تمام قد شورای ملی مقاومت ایران
بهروز ریحانی
روز گذشته شورای ملی مقاومت، تنها «آلترناتیو دمکراتیک»، طی یک اطلاعیهی «توضیح»ی در رابطه با نامهی سرگشاده ایرج مصداقی به مسعود رجوی، به موضعگیری پرداخت. این اطلاعیه که به وسیلهی دبیرخانه شورا انتشار یافته است، طبق مواد تصویبی این شورا، قبل از انتشار باید به سمع و اطلاع اعضای آن رسانده شود و بعد از تأیید آن توسط اعضا منتشر گردد. قبل از پرداختن به این اطلاعیه، یک سؤال ساده به ویژه از اعضای غیرمجاهد این شورا این است که آیا این افراد قبل از تأیید یا امضای این اطلاعیه، نامهی سرگشادهی ایرج مصداقی را خواندهاند؟! یا بر اساس «اعتماد برادرانه»! آن را تأیید و امضاء کردهاند؟ این سؤال صرفاً از سر خیرخواهی و کنجکاوی است و هیچگونه قصد و غرض استعماری در آن نهفته نیست. به ویژه این کنجکاوی بیشتر از این جهت است که با توجه به گرفتاریهای روزمره و مستمر اعضای محترم، این حقیر، متحیر است که چگونه توانستهاند بیش از ۲۳۰ صفحه را بخوانند و حلاجی و به تصمصم نهایی برسند؟
باری، نامهی سرگشادهی ایرج مصداقی دارای محورها و فصلهای مختلف و متشکل از مقولات و مسائل ایدئولوژیک، سیاسی، اجتماعی، استراتژیک، تاکتیکی، عاطفی ... میباشد.
هرخوانندهای از جمله نگارنده ممکن است با قسمتهایی از آن موافق یا مخالف باشد و آن را تأیید و یا تکذیب کند، اما اعضای غیرمجاهد شورا، نه به عنوان یک خوانندهی نامه، بلکه بر مبنای ادعایی که دارند و خود را نمایندگان پارلمان در تبعید میدانند، به شرط مشاهده و خواندن این نامه، آیا خود را پاسخگوی مسائل و موارد ایدئولوژیک و تشکیلاتی مطروحه در این نامه می دانند؟
چنانچه جواب مثبت باشد، تفاوت این دسته از اعضای شورا با مجاهدین عضو شورا در چیست؟
حداقل نیمی از این نامهی سرگشاده صحیح یا ناصحیح به مسائل خاص ایدئولوژیک میپردازد، خدای نکرده اعضای لائیک یا غیرمجاهد شورا، کاتولیکتر از پاپ شدهاند؟
اطلاعیه در آغاز برمبنای «ماده واحده»ای که ۴ سال پیش به منظور تحریم بعضی از رسانهها، بصورت محرمانه در شورای ملی مقاومت توسط اعضای آن به تصویب رسید، تأکید کرده و بر ادعای ایرج مصداقی که آن را دستورالعملی جهت تحریم سایت «پژواک ایران» خوانده مهر تائید زده و این سایت را «نمونه بارزی» میداند که در همسویی با ولایت مطلقه فقیه قرار داد و همزمان ایرج مصداقی را هوادار نادم سازمان مجاهدین خلق ایران قلمداد میکند.
اطلاعیه این شورا توضیح نمیدهد که هوادار نادم، عطف به چه تاریخی و نادم به چه مقوله و پدیدهای؟ اگر منظور این است که ایشان در زندان ندامت کردهاند، مصداقی در خاطرات و در این نامهی سرگشاده به آن پرداخته است. وانگهی تعداد زیادی از کادرهای کنونی مجاهدین، چه زن و چه مرد( به تعبیر آقای رجوی هزار زندانی زمان شاه و خمینی نزد مجاهدین هستند) که در زندانهای قرون وسطایی آخوندی به سربردهاند، بدون نگارش انزجارنامه نمیتوانستند از جهنم آخوندها جان سالم بدر ببرند. هرچند زمانی که این زندانرفتهها وارد مناسبات مجاهدین و ارتشآزادیبخش شدند، از طرف مسعود و مریم رجوی واداده قلمداد شدند. از این گذشته این موضوع چه ربطی به شورای ملی مقاومت دارد؟ اما اگر منظور این اطلاعیه از هوادار نادم این است که مصداقی نسبت به گذشتهی سیاسی – مبارزاتی خودش نادم است، احتمال قریب به یقین، این تحلیل، مرغ پخته را همزمان دچار خنده و گریه میکند. چرا که هوادار نادم امکان ندارد صدها مقاله، تحلیل، کتاب، مصاحبه ، فیلم و ... در افشای جنایات رژیم ولایت فقیه، گلگرفتن دکانهای چند نبش اصلاحطلبان حکومتی، افشای چهرههای شکنجهگران، جلادان و مزدوران این رژیم منتشر کند. از این رو به دلیل سردرگمی در معنای «هوادار نادم» بهتر است سازمان مجاهدین خلق توضیح مختصری در معنا و مفهوم نادم و مصداق آن بدهد.
