به بهانهی بیمارستان الاهلی و یک سوال از رجوی
موسی حاتمیان
از روزی که رجوی در تهران اسلحه و آرم سازمان را به عرفات تقدیم کرد، و اگر بیاد داشته باشید از روزی که ایشان بعنوان اولین مهمان خارجی، شش روز پس از آن انقلاب ضد امپریالیستی حکومت نکبت اسلامی به تهران آمد، و در بهشت زهرا به زبان عربی گفت، به موشه دایان گفتم آمریکا مال تو، من به ایران تکیه میکنم، و امام خمینی امام اول ما فلسطینی ها نیز هست و…اگر جهان پس از مرگ واقعیت داشته و اکنون شاهد صحنه های دلخراش سرانجام رقت انگیز آن سیاست، و رجوی و هنیه ای باشد، که هر دو در زندگی لاکچری و با میلیارد ها دلار حساب بانکی، و پسران هنیه، معاذ و همام و وسام و عبدالسلام و … که با برج های الملش در غزه به ابو العقار(پدر املاک با دهها هتل، شرکت و …) مشهورند، بی تردید عرفات اشک خواهد ریخت، و پشیمان است که چرا دو دستی همان سیاست صلح با اسرائیل را نچسبید. عرفات یکبار دیگر در ۱۱ تیرماه ۱۳۶۵ باز هم با رجوی دیدار کرد، اما اینبار هر دو از خمینی بریده و شعارهای سابق خمینی ای امام را فراموش کرده، و در کنار صدام حسین از حمله به ایران حمایت و حتی بعنوان بخشی از ارتش تحت امر عراق در حملات نظامی به ایران شرکت داشتند… و علیرغم اینکه این موضوع اکنون در دادگاه استکهلم و در کیفرخواست دادستان سوئد بصراحت تصریح شده است! پس از بور شدن نهایی رجوی برای شکست این کیفرخواست دادستان و تمامی همدستی با وکلای نوری و نیری و جانیان، پس از آخرین جلسه ی دادگاه(که در مصاحبه ی سعید بهبهانی با ایرج مصداقی بطور مبسوطی شرح داده شد) سایت رسمی باند رجوی نوشته است:
ادامه دفاع دادستانها از کیفرخواست مجازات دژخیم حمید نوری به خاطر دست داشتن در قتلعام ۶۷، دادستانها در دفاعیات خود برای اثبات حضور و نقش موثٰر دژخیم حمید نوری در راهروی مرگ در روزهای قتلعام ۶۷ در زندان گوهردشت برخلاف ادعاهای مزدور نفوذی که منکر حضور هیأت مرگ در روز ۹ و ۱۰مرداد در زندان گوهردشت شده بود با استناد بهشهادتهای شماری از شاهدان و شاکیان قتلعام در دادگاه نتیجه گرفتند که هیأت مرگ در این روزها در زندان گوهردشت حضور داشته و حکم اعدام شماری از زندانیان سرموضع مجاهد را صادر کرده است! و با از رو بردن سنگ پای قزوین، حاشا و کلا که در دو سال گذشته تمامی امکانات مالی، تبلیغاتی، همدستی و همراهی رجوی و کارگزار مزدبگیرش و… صرف شکست دادن این کیفرخواست نبوده است!
اکنون یک هفته پس از سکوت معنادار و البته قابل فهم رجوی، که برای موارد بسیار پیش پا افتاده تر از این طوفان الاقصای خامنهای و حتی غسل میت مرحوم شدگان کرونایی در رقابت با ولایت فقیه غالب اطلاعیه می داد، مانند همیشه بدلیل پرهیز از هر خطری برای جانش، و نیز همسویی انجمن حجتیه ای و افکار ضد صهیونیستی از جوانی و همراهی با همدستانش، و همچنین رعایت مرز سرخ های صاحب خانه های فعلیش، نهایتاً به بهانهی بیمارستان الاهلی به رییسجمهور مادامالعمر ویترین خارجی اش دستور داد، که برای محمود عباس پیامی صادر کرده و از جانب وی اعلام حضور کند:
تسلیتهای خانم مریم رجوی به مردم و دولت فلسطین و پرزیدنت محمود عباس بهخاطر فاجعه هولناک کشتار و جنایت علیه بیماران و بیگناهان در بیمارستان در غزه که خامنهای و رئیسی از آن خوشحالند و فکر میکنند به هدفی که داشتند رسیدهاند.
خانم رجوی: بار دیگر تأکید میکنم استفاده از موضوع فلسطین بهعنوان یک وسیله و «ابزار» رسم دیرین رژیم فریبکار آخوندها در ایران بوده است.
در نتیجه قیمت محاصره و قطع آب و برق و سوخت و غذا را مردم بیگناه غزه میدهند. این قابلقبول نیست و برخلاف قوانین بینالمللی و انساندوستانه است.
فاشیسم جنگافروز دینی حاکم بر ایران، دشمن اصلی صلح و همزیستی است و باید هدف قرار بگیرد.
البته ایشان مرز سرخ ضد یهودی را کاملاً رعایت کرده و نه اشاره ای به کشتار وحشیانه ی تروریست های اسلامی حماس کرده، و نه سخنی از اینکه چه کسی بیمارستان را هدف قرار داده است؟
به بهانهی این پیام بیاد سخنان رجوی در نشست پایگاه باقرزاده در بغداد افتادم.
