پرویز خزایی، دیپلمات سابق فتوای قتل صادر میکند
بهروز ریحانی
در جمهوری اسلامی از جواد ظریف، وزیر خارجه گرفته تا تمامی سفرای رژیم سابقهی طراحی، سازماندهی و اجرای ترور در داخل و خارج از کشور در کارنامه خود دارند. تمامی عملیاتهای تروریستی سپاه قدس، صدور ترور و دخالت و جنایت در کشورهای جهان در هماهنگی کامل با جواد ظریف و ورزات خارجه تحت مسئولیت او که تلاش دارد با چهرهی خندان خود را دیپلماتی معقول که تمامی عرف و روابط بینالمللی شناخته شده را رعایت می کند، نشان می دهد انجام گرفته و میگیرد.
بیش از ۴ دهه است که دیپلماسی آخوندی پایه و اساساش بر ترور و تقویت تروریسم بنا نهاده شده. بیش از ۱۲۰ ترور و قتل شخصیتهای مخالف و منتقد جمهوری اسلامی از پاریس تا سوئیس، آلمان ، هلند ، اتریش و ... حاصل کارنامه سیاه دیپلماتهای جمهوری اسلامی است. در عین حال سفارتخانههای جمهوری اسلامی در کشورهای جهان، به ویژه در عراق، سوریه، لبنان، افغانستان و دیگر کشورهای همسایه و خاورمیانه، کار اصلیشان فراهم کردن امکانات و تدارکات محلی و دیپلماتیک برای پیشبرد سیاستهای ولی فقیه و نیروی قدس سپاه پاسداران میباشد.
اما، این رژیم تروریست پرور، یک اپوزیسیونی هم دارد که خود را تنها آلترناتیو همین رژیم میداند، یعنی شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق. این جریان در زمینه های آزادی بیان و قضایی ادعاهای زیادی دارد و این ادعاها را در یک پلاتفرم ده مادهای خلاصه کرده است که به آن خواهیم پرداخت.
سیمای آزادی ، برنامه تلویزیونی مجاهدین، مدتی است که انواع و اقسام شوها و برنامههای چند ساعته خود را به اسماعیل وفا یغمایی و فرزندش امیر، اختصاص داده است و آنچنان آن ها را میکوبد که بیا و ببین. طوری که من اول فکر کردم، اسماعیل وفا یغمایی، یک سازمان و حزب عریض و طویل درست کرده و عنقریب جانشین و آلترناتیو حکومت آخوندها خواهد شد و برای دومین بار طی چهل سال گذشته، حق مسعود رجوی پایمال خواهد شد و واین بار وی قصد دارد رهبری انقلاب نوین را از رجوی برباید.
بعد از تحقیق و گوش کردن به سخنان اسماعیل وفایغمایی متوجه شدم که نه بابا ایشان یک زندگی بسیار ساده دارد، سازمان و حزبی هم ندارد، یک شاعر، نویسنده و محقق است با یک قلم، همین و بس، نه قصد ربودن و کش رفتن رهبری مبارزات صدساله را دارد و نه حتی میخواهد نماینده مجلس و پارلمان در آیران آزاد فردا بشود. مانده بودم که این آلترناتیو مجاهدین خلق چرا اینقدر گیرداده به یک شاعر و نویسنده و چرا «یغمایی زدایی» را گرفته و آخوندها را به حال خودشان رها کرده، تا این که چشممان به جمال جناب پرویز خزائی، دیپلمات پیشین آخوندها و نماینده کنونی شورای ملی مقاومت در کشورهای اسکاندیناوی در تلویزیون مجاهدین روشن شد. جناب پرویز خزایی که امیدوارم عمرشان مستدام باد، با استناد و رجوع به تاریخ مقاومت و پارتیزانهای آن برعلیه نازیهای آلمان، فتوای تمام کش کردن اسماعیل وفا یغمایی را صادر کرد. من ماندهام که اگر ایشان به جای سابقهی دیپلماتیک مثلا سابقهی کار در حوزههای قم ، مشهد و عضویت در سپاه قدس و یا وزارت اطلاعات را داشت، چه میشد؟ و الان درکارنامهاش چند تا حکم اعدام و سنگسار میداشت. خدا را شکر که ایشان درس حقوق و سیاسی خواند و نه درس طلبگی.
