«دادخواهی به سیاق رجوی از دادگاه نوری»
موسی حاتمیان
منبع:پژواک ایران
«دادخواهی به سیاق رجوی از دادگاه نوری»
مقاله ی زیر را که دیدم، بی اختیار بیاد شهر قصه ی زنده یاد مفید افتادم:
ملا( شروع میکنه به روضه و مرثیه خونی): نگو که حالم خرابه…. گریه کنید مسلمونا. گریه کنید ثوابه… قربون گریه ات برم… آآآآی شب اول قبر که موقع جوابه.همون روز محشر که حساب کتابه ، ثواب این گریه بی حسابه
خر: آقا برو فکر نون باش. گریه ملا آبه
آخ ! آقا جون اون بچه رو ساکت کن
گریه کنین مسلمونا. گریه کنید ثوابه.
خر: خانوم خوشگله تو دیگه چته؟
خاله سوسکه: چیزیم نیست
خر: پس دیگه این اشکها چیه؟
خاله سوسکه: ملا می گه ثوابه
همچنانکه پس از سقوط دولت عراق، که بدستور رجوی برای صاحب خانه ی جدید رقص و کرشمه می کردند!، صریحا همین ترم خط مقاله را توسط مسولان به اصطلاح شورای رهبری مجاهدین طرح و اجرا می نمودند، که هر کسی بتواند در شهادت دادن برای آمریکایی ها، اشک آنها را در بیاورد جایزه دارد!، و این گریه کردن و به گریه واداشتن مخاطب، جزیی از فرهنگ غالب سازمان مجاهدین شده بود...
البته آقای ایرج مصداقی در متنی مختصر و مفید، پاسخ درخور این نگارنده و مرشد و لوطی هفت خطش را داده است:
فرقه رجوی در جریان سلسله دروغهای وقیحانهاش، با بلاهت مدعی شده که هنگام شهادت یکی ازعواملش «قاضی زن سوئدی هم بر این همه مظلومیت میگریست و اشکهایش را که بر روی گونه هایش میلغزد را با دستمال پاک میکرد.». به رجوی باید گفت: قاضی دادگاه مرد است و چنانچه چنین عملی از قاضی سربزند بدون شک صلاحیت وی برای رسیدگی به پرونده زیرسؤال میرود. به کسانی که اینچنین دروغ میگویند چگونه میشود اعتماد کرد؟
اما خالی از لطف نیست، که نمونه های مشابهی از این اندیشه ی دروغ اسلامی را که بر پایه همین روضه خوانی آخوندی در تشکیلات سازمان مجاهدین نهادینه شده است، را با خوانندگان به اشتراک بگذارم.
در واقع، شروع این دگردیسی حوزه ای - آخوندی، با پایان آخرین عملیات سازمان همراه بود، زیرا رجوی بیش و پیش از هر کسی، شکست تمام عیار تحلیل های پوشالی سقوط شتابان، پرواز تاریخساز به فرانسه و تصاحب قدرت طی شش ماه، پرواز تاریخساز به کربلا، و امروز مهران، فردا تهران را در کشتی به گل نشسته ی فروغ جاویدان خویش دیده بود، و تنها راه نجات خود را، البته با اشتباه و ترس بسیار از نقد خویش، در آویختن به احرام ثلاثه شیعیان، و راه اندازی روضه خوانی های تهوع آور، از انقلاب مریم تا عاشورا و امام زمان و...یافته بود.
