توافق هستهای در ژنو یادآور پیمان مونیخ
بهروز ریحانی
یکسال پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، دول انگلستان و فرانسه، برای دستیازیدن به صلح با آلمان نازی و دیکتاتور آن، آدولف هیتلر، ذوق زده شده بودند. نویل چمبرلین نخستوزیر انگلستان و دالادیه نخستوزیر فرانسه با اشتیاق کام جهت ملاقات با هیتلر راهی شهر مونیخ شدند. هدف اعلامشدهی آنها (انگلستان و فرانسه) که خود را دمکراسیهای غربی مینامیدند توافق با آلمان نازی بود تا از آن طریق از یک جنگ اروپایی که میتوانست ابعاد جهانی پیدا کند، پیشگیری کنند. نویل چمبرلین از ۱۵ سپتامبر ۱۹۳۸ تا دسامبر همان سال چند بار برای دیدار آدولف هیتلر رهسپار آلمان گردید. در آن زمان فاصلهی پرواز لندن تا مونیخ با هواپیما هفت ساعت بود. چمبرلین ۶۹ ساله، محبور شد برای اولین بار سوار بر هواپیما، پیه آن سفرهای طولانی و خستهکننده را به تن بمالد تا بلکه دل بیرحم دیکتاتور نازی را به دست آورد. در نهایت نخستوزیر انگلیس همراه با دالادیه نخستوزیر فرانسه، با امضای یک قرارداد شرمآور چهارجانبه، راه جنگ جهانی دوم را برای هیتلر و موسولینی دیکتاتور فاشیست ایتالیا هموار کردند. دمکراسی های غربی در کمال آرامش و وجدان آسوده ، کشور چکسلواکی را دو دستی و در یک سینی طلایی تقدیم فاشیستها کردند با این خیال خام که آدلف هیتلر از بلندپروازی و تجاوز به کشورهای دیگر دست بر خواهد داشت. نویل چمبرلین عمیقاً تحت تأثیر حقهبازی و شارلاتانیسم هیتلر قرار گرفته بود. در واقع دیکتاتورهای آلمان و ایتالیا، او را سرکار گذاشته بودند. بعد از امضای توافق مونیخ که هیتلر آنرا کاغذ پاره خوانده بود در مقابل ساختمان «داونینگ استریت» محل اقامت نخستوزیر انگلستان به خبرنگاران، با شادمانی گفت: «دوستان خوب من، فکر میکنم در این زمان، ما صلح پایدار خواهیم داشت.» در عین حال بصورت خصوصی به دالادیه نخستوزیر فرانسه اطمینان داد که «با وجود خشونت و بیرحمی که در قیافهی هیتلر میدیدم، او را مردی یافتم که میشد به قولش اطمینان کرد.»
دمکراسیهای غربی در آن شرایط تاریخی به تنها چیزی که بها ندادند حق انتخاب آزاد و آزادی ملت و کشور چکسلواکی بود و با امضای یک پیمان و توافقنامه ننگین با هیتلر و آلمان نازی نه فقط باعث فروپاشی کشور چکسلواکی شدند بلکه راه جهانگشایی و تجاوزات نازیهای آلمان را گشودند و آن مقدمهای شد تا آزمندی و حرص و ولع دیکتاتور آلمان، جهانی را به کام یک جنگ تمام عیار فرو برد، که یک قلم قربانیان انسانی آن به پنجاه میلیون تن رسید. وقایع بعد از قرارداد و کنفرانس مونیخ موجب شرمساری تاریخی نخستوزیران سازشکار انگلیس و فرانسه گردید.
هرچند که شرایط تاریخی سیاسی و قطببندیهای منطقهای و بینالمللی کنونی با دوران ما قبل شروع جنگ جهانی دوم متفاوت میباشد اما حداقل از یک نظر تشابه زیادی با آن دوران دارد و آن هم پنهانکاری فوقالعاده توسط فاشیستهای نازی و دیکتاتوری آخوندی میباشد.
نازیهای آلمان تمام سعی و کوشش خود را به کار بستند تا خبری و گزارشی از تسلیح و گسترش ماشین جنگیشان به بیرون از کشور درز نکند و یا اگر خبرهای آن انعکاس بیرونی پیدا کرد، آنرا با شیوههای تبلیغی و دیپلماسی چماق و حلوا لاپوشانی و ماستمالی کنند. از این نظر البته آخوندها نخوانده ملا میباشند. جمهوری اسلامی حدود هیجده سال است که به دنبال تهیه، ساخت و تولید نیروگاه های هستهای و اتمی میباشد. سالیان دراز فعالیتها و تحرکات آن در نهایت مخفیکاری انجام گرفت تا این که دهسال پیش کلاهک اتمی از زیر عبای آخوندها بیرون زد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کشورهای غربی یک بازی نفسگیر موش- گربهای را با رژیم شروع کردند. البته آخوندهای ایران یک تفاوت اساسی با تازیهای فاشیست هیتلری دارند و آن این که دیکتاتور آلمان به دلایل متعدد بسیار عجول و بیحوصله بود و عمد داشت که با سرعت هرچه تمامتر کشورهای دیگر را به انقیاد بکشاند، اما آخوندهای ایرانی، صبر و حوصلهای زیادی دارند، شاید این ویژگی آخوندی ناشی از حجرهنشینی شان باشد. در سیاست شل کن سفتکن، ملاها تبحر خاصی دارند. بطور مثال سیاست نه جنگ نه صلح را با حکومت صدام حسین آنقدر کش دادند تا یک مائدهی آسمانی مانند جنگ او خلیج فارس و اشغال کویت برایشان نازل گردید. حال آن که طرف عراقی مصر بود که هرچه سریعتر و در اسرع وقت بعد از اعلام آتش بس قرارداد صلح جامع و کامل امضا کند.
