«از مادران خاوران و آبان تا دادگاه نوری، و جنبش دادخواهی مردم میهنمان»
موسی حاتمیان
منبع:پژواک ایران
«از مادران خاوران و آبان تا دادگاه نوری، و جنبش دادخواهی مردم میهنمان»
در هفته ای که گذشت، بارها قصد نوشتن این مقاله را داشتم، اما خاطرات و یادمان های هفته ی پیش، همه مرثیه بود، از عملیاتی که رجوی با استعانت از پیامبرش، فروغ جاویدانش نامید، و همه جز خودش و زوجش را عاشوراوار به کربلای سقف اندیشه اش روانه کرد، و بیش از هزار سیصد، چهارصد جان شیفته را قربانی کرد، تا فقط و فقط پیش از بسته شدن پنجره ی پرواز او از عراق به ایران، یکبار دیگر در زیر برق کشتگان و قربانیان، که در اندیشه ی ناب اسلام انقلابی اش مجاهد شهید می نامیدشان، خود را در فرهنگ مرده پرستی مردمان، از حسابرسی ایرانیان در باره ی آمدن به عراق برهاند...اگر چه با یک برآورد ساده نظامی، او برای رسیدن به هدف حفظ خودش، انتظار کشته شدن اکثریت را داشت، اما در هر حال، چند هزار برگشتند، تا خمینی و جنایتکارانش که از مدتها پیش مترصد فرصتی برای صفر صفر کردن اسیران در بند بودند، مانند سی خرداد، بهانهی کشتار را بدست آوردند، با اسیران آزاد شده ی مجاهدین آغازیدند، و پس از آنها، با قتل عام زندانیان سیاسی مجاهد و چپ و ...شعار همه با هم خمینی جلاد را در قتل عامی بی نظیر محقق کردند...و از آنجا که بسیاری از دوستان و آشنایان و اقوام خودم در شمار این قربانیان بودند، هجوم خاطرات مشترک با تمامی آنها، توان نوشتن را از من سلب می کرد، و تنها بیاد آن همه جان شیفته که قربانی شدند، با خود می گفتم(بقول زنده یاد استاد خویی) نفرین به شما که مرگ را حماسه ای کردید، و خرمن خرمن جوان را درو کردید...
اما هنگامی که از آن روزها تا امروز را نگاه می کنم، در باره ی سرانجام بدفرجام رجوی، برای هر سالش تنها می توان گفت دریغ از پارسالش!، و این سیر شتابان دگردیسی ضد انقلابی، نه اینکه در تاریخ نباشد، اما بندرت تا این حدش را می توان دید!.
منظورم این است که بر خلاف ایرانیانی که سابقه ی حضور در تشکیلات خودگردان رجوی را نداشته اند، من حتی از تلاشها و توطئه هایی که بر علیه محمد رجوی در چند ماه اخیر، برای تسلیم یا ترور شخصیتی او توسط ارتش وکلای این تشکیلات و با دستور مستقیم شخص رجوی ادامه داشت، مطلقا تعجبی نکرده بودم، زیرا بارها در نشست های لایه ای مسیولین تشکیلات، رجوی خطاب به مادران و پدران حاضر در نشست می خواست و می گفت، که شما باید فرزندانتان را مثل یک توله سگ، یا کره خر یا بچه میمون بدانید، و من از محمد خودم شروع کردم، درسته مریم؟ و شریف و بهنام بدو بدو پشت تریبون می آمدند تا تأیید کنند، و در ادامه خطاب به والدین حاضر می گفت، وقتی که فرماندهان هیتلر پیشنهاد مبادله پسر استالین با یک یا چند فرمانده ی آلمانی را برای او فرستادند، استالین در یک تصمیم انقلابی درست و دندان شکن به آنها پاسخ داد، که من یک سرباز را با یک ژنرال مبادله نمی کنم، پس ما که در چپ مارکسیسم هستیم، باید خودمان با این توله پروری و توله دوستی که شما را از انقلاب مریم قطع می کند، تعیین تکلیف کنیم...قصدم پرداختن به روانپریشیهای رجوی نیست، که او بخیال خودش در مقایسه کودکان والدین در طلاق اجباری، با کودکان حیوانات، می خواست این رابطه های طبیعی خونی و عاطفی را قطع کند، و حتی نمی فهمید، که وقتی یک کودک در قفس گوریل افتاد، و مادر کودک از ترس بیهوش شد، گوریل ماده، کودک را بغل کرده و پس از شیر دادن به بچه، او را به مادرش برگرداند، و یا فیلی که بچه ی شیری را با خرطومش از آتش جنگل بیرون آورد، و تمام حیواناتی که با چنگ و دندان از فرزندان خودشان حمایت می کنند...زیرا او بویی از عشق نبرده است، حتی ذره ای، چون از جنس لاجوردی بوده و هست، و جز نفرت، نصیبی از اندیشه ی اسلامی آکنده از تنفر و قتل و کشتار نبرده است...
