با امامان جمعه در شکل عاملی نشود که همانطور که در پیام تبریک آورده اید «سطل آبی در آسیاب ولایت و خلافت ریخته شود»، اگر چنین نشد بقول خودتان «بزن قدش».
بهروز ریحانی
منبع:پژواک ایران