«حکومت قتل عام و آینده میهنمان». موسا حاتمیان
موسی حاتمیان
منبع:پژواک ایران
«حکومت قتل عام و آینده میهنمان». موسا حاتمیان
یکم. در حالیکه با تلاشهای آقای مصداقی و یاران جنبش دادخواهی، حکم بازداشت نوری جنایتکار برای چندمین بار تمدید شده است، و اگر چه در باره این مهم اندکی گفته و نوشته شده است، ولی آیینه ایست برای
عبرت جنایتکاران بر علیه بشریت که:
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان
ایوان مدائن را آیینهٔ عبرت دان...
بله، این پیروزی که وحشت در اردوی جنایتکاران حاکم بر میهنمان انداخته است، تا سرانجام خویش را برای اولین بار پس از چهل و یکسال شکنجه و کشتار به عیان ببینند، در اردوی به ظاهر مقابل نیز متأسفانه نه تنها از طرف یاران همین جنبش دادخواهی به اندازه کافی واکاوی نشده است، و بر خلاف یهودیان که بدرستی برای دستگیری و محاکمه هر جنایتکار نازی و آشوییتس (که البته با حمایت دولتها دستگیر می شدند) هزاران بار می نوشتند و...نوبت به ما که می رسد، بجز انگشت شماری، در حد تبریکی محدود ماند، اما در طیف وسیعی از به اصطلاح اپوزیسیون خارج کشوری (از مدعیان چپ تا اسلام انقلابی و...) در حد حیرت آوری مورد حمله قرار گرفته است، و در تلاش برای کدر کردن این آیینه عبرت برای جنایتکاران حاکم، گوی سبقت را از هم ربودند و می ربایند!.
در میان این طیف رنگارنگ، از همه کینه توزانه تر باند تبهکار رهبر فراری جمهوری دمکراتیک اسلامی به میدان آمد، و در آخرین تلاش شکست خورده، یکی از فرزندان رضایی ها را برای چندمین بار به صحنه فرستاد، تا مثلاً از وابستگی اسمی محسن ابوالقاسم المحمد، به رضایی ها، شاید مفری بجوید و این ضربالمثل را فراموش کرده:
گیرم که پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل...
البته واضح است که همچون داستان انتری که لوطیش مرده بود!، حالا که پس از سالیان، شیخ گریخته به غیبت جمکران، با پشتک وارویی در توهم دور و دراز خوش رقصی برای از ما بهتران!، دوباره ظاهر شده، این جناب و دیگر رقاصه های نمایش های روحوضی این جریان صاحب مرده(که به فتوای حافظ بایستی نمرده بر او نماز بگذارند!)، بدستور رهبر غایب به صحنه می آیند، اما عر و تیزهای لوطی و نوچه اش، اینبار مرا بیاد حکایت موش و گربه عبید زاکانی انداخت:
در پس خم مینمود کمین
همچو دزدی که در بیابانا
و از آنجا که در این حکایت، هیچ گربه ای محض رضای خدایش گریه و زاری نمی کند، من نمی دانم که آیا پس از آن دوران نامه نگاری های رجوی به رفسنجانی، خامنه ای، و دیگر جنایتکاران در خبرگان ولایت جنایت، اکنون که دیگر جرأت نامه نگاری علنی ندارد، آیا از چاه خویش به جمکران خامنهای نقبی زده که نوار صحبت سران قضاییه جنایتکار را رد و بدل می کنند و ...؟، و آیا این حملات برای مخدوش کردن همه چیز (که وظیفه اصلی رهبری جریان صاحب مرده در تمام سالیان چهار دهه گذشته بوده) باز هم در هماهنگی با ولایت غالب است، یا فقط از ترس ادامه روند دستگیری جنایتکاران بر علیه بشریت، که روزی دامان خودش و حضرات را خواهد گرفت؟