اما پس از شروع دوباره سیل قیامی که از خوزستان در سراسر ایران جاری شده است، این تقارن ها، علیرغم شناخت از رجوی، مرا اندکی به حیرت انداخته است، زیرا در حالیکه جوانان در شهرهای مختلف توسط نیروهای امنیتی سپاه جهل و جنایت خامنهای کشته می شوند، مادران دادخواه آبان را همین دیروز، نیروهای امنیتی با ضرب و شتم دستگیر می کنند، و علیرغم این همه خطر، باز هم دیشب جوانان هوشیار، حتی پیروزی تیم پرسپولیس را فرصتی برای ادامه قیام کردند، و شعار توپ، تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه، و خامنهای ک...کشه، مرگ بر جمهوری اسلامی، و تا امروز که در پارک لاله و تئاتر شهر و...از خوزستان تا تهران، مرگ بر دیکتاتور را در آسمان ایران و جهان طنین انداز کرده اند و...رجوی از چه می هراسد، که همزمان با سالگرد قتل عام شدگان شصت و هفت و در بحبوحه ی سرکوب مادران خاوران تا آبان، اینبار همپای خامنهای، تمامی همت و پول و امکانات و نیروهای وفادار یا مزدبگیرانش را برای دادگاه محمد رجوی و حمله به ایرج مصداقی و مختل کردن دادگاه نوری جنایتکار و... بسیج کرده است؟
پس اجازه دهید یکبار دیگر خودش را خطاب قرار دهم:
آقای رجوی، تو خود بهتر از هر کسی مرا از آغاز تا آخرین روز حضورم در تشکیلات، می شناختی، پس خوب می دانی که من از جنس آدم های روحانی و آسمانی و ... تو را خطاب قرار نمی دهم!، زیرا که یک لر ساده ی زمینی هستم!، نه کرسی ایی داشته ام که در طلب مجددش باشم، و نه هوای گذشته ی جوانی را دارم...
آقای رجوی، شما از آغاز تا شصت، و تا آن جان های شیفته در پنج مهر و نوزده بهمن، و دوازده اردیبهشت...تا فروغ جاویدان و قتل عام زندانیان، و کشتار اشرفیان، تا آنجا که تیغت بریده و توانسته ای، بهترین بچه ها و سرمایه های ملی مردم ما را به قربانگاه روانه کرده ای...زیرا مانند محمود رجبی(عضو شورای عالی حوزه های علمیه) که هفته گذشته گفت:دولت اسلامی موظف به اعمالی است که مردم را به بهشت ببرد و از سقوط در جهنم بازدارد...تو هم خود بارها همین را بعنوان مسولیت رهبری عقیدتی(یعنی خودت) در نشست ها و پیام ها به ما گوشزد کرده ای، و برای انجام کامل این مسولیت، بصراحت می گفتی که خواهان موشک باران بیشتر و بیشتر اشرف و لیبرتی هستی!، و تنها از بد حادثه، در تخته شدن درب اشرف و لیبرتی بدستور سناتور متوفی دوست سابق شما، و تحلیل های چون کشک شما، اکنون در آلبانی دست خامنهای و جنابعالی برای ادامه ی موشک باران و کسب حلال شهید طلابی بیشتر کوتاه شده است...
