«کوه موش زائید»
بهروز ریحانی
گدائی اصلاحطلبانِ از نظام رانده و از صدارت و وزارت مانده حکایتی طولانی دارد. تا پیش از کاندیداتوری هاشمیرفسنجانی در دو دلی و برزخ دست و پا میزدند. سردرگم، چشم انتظار روشن شدن وضعیت خاتمی و رفسنجانی بودند، زمانی که رفسنجانی در دقیقهی نود نعلینها را بالا زد و رهسپار وزارت کشور شد دچار اضطراب و دلهره شدند که مبادا نیمساعت مانده به تعطیلی وزارت کشور، احمدینژاد، شوراینگهبان یا مقام معظم رهبری، درب وزارت کشوررا قفل بزنند و از ورود حاج علیاکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی جلوگیری کنند. اما در نهایت با هر جان کندنی بود رفسنجانی خودش را برای ثبت نام رساند، غافل از آن که رفسنجانی با آن همه تجارب سالوسی و مکاری، از «مقام رهبری» رو دست خورد. خامنهای با یک دست رفسنجانی را راهی وزارت کشور کرد و با یک پسگردنی از طریق شوراینگهبان، او را از رقابتهای انتخاباتی بازداشت. بعد از آن اما اصلاحطلبانِ ناکام از پای ننشستند، اینبار «همه با هم» خاتمی، رفسنجانی، عباسعبدی، «شورای هماهنگی جبهه اصلاحات»، «جبهه مشارکت»... و یک دوجین گروه و دسته تو سری خوردهی اصلاحطلب، با یک چراغموشی به دنبال کاندیدایی میگشتند که ذرهای و ضبغهای از «اصلاح طلبی» در وجودش یافت شود، اینجا بود که «یافتم یافتم» از حلقوم خاتمی و رفسنجانی همزمان زبانه کشید. باری شیخ حسن روحانی آخوندی که هرچه فریاد میزند «حضرات من هم اصولگرا هستم و هم اصلاحطلب»، هیچکس حرفش را باور نمیکند. محمد خاتمی رئیسجمهور ممنوعالخروج نظام، اعتراف میکند که «آقای روحانی خودش را متعلق به اردوی اصلاحطلبان نمیداند». اما مگر ریاکاران سبزینه ول کن معامله هستند، هر طور شده بر آنند که در این انتخابات نامشروع شرکت کنند. برای اینکه بدانیم غلظت اصلاحطلبی شیخ حسن روحانی تا چه اندازهای می باشد به گفتهی هاشمی رفسنجانی استناد میکنیم. به گزارش سایت «خبرآنلاین» اکبر هاشمی رفسنجانی به حسن روحانی توصیه کرد که قبل از ثبتنام با رهبر جمهوری اسلامی ایران مشورت کند و روحانی به این توصیه عمل کرده است، اینجاست که دم خروس اصلاحطلبان از زیر قبای رهبر جمهوری اسلامی بیرون میزند، به این میگویند شریک دزد و رفیق خامنهای. اما در رذالت و خیانت اصلاحطلبان همین بس که، در حالیکه سران آنها (میرحسین موسوی و کروبی)، به دلیل شرکت در انتخابات خونین چهار سال پیش در حبس و زندان خانگی به سر میبرند و به قول خودشان با انواع و اقسام تضیقات و محدودیتها مواجه هستند، کماکان از زندانبان آن دوتن (خامنهای)، صدارت و ریاست را گدایی میکنند و این اوج دریوزگی و ذلیلی جریانی میباشد که دستان آلوده به خون آنها بویژه در دههی شصت در معرض دید مردم ایران قرار دارد.
جریانی که همچون بادهای موسمی، یک چند با رنگ سبز سوار بر گردهی مردم شدند. اما بدون تردید آه و نالهی مادران نداآقاسلطان، ترانهی موسوی ، سهراب اعرابی، امیرجواهری و ... دامنگیر سران و سردمداران اصلاحطلب را خواهد گرفت. به قول شاعرشجاع، بیداد:
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود حاصل گلهای پرپر است
منبع:پژواک ایران