به دلایل متعدد که به اختصار به آن خواهیم پرداخت جمهوری اسلامی از ساختن بمب اتمی دست برنخواهد داشت. در این مسئله تردید نباید کرد. هرچند که علی خامنهای، رهبر و ولیفقیه نظام بگوید: « اساساً دین ما مخالف بمبهای اتمی و هستهای میباشد.» حال آن که اگر نظامی، آنهم ایدئولوژیک و بر منبای اعتقاد دینی، مخالف تولید و ساخت بمبهای اتمی و هستهای باشد، اولاً نیازی به پنهانکاری طولانی مدت نداشته و ندارد. ثانیاً به دنبال غنیسازی با درصد بالا و ساختن سانتریفوژهای هرچه بیشتر نخواهد بود. جمهوری اسلامی چه بسا برای مدت زمانی حتی دو یا سه سال از پروژهی ساخت سلاح هستهای دست بکشد، اما هدف غایی و نهایی همانا به دست آوردن توانایی تولید سلاح اتمی میباشد. برخلاف این که گفته میشود که آخوندها در ژنو جام زهر اتمی را سرکشیدند، در واقع توافق گروه ۵ به اضافه یک با رژیم در ژنو یک نفس تازه وارد بدن فرتوت و پوسیده نظام کرد چرا که:
* تحریمهای نفتی به غایت رژیم را در منگنهی اقتصادی قرار داده بود
* تحریمهای مالی و بانکی تمامی مبادلات ارزی و مالی نظام را مختل کرده بود
* تحریمهای دیپلماتیک و سیاسی ناشی از گردنکشیهای اتمی رژیم میتوانست عواقب ناگوار منطقهای و بینالمللی برای رژٰیم داشته باشد .
* تحریمهای گوناگون، نارضایتی عمومی را در کشور دامن میزد و مردم علل فشارهای اقتصادی و ... را ناشی از سیاست اتمی رژیم میدانستند.
* مردم، گرانی سرسامآور، عدم امنیت شغلی و مالی و بسیاری از معضلات اقتصادی اجتماعی و سیاسی را نشأت گرفته از تحریمها قلمداد میکردند و یا سمت و سوی ذهن به ناسازگاری رژیم با جامعه بینالمللی جهت پیدا میکرد.
از این رو با توجه به پارامترهای ذکر شده، شامهی آخوندها و در رأسشان علی خامنهای بوی قیامها و اعتراضات در پیش و آینده را حس کردند.
حسن روحانی و امثال ظریف نقش کاتالیزور، سوپاپ اطمینان را در توافق ژنو بازی کردند. رژیم بدون وجود این افراد همین مسیری را که در ژنو طی کرد میرفت .
خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: ایران و آمریکا از ماه مارس امسال در سطح عالی مشغول مذاکرات سری بودهاند. حداقل یک نوبت از مذاکرات در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد انجام گرفت» علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی بعد از امضاء توافقنامهی ژنو گفت: «مذاکرات هیئت ایرانی و توافق ژنو با تأیید رهبر معظم انقلاب صورت گرفت.» وانگهی سران، جناحها و نمایندگان جمهوری اسلامی بارها اذعان کردهاند که سیاستهای کلان نظام، به ویژه پروژهی حساس اتمی کاملا زیر نظر رهبر نظام علی خامنهای هدایت و به پیش میرود. از این رو سیاستمداران، تحلیلگران و دولتهایی که به عبای حسن روحانی و خندههای دیپلماتیک جواد ظریف دخیل بستهاند آب در هاون میکوبند.
باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده بعد از توافق ژنو گفت: « در نهایت این دیپلماسی است که میتواند ما را به نتیجه برساند. با این توافق در ماههای آینده و برای نخستین بار در سالهای گذشته برنامه هستهای ایران پیشرفت نخواهد کرد.»