اما بپردازیم به درافشانیهای جناب خزایی. ایشان که ویروس کرونا خانهنشینشان کرده، بدون لباس رسمی و کراوات و با مدالی که احتمالاً در رزمهای آنچنانیشان دریافت کردهاند به سینه جلو دوربین ظاهر شد و تعریف کرد که یک آدم نود و هشت ساله در تلویزیون نروژ حرف میزد، جزو کانونهای شورشی بوده ! آن موقع موبیل (تلفن دستی) نبوده، می گفت به من گفتند برو این آدرس را ببین،برو یک کسی در خانه هست، بکشش. میگفت من موتورسیکلت را گرفتم و رفتم. آنجا دیدم که یک خانم مسنی در حال آشپزی است. برگشتم و گفتم ای داد و بیداد به من آدرس اشتباه دادند. زنگ زدم سرپل ام و گفتم بابا شما آدرس اشتباه دادید. یک پیرزن اونجا ایستاده و داره ظرف ... گفت همون را باید بکشی. حرف هم نزن. حالا اینها (اسماعیل وفا یغمایی و غیره) را با سازمان مجاهدین مقایسه کنید. شرم بر اینها باد. شرم تاریخ بر اینها باد. میگه (پارتیزان) رفتم شیشه را شکستم در را،رفتم تو، داشت غذا درست میکرد، از پشت زدم اون پیرزنه را کشتم. بعد از آزادی نروژ رفتم به مسئولم گفتم این پیرزنه کی بود، گفتند همین مثل یغمایی بوده، باور کنید یک چیزهایی راجع بهش میگفتند، همین مثل یغمایی بوده،عین همین یغمایی، این یغمایی آمده با ما، بعد برید، رفت مقاله نوشت، شعر گفت علیه مقاومت و بعد دستور میدهند نروژیهای فلان و خیلی ... که میگویند نباید آدم بکشید،بهش گفتند تو (همون که به قول خزایی عضو کانون های شورشی نروژ بوده) بسیار کارخوبی کردی. میگفت بعدش گفتم حالا اگر بمیرم با خیال راحت میمیرم که اون خائن بزرگ را کشتم. آخیش،
من هم یک نفس راحت کشیدم، به جای دیپلمات سابق آخوندها،عرق شرم بر پیشانی من نشست. گویا جناب خزایی درس حقوق هم خوانده اگر لیسانس مداحی میگرفت،چه میشد. آنطوری که خزایی تعریف و نقل میکند و ورد زبانش پیرزن پیرزن میکرد،احتمالاً آن پیرزن بالای هفتاد و پنج سال داشته و مستحق کشتن بوده، لابد اسماعیل وفا یغمایی که شصت و هفت ساله است، اعدام که هیچ باید قبل از اعدام ، سنگسار شود. نمیدانم داستانی که خزایی تعریف میکند چقدر حقیقت دارد و اصل ماجرا چه بوده که او آن را مصادره به مطلوب میکند.
پرویز خزایی خود و اپوزیسیون شورای ملی مقاومت را با پارتیزان و مقاومت ضدفاشیستی نروژ مقایسه میکند. با اجازه جناب دیپلمات سابق، متأسفانه! تفاوتهای زیادی بین این دو وجود دارد. کشور نروژ وقتی به اشغال نازیهای آلمان درآمد، پادشاه و دولت نروژ در جنگلهای نروژ پناه گرفته بودند و نازیهای قصاب تمامی دهکدهای را که تصور میکردند شاه و دولت نروژ در آن پناه گرفته بودند با هواپیمای بمبافکن باخاک یکسان کردند، شما و رهبرتان چهل سال است که خارجه نشین تشریف دارید و در کشورهای اروپایی و در صلح و صفا و به دور از ترس و وحشت از دولتهای حاکم زندگی میکنید. پارتیزانهای مقاومت نروژ تا آخرین روزهای آزادی نروژ از قید اشغال آلمانهای نازی، شجاعانه در کشور و سرزمینشان ماندند. هیتلر مات و مبهوت مانده بود که چگونه یک کشور سه میلیونی در برابر قدرت نظامی آلمان آنچنان دلیرانه و قهرمانانه مقاومت میکند.