آیا اعضای غیرمجاهد شورای ملی مقاومت که ایرج مصداقی را «نادم» معرفی کردهاند میتوانند کارنامهی مبارزاتی خود را منتشر کنند تا افراد بتوانند به دور از هر گونه حب و بغض قضاوت کنند؟
اما همگان در چند سال گذشته، به ویژه بعد از اشغال عراق و سقوط حکومت پیشین آن در سال ۲۰۰۳ میلادی شاهد بودهاند و رسانهها و منابع خبری و سایتهای مجاهدین خلق هم تأیید کردهاند که چند صد کادر و عضو مجاهدین به درگاه آخوندهای جنایتپیشه ندامت کردهاند و به آغوش یخزده و گندیدهی آخوندها بازگشتهاند. این کادرها و اعضای نادم تا آنجا پیش رفتهاند که با «۳۰۰ بلندگو» خواهان محاکمه و اعدام مسئولین مجاهدین به ویژه مسعود و مریم رجوی شدهاند و وزارت اطلاعات آخوندی از کیسهی مردم ستمدیدهی ایران، دهها سایت اینترنتی برای این کادرهای سابق و نادمین و مزدوران جدید و حقیقی دائر کردهاند که «نمونههای بارزی» از نه تنها همسویی بلکه همآخوری با جنایتکاران حاکم هستند و از بد روزگار و با کمال تأسف این کادرها و اعضای نادم ( و نه هوداران نادم) سالیان دراز تحت آموزشهای مختلف ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی آقای رجوی بودهاند. این کادرها و اعضای نادم، با کینتوزی و خصومتی افسارگسیخته و حیوانی خواهان اعدام مسئولین مجاهدین هستند. چقدر عادلانه میبود که یک فرد و نهاد و سازمان سیاسی، قبل از این که به دیگران جوالدوزی بزند، سوزنی هم نثار خود کند. به نظر میاید شورای ملی مقاومت سوراخ دعا را گم کرده است و یا خود را به کوجهی علی چپ میزند. مسئله این نیست که ایرج مصداقی و یا سایت پژواک ایران عاری از کمبود، ضعف و نقص میباشند، چه بسا بعضی از تحلیلها و مقولات و مسائل مطرح شده در نامهی سرگشادهی ایرج مصداقی و سایت مربوطه نادرست باشند اما اینان را همسو با ولایت مطلقه فقیه ارزیابی و قلمداد کردن بیشتر ناشی از بیظرفیتی نهاد و سازمان مربوطه و عدم تحمل منتقد میباشد.
با وجود آن که مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در مقاطع مختلف گفته و نوشتهاند رادیو و تلویزیونهای بی بی سی، رادیو فردا، صدای آمریکا و ... بلندگوها و رسانههای استعماری یا دولت فخیمه هستند، اما اعضای این شورا و مجاهدین بارها حتی بعد از تصویب ماده واحده – تحریم رسانهها و سایتهای اینترنتی ، با این رسانهها مصاحبه و گفتگو کردهاند. حال سؤال این است که اگر به قول شما سایت ایرج مصداقی نمونهی بارز همسویی با ولایت فقیه میباشد و باید تحریم شود پس رسانههای نامبرده از چه قماشی هستند؟ آیا مرگ خوبست اما برای همسایه؟ لذا پیشنهاد میشود که دبیرخانه شورای ملی مقاومت برای این که اعضای این شورا و هواداران مجاهدین خلق از سردرگمی و یک بام و دوهوا بدر آیند و خدای نکرده دچار هیچگونه توهمی نشوند و احیاناً ناخواسته و یا بعلت نبود تفهیم و تفاهم به دام سایتها و رسانههای استعماری و ارتجاعی گرفتار نگردند، این قبیل سایتها را با نام و نشان طی یک اطلاعیه توضیحی بصورت واضح و شفاف مشخص کنند و چنانچه مصلحت میدانند افشا کنند.