اگر پس از این همه سال اشتباه نکنم، در ادامه ی نشست های طولانی رجوی به مناسبت سالگرد تأسیس سازمان در سال ۱۳۸۰ بود، و با عادتی که از روده درازی آخوندی داشت، پس از کلی خاطرات از افتخارات خودش در همراهی با بنیانگذاران، حضور در اردوگاه فلسطین و شرکت در جنگ سپتامبر با الفتح بر علیه ارتش اسرائیل، و خاطراتی از تیرباران اعضای خائن و پیمان شکنان سازمان الفتح که می گفت من حتی با افکار روشنفکری دانشجویی و سنت اولیه ی سازمان خودمان، آن موقع برایم قابل هضم نبود، و حتی از ابوعماد سوال کردم، که او گفت وقتی شما نیز مانند ما قدرت گرفتید، معنی این کار ما را خواهید فهمید، و حالا که ما با انقلاب مریم اشرفی بسیار بزرگتر از سرزمین فعلی فلسطینی ها را در اختیار داریم، تازه معنای حرفها و تجارب آنها را می فهمیم که چقدر درست بوده است…البته اشارات او به دستگیری های گسترده در سال ۴-۱۳۷۳ بود، که چندین عضو تشکیلات در زیر شکنجه نیز کشته شده بودند، و این مثال هایش بیشتر برای ترساندن اعضای تشکیلات از عواقب پیمان شکنی با رهبری عقیدتی بود، و هنگامی که از اعضای قدیمی سازمان برای تأیید سخنانش گواهی خواست، شاهد اعترافات اجباری و شهادت های دوزاری دفتر سیاسی سابق در تأیید مستمر سخنان رهبری عقیدتی فعلی، که هر کدام سعی می کردند، روی دست دیگری بلند شده و خاطره ای دروغین از محمدآقا، سعید محسن تا موسی خیابانی در مورد رهبری بلامنازع رجوی رو کنند و… فکر می کنم در شب ۲۸ شهریور ۱۳۸۰ یا یکی دو روز پس از آن بود، که در حین ادامه ی این روضه های طولانی، به ناگهان وزیر خارجه ی دولت رییسجمهور مادامالعمر ایشان که همزمان هم دیپلمات تروریست ولایت فقیه مغلوب است، و هم بدلیل اصل و نصب آخوندی، همزمان مانند دری نجف آبادی و اژه ای فتوای قتل مصداقی و بهبهانی و یغمائی و پیمان شکنان را یکجا در سیمای آزادی بردگان اعلام می کند، با عجله روی سن رفت، و نتی را روی میز رجوی گذاشت، رهبری عقیدتی با دریافت این خبر سخنانش را قطع کرد، و ضمن دستور پخش مستقیم سی.ان.ان از وایداسکرین های سالن نشست باقرزاده، برای نشان دادن قدر قدرتی خویش به او امر کرد، بهنام برو و تمامی توان سازمان را بگذار تا بتوانیم ابوعمار را از محاصره خارج کنیم و یا به اینجا منتقل کنیم…
روند نشست از آن لحظه کاملاً تغییر کرد، و بعنوان کسی که بسیار خلق و خوی رجوی را می شناختم، با دقت به واکنش های این شیر بی یال و دم و اشکم خیره شدم، تا ببینم پس از این خبر چه واکنشی دارد، و چه خواهد گفت، اما باز هم دریغ از ذره ای معرفت، نمک شناسی و حتی مردانگی اجتماعی از رهبری قلابی، که به هیچ چیز جز حفظ جان خودش نمی اندیشید!
رجوی به ناگهان سیگاری روشن و روی سن شروع به قدم زدن کرد، و گفت اگر عرفات هم مانند شما(یعنی من) انقلاب کرده بود، قطعاً به چنین سرانجامی نمی رسید، و اینبار شروع به برشمردن تفاوت های خودش و انقلاب ایدئولوژیکی اش با عرفات انقلاب نکرده پرداخت، و باز هم از دفتر سیاسی سابق خواست، که در تأیید ادعاهایش خوشرقصی کنند، و…
حالا سالها گذشته است، عرفات به همراه خودش، بخش بزرگی از تاریخ آنچه فلسطین و الفتح نامیده شده بود، را به زیر خاک برده است، و آنچه و آنکس که اکنون بر روی خاک فلسطین گرد و خاک مرگ و نابودی آرزوهای عرفات را بر پا کرده است، همان حکومت اسلامی ایدهآل نخستین مهمان خارجی خمینی و خامنهای و رجوی در تهران به همراه هنیه ی مدعی رهبری فلسطینیان در همدستی با سپاه قدس اشغالگران حاکم بر ایران است…
آیا رجوی هنوز هم حاضر است، برای مهر کردن تمام آن خاطرات و افتخارات جوانی، باز هم به فلسطین برود و در غزه بحنگد؟
جناب رجوی که همیشه در فکر رقابت با ولایت فقیه غالب بوده ای، امروز که روز روزش شده است، چرا زوجه را جلو فرستاده ای، و چرا برای زنده کردن همان فرهنگ شهادت حسینی و شربتش که دیوانه وار به خورد اسیران اشرف می دادی، حالا خودت از این آخرین فرصت طلایی استفاده نمی کنی، تا حیات خفیف خائنانه را با شهادتی عاشورایی به پایان برسانی؟ و آیا راه حل عبور از این بحران سرنگونی را باز هم برای خبرگان رهبری یا حداقل رهبران فلسطینی ارسال می کنی؟
موسی حاتمیان ۲۹ مهر ۱۴۰۲
منبع:پژواک ایران