، که البته خودشان باید واقعیت را بگویند، اما طی چهار دهه گذشته تنها چیزی که در این رهبری و نوچه های این لوطی در غیبت یافت می نشده و نمی شود، شفافیت با مردم و حتی اعضای تشکیلات خودشان(در مورد واقعیت های زندان شاه تا سی خرداد، از موضوع خانه موسی خیابانی و نوزده بهمن تا فرار تمامی کادر رهبری و فرماندهی به خارج کشور و باقی گذاشتن تمامی اعضا و هواداران بی دفاع در چنگال خمینی و لاجوردی، از نقطه عزیمت خیز ولایت فقیهی در جریان موسوم به انقلاب مریم یا ازدواج با مریم تا به سقوط کشاندن همه چیز در عراق، از شکنجه و قتل زندانیان در اشرف تا مبادله اعضای ناراضی تشکیلات با اسرای عراقی در ایران...و نگه داشتن تمامی تشکیلات با تلفات بسیار پس از دولت صدام در عراق، تا جابجایی از عراق به آلبانی با دستور از ما بهتران!، و اینکه چرا گوهران بی بدیل کنونی تشکیلات آلبانی اجازه رابطه با دنیای آزاد و خانواده خود را ندارند...) بوده و هست!، البته این قصه سر دراز دارد، اما بقول عبید:
جان من پند گیر از این قصه
مدعا فهم کن پسر جانا!
دوم. در حالیکه آنچه که فداییان اسلام و تمام جریان ها و شخصیت های اسلامی (از بازرگان و شریعتی تا مجاهدین) برایش تلاش و جانفشانی کردند، و نهایتاً خمینی جلاد محصولش را چید و محقق کرد، در واقع «حکومت قتل عام» است، و از آغاز به قدرت رسیدن، این معنا را به تمام و کمال از پشت بام مدرسه علوی، تا قتل عام قارنا، خوزستان، ترکمن صحرا...، از قتل عام شبانه زندانیان تا قتل عام تابستان شصت و هفت، از قتل عام آبان و هواپیمای مسافربری، تا قتل عام کنونی توسط گیوتین کرونا بر سر مردم بی دفاع ما، آغاز کرده و بی انقطاع ادامه می دهد...، آیا نیروی اپوزیسیون خارج کشوری باز همچنان می خواهد بر طبل دعوای حیدر نعمتی بکوبد، باز همچنان می خواهد در حسرت اینکه خمینی، رهبری انقلاب شکوهمند بهمن را از ما دزدید، در مراسم شبهای قدر گریه و زاری کند؟، که مثلاً این اسلام انقلابی با این شیعه ای که نافش را با قتل عام ۷۰۰ یهودی(توسط اولین داعشی و لوطی مرشدش) بریده اند، چه گلی بهتر از خمینی و خامنه ای بر سر مردم ما بزند؟، مگر فراموش کرده اید که در تمامی سیاست های جنایتکارانه خمینی دعوا یا درخواست رهبری مجاهدین از خمینی و بهشتی در جریان مختلف از مدرسه رفاه تا مدرسه علوی، از تسخیر سفارت آمریکا، تا جنگ ایران و عراق و...تمام حرف نه مخالفت با این سیاست های ضد مردمی، بلکه این بود که فرماندهی را به ما(مجاهدین) بدهید!، اما خمینی و بهشتی همیشه آب پاکی روی دست آنها می ریختند...این سیاست همدلی ناشی از همان اعتقاد و مرز سرخ های مشترک آنها بر سر حجاب و امام زمان و عاشورا و ...بوده و هست، که رجوی برای نجات بیضه اسلام، حتی در مقام رهبر شورای ملی مقاومت در مقابل رژیم، به رفسنجانی و همین رییسی و جنایتکاران خبرگان نامه می نویسد، آن هم از موضع یک حقیر!