آقای رجوی، بر خلاف تاکنونی که بهترین ها را قربانی کرده ای، و در آخرین دستاوردت حتی از ذبح طنز نویس ایرانیان برای عید قربانت دریغ نکردی!، و پس از دادگاه فرزند سابق، که من به احترام اشرف قهرمان مردم، ترجیح می دهم محمد ربیعی بخوانمش، اکنون با بسیج نیروهای خودت برای ترور شخصیتی ایرج مصداقی، محمد ربیعی، و... آیا برای اولین بار تصمیم به خودزنی گرفته ای؟، تا پایان خویش را به ننگین ترین تجربه ی تاریخی برای آموزش نسل های آینده به یادگار بگذاری؟...
پس بگذار پس از آخرین نامه ای که در لیبرتی برایت نوشتم، و جهت قربانی کردن عامدانه و البته احمقانه ی به کشتن دادن زنان، جوانان، احمد وشاق، حسین مدنی و...در اشرف، آنهم تنها برای توهم امکان تولید تکرار فضای مشابه پس از نوزده بهمن و جاری شدن دوباره ی سیل عواطف مردمی بسویت ...صریحا به تو هشدار دادم، و به همین دلیل، فردایش پروین صفایی، احمد واقف (مهدی براعی)، و...را فرستادی که از جانب تو بگویند، یا باید در نشست کال کنفرانس آنروز جنابعالی توبه و سرسپاری و طلب بخشش کنم، یا بایستی آنجا را ترک کنم...یکبار دیگر همان جمله ی آخر نامه را به شما یادآوری می کنم که:
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاسته،
که تو برای حفظ خود به زندگی نشسته ای...و می دانستی که این وامی از شعر شاملویی است که همین هفته پیش، در سوم مرداد آغاز قربانیان فروغ جاویدان تا قتل عام زندانیان، سالگرد تقارن پر راز کسی بود، که وقتی نیازش داشتی، شاعر شاعران نامیدیش، و آنگاه که تو را کوچکتر از سرساییدن به درگاهت دید، و پاسخ فرستادگانت را داد، بدتر از پاسدار لقبش دادی، و این سنت اسلامی تو بود و هست، که از محمد و علی و ...به ارث برده ای، و محدود به شاملو هم نبود، از پرویز یعقوبی تا علی زرکش و...از این سنت در امان نماندند، و حتی شاعر تمام سرود ها و سروده های سازمان را تا زمان نیاز، به احترام، اسماعیل شاعر خطاب می کردی، ولی از روزیکه منتقد تو و اندیشه ات گشت، یک شبه به مزدور اطلاعات و...تبدیل و توصیف گشت، تا ایرج مصداقی که تا روز انتقاد جدی و غیر قابل چشم پوشی ایشان از تحویل اعضای تشکیلات به رژیم جانیان، همواره مورد بهترین تحسین ها و تعریف ها در خارج کشور و در تشکیلات بود، اما مدتی پس از نوشتن و انتشار گزارش نود و دو و...که بسادگی می توانستی پاسخ های ایشان را بنویسی، باز به سنت اسلامی عمل کردی، و ایرج را نیز مزدور اطلاعات و ...لقب دادی، و مگر تو نبودی و در امجدیه نعره نمی زدی که "حقیقت را همیشه باید ترویج کرد"، و مگر سعید بهبهانی چه اتهامی جز همین ترویج حقیقت دارد، که اینگونه ایشان را نیز از حملات و تهدیدات و ترور شخصیتی بی نصیب نگذاشته ای....