در حالی که در عرض چند روز بعد از حمله آلمان به فرانسه، پرچم صلیب شکسته نازی بر فراز برج ایفل به اهتزاز درآمد. هیلتر در چند روز اول مقاومت نروژیها چند بار دچار بحرانهای عصبی شد و مات و مبهوت مانده بود که چگونه نروژ کوچک او و ماشین نظامیاش را به ستوه آورده است. پارتیزانهای نروژی که شما با رندی و زرنگی آنها را با «کانونهای شورشی» مورد ادعای مجاهدین مقایسه کردهاید، در داخل کشور اشغال شده و زیر تیغ مأموران اس اس و نظامین نازی مقاومت میکردند نه این که در کنار رود سن در پاریس و یا در هوای مدیترانهآی آلبانی، مدعی داشتن کانونهای شورشی در ایران شوند. سؤال این است که این چه مقاومتی است که از بالا تا پاییناش و بدنه اصلی تشکیلات آن درکشورهای اروپایی و آمریکا به سر میبرند اما کانونهای شورشیاش زیر سم ستوران پاسداران فعالیت میکند. (به فرض که روایت شما واقعیت داشته باشد.) در جنگ جهانی دوم، لااقل اگر ژنرال دوگل فرانسوی در انگلستان به سر میبرد، بدنه اصلی اعضا و تشکیلات و کادرهای اصلی مقاومتشان در خاک میهنشان بودند. بنابر این جناب خزایی
میان ماه من تاماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است.
خزایی از قول آن عضو مقاومت نروژ میگوید به من گفتند آن پیرزن را بکش ، حرف هم نزن، رفتم شیشه را شکوندم و پیرزنه را کشتم. خزایی نمیگویدکه آن پیرزنه چه کار کرده بود؟ برای مثال پارتیزانهای نروژی را لو داده بود؟ جاسوسیهایی کرده بود که باعث به دام افتادن پارتیزان ها و قتل آنها شده بود؟ در قتل و کشتار اعضای مقاومت نروژ بطور مستقیم دست داشته؟
لابد مقاومت نروژ آن هم در دوران اشغال نازیها، مدارک مستند داشته که حکم قتل آن پیرزن را داده و چه بسا اگر آن پیرزن را به قتل نمیرساندند تعداد بیشتری از پارتیزانها در دام نازیهای آلمان گرفتار میشدند. جناب خزایی گویا هفتاد سال از آن تاریخ گذشته، کشورهای اروپایی از جمله نروژ سالهاست که حکم اعدام را لغو کردهاند. اما دیپلمات سابق آخوندها بند را آنجایی آب میدهد که ناخواسته اعتراف میکند که اسماعیل وفا یغمایی نه عضو مجاهدین و شورا را لو داده و نه در قتل و کشتار و آنها دست داشته، چرا که به صراحت میگوید این اسماعیل وفا یغمایی آمده با ما بود خیلی عالی بود، بعد برید، رفت مقاله نوشت، شعر میگفت علیه مقاومت، چه جنایاتی این یغمایی مرتکب شده؟ وای مقاله نوشت، شعر گفت ، لذا مانند آن پیرزن نروژی «اعدام باید گردد». اما جناب دیپلمات و حقوقدان
۱-در دوران و بعد از جنگ دوم جهانی ، مقاومت ها، پارتیزانها و دولتهای نروژی ، فرانسوی، ایتالیایی و ... هیچ شاعر و نویسندهای را به صرف مقاله نوشتن و شعر گفتن حکم اعدام و قتل برایش صادر نکردند در حالی که شما و آن آلترناتیو خارجه نشینان، به قول مائو از کالسکه پیاده نشده، گرد و خاک راه انداخته اید و هنوز به قدرت نرسیده در همین مصاحبه حکم قتل و اعدام صادر میکنید آنجایی که با وجدان آسوده از قول پارتیزان نروژی میگویید از اینکه آن پیرزن را کشتی «بسیار کار خوبی کردی» ،لااقل بگذار به قدرت برسید بعد از این شکرخوریها بکنید.
۲-گفته اید این اسماعیل وفا یغمایی آمده، با ما بود، بعد برید، گویا فراموش کردید زمانیکه شما و امثال شما درخدمت دستگاه دیپلماسی آخوندها بودید و یا درخارج از کشور جا خوش کرده بودید، اسماعیل یغمایی یا در زندان زمان شاه بود یا در دوران خمینی با سیانوری در زیر زبان آواره شهرهای ایران بود و بعد برای آزادی سرزمیناش در سختترین شرایط کوههای کردستان ایران را در مینوردید.
اینکه فرمودید اسماعیل وفا یغمایی آمده با ما، خلط محبث فرمودید، شما بودید که رفتید با امثال یغمایی. شما از دورن آخوندها آمدید بیرون. امثال اسماعیل یغمایی همیشه در بیرون حکومت ملاها بودند و شما چه کار درستی کردید که از آخوندها بریدید اما عدام صداقت شما که در حال حاضر برای یک شخص به صرف مقاله نوشتن و شعر گفتن حکم قتل صادر میکنید از انسانیت به دور میباشد. ایکاش از دمکراسی که در کشور محل اقامتتان میباشد درس میگرفتید.