روزگاری رجوی در اشرف برای تشویق رقیبان قدیمی و دیگر اعضای تشکیلات به اعترافات اجباری و...می گفت شرم یک احساس انقلابی است!، اگر چه بقول شاملو، گاه آنکس که حقیقت را می گوید، خود از آن عاری است!، اما پس از این همه بلا(از قتل عام تظاهرکنندگان، تا مسافران هواپیما، تا کورونای کنونی و سیل و ...) که از آسمان و زمین حکومت اسلامی بر مردم میهنمان می بارد، وقت آن نیست که همه باورمندان به چپ و راست و سلطنت و جمهوری و سکولاریسم و ... باور بکنیم:
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی
مردی(یا زنی)از خویش برون آید و کاری بکند
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند
سوم. در ورای این باران فاجعه، از منظری دیگر در میهنمان جنبش دادخواهی در بلوغی دیگر، و در جنبش تحریم نمایش انتخابات، باز همچون قیام آبان، پوزه ی ولایت جنایت و تمام حامیان را بخاک مالید و ناقوس ضرورت سرنگونی تمامیت حکومت اسلامی را بصدا درآورد، که زنان زندانی سیاسی باز هم نقش پیشتاز و رهبری کننده جنبش تحریم (همچون تحریم تنباکو) را ایفاء کردند، و خانواده های کشتهشدگان آبان و هواپیمای سرنگون شده و ...به همراه اکثریت مردم میهنمان با تحریم سراسری این نمایش انتخابات، مشتی محکم بر سر ولایت فرود آوردند، که قابل ستایش است.
در ادامه اصلی ترین کشاکش و زورآزمایی بین جنبش دادخواهی مردم از یک سو، و ولایت جنایت در سوی مقابل، اگر چه حکومت قتل عام تلاش دارد، حتی از این تمرکز خبری بر ویروس کورونا نیز سواستفاده و بازداشت شدگان قیام آبان را به قربانگاه اعدام ببرد، و
سازمان عفو بینالملل نیز با انتشار فراخوانی، خواستار لغو حکم اعدام «امیرحسین مرادی»، «سعید تمجیدی» و «محمد رجبی» سه نفر از بازداشت شدگان اعتراضات آبان ماه شده است، و از طرفی اتهامات جدید برای نرگس محمدی، دستگیری فعالان سیاسی و اجتماعی در هفته اخیر و ...همه نشان از وحشت حکومت جانیانی دارد، که به حالا دیگر می داند تیغ گیوتین هایش دیگر مردم را نمی ترساند، و همچنانکه هفت روز پیش در شهرستان تالش این آتش زیر خاکستر زبانه کشید، و نهایتاً با گاز اشک آور سرکوبش کردند، خودشان انتظار هر لحظه ی قیام سراسری مردم را دارند، و چه بسا وضعیت کنونی پس از بحران کورونا، لاپوشانی های معمول جنایتکاران حاکم برای تظاهرات ۲۲ بهمن و انتخابات و...، که همچنان با آمار های دروغین کشته شدگان، مبتلایان و ...نه تنها وضعیت کنترل ویروس کورونا، بلکه وضعیت عصبی و بحران کنونی را به نقطه عطفی غیر قابل بازگشت برساند، و آنچنان باعث گسستگی جامعه و نافرمانی عظیم مدنی بشود، که جنبش دادخواهی مردم میهنمان اینبار بسا خروشانتر از آبان، سرنوشت ویروس در ایران را تعیین تکلیف کنند، زیرا پس از چهار دهه مردم ایران با گوشت و پوست و روح و جانشان احساس کرده اند، که هیچ ویروسی مرگبارتر از حکومت قتل عام اسلامی نبوده و نیست، و تنها راه نجات مردم، ادامه قیام سراسری تا سرنگونی حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانیست.
به امید تحقق بهاران آزادی مردم و میهنمان.
موسا حاتمیان
اسفند ۱۳۹۸
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب موسی حاتمیان در سایت پژواک ایران *آمریکا در نقطه پرل هاربر! و آیا خامنهای هم پَر؟! [2024 Nov] |