البته باراک اوباما در این رابطه دچار یک خطای بزرگ شده است و به بیراه میرود چرا که برخلاف نظر او آنچه جمهوری اسلامی را پای توافقنامه ژنو کشاند نه دیپلماسی بلکه سنبهی پرزور تحریمها بود. درک و برداشت آخوندها از روابط دیپلماتیک در حیطهی اتمی ، چک و چانه زدن برای خرید وقت و زمان و پنهانکاری میباشد. در عین حال آخوندهای ایران ماههای آینده که هیچ سالهای آینده هم میتوانند در کمال خونسردی با تسبیح انداختن ، صبر کنند، اما هیچگاه از تهیه و ساخت سلاح اتمی دست نخواهند کشید زیرا که
۱- جمهوری اسلامی نظامی ایدئولوژیک و معتقد به داشتن بمبهای اتمی میباشد. رژیم با یک حساب سرانگشتی باور دارد که امالقرای اسلام است. حامی اصلی و موتور محرک جریانات بنیادگرا میباشد. داشتن سلاح هستهای به این جریانات که از خاورمیانه تا شاخ آفریقا و آمریکای لاتین پراکنده هستند، اعتماد به نفس میدهد. صدور بنیادگرایی به اتکا بمب اتمی پشتگرمی تعیین کنندهای برای نظام و جریانات وابسته به آن میباشد.
۲- جمهوری اسلامی تضمین استراتژیک خود را در تصاحب بمب اتمی میداند. رژیم نه به اتکا حمایت مردم بلکه با اهرمهای نظامی- امنیتی سرکوبگر است که حکومت میکند. به همین دلیل دائماً در درون و بیرون دچار کشمکش و تضاد میباشد و به فردای خودش اطمینان ندارد. به ویژه این که تجربهی انتخابات سال ۸۸ ، قیامها و شورشهای بعد از آن را در پیش چشم دارد.
آخوندها نمونهی کرهشمالی را معیار و ملاک استراتژیک خود میدانند. آنها بارها از زبان تحلیلگران و سیاستگذارانشان به این مسئله اشاره کردهاند که هرچند دیکتاتوری افسارگسیختهای در کره شمالی حاکم بوده است اما دولتهای غربی هیچ اقدامی برای جابجایی و سرنگونی نظام تک حزبی و بیرحم کره شمالی نمیکنند. علت آن را چنین ارزیابی میکنند که کرهشمالی دارای بمب اتمی میباشد. این شاید بزرگترین انگیزه را به آخوندها جهت دستیابی به سلاح اتمی بدهد.
جمهوری اسلامی به دنبال تضمینهای سیاسی برای پیشبرد خطوط ایدئولوژیک و استراتژیک خود میباشد. تا کنون این خطوط به اتکا سیاستهای صدور تروریسم پیش میرفت. دیپلماسی چماق و ترور ، بمبگذاری و جنگ افروزی آن تضمین طولانی مدت را به رژیم نمیدهد. به دست آوردن بمب اتمی تضمین سیاسی- دیپلماتیک در مراودات منطقهای و بینالمللی به رژیم خواهد داد.
جان کری وزیر خارجه آمریکا بعد از توافق نامه ژنو همراه با جواد ظریف به خبرنگاران گفت: «حال بروید کمی بخوابید» بهتر است جان کری و دیگر وزرای خارجه کشورهای پنج به اضافه یک بدانند آخوندها تا به سلاح هستهای دست نیابند به خواب نخواهند رفت. هرچند ممکن است وزاری خارجه کشورهای غربی همچون اسلام خود در هفتاد سال پیش به خواب نیمروز بروند اما آخوندها مترصد هستند تا در هنگام چرتزدن کشورهای مربوطه تأسیسات هستهای و سانتریفوژهای جدید بسازند. سیاست نرمش و سازش دولتهای پنج به اضافه یک با جمهوری اسلامی به بهای چشمپوشی از حق مردم ایران در کسب آزادی، نادیده گرفتن جنایات و اعدامهای روزمره در ایران و ... انجام میگیرد.
یان مازاریک، سفیر چکسلواکی در انگلستان که کشورش به دلیل سازش دمکراسیهای غربی با آلمان هیتلری تکه پاره شد بعد از عقد قرارداد و توافق بین دمکراسیهای غربی و فاشیستهای آلمانی – ایتالیایی که حاصل آن سلب حق زندگی آزاد از مردم کشورش بود خطاب به نمایندگان دول انگلیس و فرانسه گفت: »اگر شما ملت مرا برای صلح جهانی فدا کردهاید من نخستین کسی هستم که شما را تحسین میکنم اما آقایان اگر چنین نیست خداوند روح شما را یاری دهد.»
در زمانهی ما ، اما باید خطاب به سیاستمداران گروه پنج به اضافه یک به ویژه کشورهای غربی گفت معاملات و سازشهای اتمی و هستهای هیچ توجیهی برای نادیده گرتفن جنایات حکومت جمهوری اسلامی ندارد و اگر حداقل از نظر مردم ایران نمیخواهید همچون اسلاف خود در مواجهه با دیکتاتور نازی مورد قضاوت قرار گیرید همت کنید و پروژهی نقص حقوق بشر و بیشمار جنایات آخوندها را به سازمان ملل متحد ارجاع دهید.
بهروز ریحانی
منبع:پژواک ایران