۳-از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت که شما عضو آن هستید، بخواهید مدارک و اسناد مستدل و مستند که مورد قبول سازمانّا و نهادهای قضایی نروژ و فرانسه میباشد را منتشر کنند که ثابت کند اسماعیل وفا یغمایی مزدور جمهوری اسلامی است.
چنانچه نتوانید این انگ و مارک ضدانسانی را ثابت کنید، همانطور که در مصاحبهتون گفتید «شرم بر شما و آنها باد». شرم تاریخ بر شما و بر آلترناتیوتان باد.
خانم مریم رجوی رئیس جمهور شورای ملی مقاومت تان، سال ها پیش برای ایران برنامه ده مادهای ارائه کردندکه برای یادآوری شما و رئیس جمهور منتخبتان و گردانندگان برنامهّای تلویزیونی «یغمایی زدایی» مروری کوتاه به چند ماده آن میکنیم.
ماده ۲- در ايران فردا ما (مجاهدین و شورا) به كليه آزادیهای فردی احترام میگذاريم و بر آزادی بيان و آزادی كامل رسانهها و دسترسی بیقيد و شرط همگان به فضای مجازی تأكيد داريم.
اسماعیل وفا یغمایی طبق گفته پرویز خزایی،مقاله مینویسد و شعر میگوید،این ها در کشورهای دمکراتیک از جمله نروژ و فرانسه و حتی آلبانی، جزو آزادیهای فردی و آزادی بیان میباشند. حال آن که مجاهدین خلق و نماینده شورای ملی مقاومت در اسکاندیناوی به صراحت در تلویزیون سیمای آزادی چنین اعمالی را نه تنها جرم میدانند بلکه برای آن حکم اعدام نیز صادر میکنند. آنجایی که پرویزخزایی از قول پارتیزان نروژی کشتن پیرزن نروژی را با اسماعیل وفا یغمایی مقایسه میکند و نتیجه میگیرد که یغمایی مستحق مرگ است .
ماده ۳- ما در ايران آزاد شده فردا، از لغو حكم اعدام دفاع میكنيم و نسبت به آن متعهديم.
پرویز خزایی و امثال او در برنامه تلویزیونی مجاهدین به قدرت نرسیده حکم اعدام صادر میکنند. وقتی مریم رجوی میگوید از لغو حکم اعدام دفاع می:نیم به این معناست که حتی خامنهای و سردمداران جنایتکار حکومت آخوندی ، عاملان و آمران جنایات حداکثر حکمی که میگیرند حبس ابد است. جناب خزایی شترسواری دولا دولا نداریم. وانگهی عجالتاً از صدور حکم اعدام برای یک شاعر و نویسنده کوتاه بیایید. اسب سواری در ایران آزاده شده فردا، پیشکش.
ماده ۶- ايران فردا، كشور عدالت و قانون است. ما خواهان ايجاد يك نظام قضايی مدرن، مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاكمه علنی و استقلال كامل قضات هستيم. همچنين قانون شريعت آخوندی، در ايران فردا جايی نخواهد داشت.
این یکی از شیرین ترین مواد ارائه شده از طرف مریم رجوی است. برای انبساط خاطر چند بار آن را بخوانید تا حفظ تان شود. به آقای پرویز خزایی توصیه میکنم به ویژه این ماده ۶ را بر درب خانه شان آویزان کنند. آیا در یک محکمه قضایی مدرن و با احترام به اصل برائت و حق دفاع برای اسماعیل وفا یغمایی حکم اعدام و قتل سادر کردید؟کی و کجا؟ آیا مدارک و اسناد محکمه پسند در رابطه با مزدور بودن یغمایی را به قضات و هیأت منصفه عرضه کردهاید؟ شما جناب خزایی و رهبران خارجه نشین به قدرت نرسیده دارید «قانون شریعت آخوندی» را جاری میکنید. فعلا قاچ زین نظام قضایی مورد ادعایتان را بچسبید اسب سواری در زمین قضایی ایران فردا پیشکش. شما در کشورهای دمکراتیک اروپایی ، از یک طرف در تلویزیون، رسانهها و سایتهایتان بارها حکم اعدام و محاکمه برای منتقدین و مخالفتان صادر کرده و میکنید و از طرفی دیگر با وقاحت مدعی هستید که در ایران فردا حکم اعدام را لغو میکنید. قسم حضرت عباستان را مردم ایران باور کنند یا دم خروس درآمده از قانون شریعت آخوندی را!
مدعیان تنها آلترناتیو، نمایندگان و سخنگویانشان باید بدانند که مرم ایران
دررون را بنگرند و حال را
نی برون را بنگرند و قال را.
منبع:پژواک ایران