آقای رجوی، در تمامی سالیان گذشته در اشرف و لیبرتی، با نام بردن از دکتر قصیم، آقای روحانی، و ...خطاب به اعضاء تشکیلات دستور می دادی، که هر کدام از شما باید مانند فیلم اسب کهر را بنگر، یکی از کسانی که به سازمان(یعنی من) خیانت کرده و جدا شده اند را بکشید، فرار هم نکنید، و بمانید تا پلیس بیاید، چون اروپا حکم اعدام برای قتل ندارد، و زندان های اروپا هم هتل های چهار ستاره هستند... آیا اکنون باز هم این دستورالعمل را برای هواداران و اعضای تشکیلات خودت در سوئد نیز اعلام کرده ای، تا آنها را برای برهم زدن دادگاه نوری جنایتکار به ایدئولوژی انتحار و انفجار مسلح کنی؟
در پایان، خودت همواره می گفتی، فرض محال که محال نیست!، پس ای کاش ذره ای، تنها ذره ای، به اندازه ی یک میلیونیم زنده یادهایمان اسماعیل خویی و هما ناطق و...جسارت نقد خویش می داشتی، تا چشمانت کمی باز شود، و بقولشان، ببینی این گهی که از پنجاه و هفت تا به امروز را ریده ای، و در تمام "راه طی شده" از پدر معنوی تان بازرگان تاکنون، قاشق قاشق، نه تنها خود به تناولش مشغولی، که تمام اسیران انتخاب کرده در اشرف هزار کهکشان، تا تمامی اعضاء دفاتر رسمی و غیر رسمی سازمان، در کشورهای مختلف جهان...را نیز وادار به تناولش کرده ای، چه مزه ای دارد، اما افسوس که وقتی ویروس کرونا حس چشایی و بویایی را از بین می برد، حساب ویروس صد بار مرگبارتر و خطرناکتر اندیشه ی اسلامی رجوی دیگر روشن است...
اکنون در حالیکه مشغول دیدن فیلم های ارسالی از قیام تهران هستم، تصریح می کنم که از همین خروش و فریادهای دادخواهی، که در تهران و شهرهای بسیار میهنمان تا دادگاه نوری جنایتکار در استکهلم امتداد دارد، خامنهای با تمام قاتلان و شکنجه گران تحت امرش، و رجوی نیز با تمام قاتلان و شکنجه گران تحت امرش، خود را در مقابل خروش دادخواهی مردم میهنمان یافته اند، و به همین دلیل در وحشت از روز پاسخگویی، شمشیر از رو بسته، تمام عیار به میدان آمده اند، و بی تردید هنگامی که این جنایتکاران بر علیه بشریت بدست عدالت سپرده شوند، هیچ کسی از نفرات تحت امر آنها که در جنایت بر علیه جنبش دادخواهی نقشی ایفا کرده باشد، نمی تواند از عدالت بگریزد، و بایستی پاسخگوی اعمال خود باشند!، بخصوص حالا که ایرج مصداقی زوایای پنهان این طرح پیچیده ی پیروزی بزرگ دستگیری و محاکمه نوری جنایتکار را برای همگان روشن نموده است!
بی تردید جنبش دادخواهی مردم ایران در سراسر شهرهای میهنمان، سیلی خروشان خواهد شد، و تمامیت حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی را به گورستان تاریخ روانه می کند، و آن روز دور نیست!، حالا این گوی و این میدان!، و قرار ما در دادگاه نوری قاتل قتل عام شدگان!.
از تمامی کسانی که خود را عضو جنبش دادخواهی، دوستدار قتل عام شدگان، حامی مادران خاوران و آبان و از خوزستان تا تهران می دانند، درخواست می کنم که برای نشان دادن این حمایت در دادگاه نوری جنایتکار حاضر شده و با همبستگی در مقابل خامنهای، رییسی و تمامی دشمنان جنبش دادخواهی صف آرایی کنیم!
جنبش دادخواهی مردم ما، در دادگاه نوری جنایتکار، و ادامه قیام تا سرنگونی، و به عدالت سپردن تمامی جنایتکاران بر علیه بشریت، پیروز می شود!
موسی حاتمیان
شنبه نهم مرداد/ ۳۱ژوئیه ۲۰۲۱ منبع:پژواک ایران فهرست مطالب موسی حاتمیان در سایت پژواک ایران *آمریکا در نقطه پرل هاربر! و آیا خامنهای هم پَر؟! [2024 Nov] |