من که همزمان با شروع این دگردیسی تمام عیار توسط رجوی، و دیدن آینده ای اسفناک برای سازمان، رسماً طی نامه ای، تمامی مسولیت ها و عنوان و رده ی خویش را پس داده بودم، در همان سال ۱۳۷۰ به همراه محمد رضا صداقت، و تنها بدلیل داشتن همین انتقادات به شخص رجوی، در دادگاه سازمان مجاهدین در قرارگاه انزلی(واقع در شهر جلولا- کردستان عراق) به اعدام محکوم شدیم، البته دادگاه های رجوی، مانند دادگاه های خمینی و خامنهای، هیچ سنخیتی با مثلاً دادگاه استکهلم نداشت، و خبری از وکیل یا دفاع هم نبود، زیرا امثال سنابرق زاهدی ها که پیش از جداسری رجوی با خمینی، از طرف سازمان در اختیار او و وردست خلخالی جلاد برای تنظیم احکام شروع قتل عام پشت بام مدرسه رفاه قرار گرفته بودند، حالا پس از جداسری با خمینی، اینبار توسط شخص رجوی برای صدور احکام اعدام و… در تشکیلات سازمان بخدمت گرفته شده بودند، و هیئت منصفه دادگاه های سازمان مجاهدین نیز از اعضایی تشکیل می یافت، که مانند نماز جمعه ی شروع قتل عام زندانیان سیاسی، «فریاد منافق مسلح اعدام باید گردد»، را در یک بستر و دو آوا!، با فریاد «خائن به رهبری، اعدام باید گردد» بر شور و حال نمازگزاران و مومنان مجاهد حاضر می افزودند…و به دلیل همین تفاوت ماهوی و از زمین تا آسمان دادگاه های خلخالی و رجوی با دادگاه استکهلم است، که هر چه قاضی دادگاه طی دو ماه اخیر تلاش کرده است، که به مسوولان حاضر مجاهدین در جلوی دادگاه ساده ترین قوانین و پرنسیپ های حقوق بشری دنیای دمکراتیک را برای کنترل ساندیس خوران و هواداران در صحنه بیاموزد، هنوز نتوانسته است، و شاید بزودی قاضی و دادستان خودشان متوجه شوند، که همزمانی شعارهای دروغین حضرات، با اعتراضات نوری جنایتکار، برای توقف دادگاه اتفاقی نبوده و نیست، بلکه اخلال در روند دادرسی و دادگاه نوری، از آغاز بدستور صریح «فرماندهی کل» امین آباد و اشرف هزار کهکشان بوده و هست!.
اینرا نه از بابت پروسه و درد خویش، بلکه از آن جهت یادآوری کردم، که در مقاله ی مورد اشاره در بالا، برای کوبیدن زنده ماندگان شصت و هفت، از ترم همیشگی رجوی(بزدلی که سالها پیش از مرگ مرده بود) استفاده شده، و از وصیتنامهی علیرضا فتوحی بعنوان مجاهد شهید دانشجوی آمریکا...برای زدن بر سر هر زنده ای از زندانیان سیاسی نام برده شده است، اما خود را به فراموشی می زنند، که اگر علیرضا فتوحی و بلال و ...از دانشجویان هوادار مجاهدین در آمریکا بودند، محمدرضا صداقت یکی از دبیران سیاسی تشکیلات سازمان در آمریکا و به تصریح محمد محدثین در دادگاه او، وی هم سطح حسین مدنی بود!، پس بر اساس کدام گناه و جریان کدام دادرسی عادلانه به او حکم اعدام داده شد؟، و مگر نهایتاً پس از سر به نیست کردن در واحدهای مسکونی انتهای کمپ اشرف، خبر خودکشی او را به خارج کشور درز ندادید؟.
مگر رهبری عقیدتی شما در نشست های طعمه و حوض و... همواره زیاده خوری نمی فرمود، و از لنین نقل قول نمی آورد، که شرم یک احساس انقلابی است، اگر چه بقول زنده یاد شاملو، گاه آنكه ما را به حقيقت مي رساند خود از آن عاري است، زيرا تنها حقيقت است كه رهايي مي بخشد...اما چرا شرم نمی کنید؟,