آیا منظور و هدف از تحریم سایتها و رسانهها این است که اعضای شورا و هواداران مجاهدین خلق به این سایتها مراجعه نکنند و مطالب آن را نخوانند؟
یک دولت و یا آلترناتیو اگر بواقع به حقانیت و درستی مواضع ، پایهها و اصول خودش اطمینان دارد و نوشتارها و گفتارهای اعضا، سخنگویان و رهبران خود را همچون دم مسیحایی میداند که نسیم و وزش آن در فضاهای مجازی روح و روان شنونده و خواننده و بیننده را دگرگون میکند، دیگر چه نیازی به تحریم و فیلتر منتقدین و یا حتی دشمنان دارد؟
از طرف دیگر از آنجایی که بعد از تصویب «ماده واحده» تحریم رسانهها و سایتهای همسو با ولایت فقیه، تعدادی از اعضای این شورا در «همکاری و مراوده» با رادیوهای استعماری و ارتجاعی به ویژه «آیتالله بی بی سی» بودهاند، و این امر، موجب مشروعیت بخشیدن به این رسانه و باعث تخطئهی مقاومت مردم ایران شده است، آیا نبایستی مورد سؤال و مؤاخده قرار گیرند؟ آیا مراودهی تعدادی از اعضای محترم شورا، «نمونههای بارزی» از ندامت و خیانت نمیباشند؟
این موضوع نه این که زبانم لال نظر نگارنده باشد، بلکه این حکم به استناد آن «ماده واحده»ی تصویب شده و به امضاء رسیده توسط همین اعضای خاطی در ۴ سال پیش میباشد، چرا که اعضای خاطی شورا، امضاء و تعهد دادهاند که «رسانههایی را که آشکارا با مجاهدان اشرف خصومت میکنند مورد تحریم قرار میدهند و هر نوع همکاری و مراوده با آنها را برخلاف مصالح عالیه مردم ایران و قیام علیه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی میدانند.» بنابراین از دبیرخانه شورای ملی مقاومت تقاضا میکنم تا با مراجعه به آرشیو رسانههایی همچون «آیتالله بی بی سی» و استحالهگران جاخوش کرده در رادیو فردا و صدای آمریکا اعضای خطاکار و نادم شورا را پیدا کرده و حداقل یک اخطار در پروندهشان ثبت کند. چنانچه دبیرخانه مربوطه، به دلیل درگیر بودن شدید با سایتهای کوچک با ماکزیمم چندهزار مراجعه کننده، مانند پژواک ایران، دچار کمبود وقت میباشد، انسانهای خیرخواه و داوطلب بدون هیچگونه چشمداشت مالی و مادی، آمادگی دارند که با جستجو در آرشیوهای این رسانههای ارتجاعی- استعماری اعضای شورا را که در ۴ سال گذشته به همکاری و مراوده مبادرت کردهاند و به ویژه با «آیتالله بی بی سی» نرد عشق باختهاند با نام و نشان و تاریخ دقیق به دبیرخانهی محترم معرفی کنند.
رژیم آزادی کش آخوندی با نصب و مانیتور ۲۴ ساعته هزاران فیلتر به جنگ اینترنت رفته است. در مقابل مردم ایران با نصب انواع فیلترشکن در پی بی اثر کردن این بگیر و ببند و اختناق اینترنتی – آخوندی هستند. رژیم حتی تحمل یک وبلاگنویس آزاده و در عین حال گمنام مانند ستار بهشتی قهرمان را نداشت، وبلاگ ستار بهشتی به اعتراف رژیم شاید چند صد مراجعه کننده بیشتر نداشت، اما آخوندهای آدم کش تاب و تحمل همان را هم نداشتند و آن وبلاگنویس شجاع را سلاخی کردند اما داغ ننگ و کوس رسوایی آن جنایت در ابعاد داخلی و بینالمللی دامنگیر آخوندها شد.
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران سی و اندی سال پیش که اینترنت وجود نداشت و جهان انفورماتیک بصورت یک دهکدهی جهانی در نیامده بود، از عصر کبیر آگاهی میگفت و آموزش میداد. جای بسی تأسف است که شورای تحت مسئولیت ایشان یک سایت کوچک را که از قضا بیش از ۹۰ درصد آن در افشای جنایتها و خیانتهای حاکمان رژیم مطلقه ولایت فقیه میباشد مورد تحریم قرار میدهد، به واقع از ماست که برماست.
بهروز ریحانی
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
behroozreyhani@yahoo.com
منبع:پژواک ایران