آخر کجای مسعود و مریم رجوی با مقوله ی دادخواهی و حقوق بشر و...کوچکترین سنخیتی داشته و دارند، که این دادگاه نوری و پیروزی درخشان جنبش دادخواهی مادران خاوران، به یمن تلاشهای ارزشمند و بی وقفهی ایرج مصداقی و شاکیان اولیه برای دستگیری نوری جنایتکار را می خواهید به نام این ناقضان آشکار حقوق کودکان و حقوق بشر مصادره کنید؟، مگر بدستور رهبری عقیدتی شما، همین مریم رجوی، با ویترین خارجی ارتقاء نقش زنان، و خلق موجود گورزادی بنام شورای رهبری زنان مجاهدین، صفی از قاتلان شکنجه گر پرورش نداد، که نامش را صفی از اشرف تا تهران نامید، البته ایشان و مرشدش خوب می فهمیدند که از اشرف تا تهران، درب ولایت فقیه غالب و مغلوب بر یک پاشنهی قتل و سرکوب می چرخد، و به همین دلیل بود، که اعضای ارشد همین صف را وادار کردند، که با با ضربات چوب امثال نسرین احمدی ها را در نشست ها به قتل برسانند، یا با هفتصد عضو قدیمی از زندانیان سیاسی زمان شاه تا ما زندانیان زمان خمینی و حتی دختران نوجوان قاچاق شده از اروپا و آمریکا و رمادی را بعنوان نفوذی های وزارت اطلاعات در اشرف دستگیر، شکنجه و تعدادی را به قتل برسانند...، و آیا نماد دادخواهی شما، قتل محمدرضا صداقت، و دهها قتل پس از او تا درون زندان ۴-۱۳۷۳ را بعنوان ناپدید شدگان قهری به رسمیت می شناسد یا خیر؟، آیا آلان دختر نوجوانی که در قاچاق کودکان از اروپا و آمریکا به اشرف منتقل شدند، پس از اعلام نارضایتی و درخواست معصومانه و کودکانه اش، برای تمایل به خروج از اشرف و بازگشت به اروپا، آیا با گلوله کشته نشد، و سپس خودکشی و در شدن تیر ناگهانی از سلاح در حین پست شبانه اعلام نکردند؟، در حالیکه همه می دانستند که هیچ سلاحی در حین پست، مسلح نبود!، و مگر تنها شاهد کشته شدن آلان نوجوان(زهره) را نیز به مأموریت بی بازگشت نفرستادند، تا به همراه فهمیه و...به محض ورود به خاک ایران، در آن مأموریت از پیش لورفته در حوالی کرند و اسلام آباد کشته شوند…
آقای نگارنده به چه چیز رهبران عقیدتی اش افتخار می کند؟، آیا ایشان و مرشدانش به زوال عقل دچار شده اند، و نیاز به یادآوری اسامی و مستندات بیشتری دارند، تا ضمن یادآوری جنایات مشابه پس از قتل عام زندانیان سیاسی، دیگر خفه خون بگیرند، و نوبت محاکمه ی خویش را، به همراه خامنهای، رئیسی و دیگر جانیان انتظار بکشند، بی هیچ خنده ای!،
زیرا با دستان توانای ایرج مصداقی، مختار شلالوند، حمید اشتری و مسعود اشرف سمنانی، بر قفل چهل سالهی دادخواهی و راهروی قتل عام، اکنون کلیدی چرخیده، و در هر لحظه و هر جلسه، می لرزد بر لبان حمید نوری، مثل نتی گمگشته در راهروی مرگی که نام رئیسی جلاد بر دیوارهای آن نقش بسته است،
و پشت ِمردمكان چشم های نوری
که دو دو می زند در هر شب و روزی
فرياد هزاران زنداني قتل عامی است
كه در حضور دوباره ای
آزادي را
به لبان برآماسيده
گل سرخي پرتاب می کنند
ورنه
اين ستاره بازي
حاشا
چيزي بدهكار مهرتابان شما نیست!.
در پایان، برای تلطیف فضای خوانندگان، به این جنابان نواندیش دینی و دادخواهی! یادآوری کنیم که اولاً خسن و خسین دختران معاویه نبودند، و فرزندان امام علی شمایان بودند، و ثانیاً دختر نبودند و پسر بودند!
با امید به پیروزی جنبش دادخواهی، برای خیز بزرگتر پیگیری قضایی رئیسی جلاد پس از پیروزی در دادگاه نوری جنایتکار، از تمامی اعضای خانواده بزرگ جنبش دادخواهی مردم میهنمان، شاهدان دادگاه و هر ایرانی که قلبش برای سرنگونی اشغالگران حکومت اسلامی، و آزادی مردم و میهنمان می تپد، انتظار دارم که بعنوان یک وظیفه ی ملی و میهنی، با قاطعیت تمامی همدستان رئیسی و نوری را در این دادگاه و حواشی آن افشاگری و بعنوان خائنین به مادران خاوران و جنبش دادخواهی مردم ایران، مانند همدستان با فاشیسم هیتلری و هولوکاست طرد کنیم. ما پیروز می شویم!.
موسی حاتمیان
سه شنبه سیزدهم مهر/ Oktober 5,2021 منبع:پژواک ایران فهرست مطالب موسی حاتمیان در سایت پژواک ایران *آمریکا در نقطه پرل هاربر! و آیا خامنهای هم پَر؟! [2024 Nov] |