ادعای چپ ستیزی، یا حکایت در دیزی!
موسی حاتمیان
منبع:پژواک ایران
ادعای چپ ستیزی، یا حکایت در دیزی!
ضربالمثل "در دیزی باز است، حیای گربه کجاست؟" حکایت عده ای است، که ظاهراً دادگاه نوری را دیزی پر گوشتی تصور، و در پی ملاخور کردن آن دندان تیز کرده بودند، و پس از ناکامی، سازهای دیگری را از سر گشادش می زنند، و گویا مولانا در وصف شأن گفته:
اخ اخی برداشتی ای گیج گاج
تا که کالای بدت یابد رواج!
حلم ما گر چه شما را گول ساخت
خویشتن را اندکی باید شناخت!
صد هزاران حلم دارند این گروه
هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه
دیگ را گر باز ماند امشب دهن
گربه را هم شرم باید داشتن!
آنک آن اصحاب کهف از نقل و نقل
سیصد و نه سال گم کردند عقل!
ساحران هم سکر موسی داشتند
دار را دلدار میانگاشتند!
بله، از آگوست گذشته، همگان در کلاپ هاوس دادگاه حمید نوری (عباسی) و دیگر اتاق های موازی، ضمن شنیدن پخش مستقیم شاهدان دادگاه، سخنان و تحلیل های کارشناسان، حقوقدانان، روانشناسان و ...را شنیده و استفاده کرده اند، و این همه، بدلیل فرصت ایجاد شده توسط ایرج مصداقی و دوستانش با این شاهکار بدام انداختن نوری، پس از چهار دهه شکست تمام عیار مدعیان رهبری اپوزیسیون با رنگ و ادعاهای گوناگون، به یک موضوع محوری در صدر اخبار و توجهات مردم و بخصوص نسل جوان تبدیل گشت، و تنها یکی از زوایا و دستاوردهای شاهکار مذکور این بود که انقطاع نسلی تحمیل شده به نسل های دهه شصت و پس از آن را درمان و برطرف کرد، و بسیار طبیعی بود که مطالبات فرو خورده ی نسل های پیاپی در این چند دهه، از پشت بام مدرسه رفاه، تا کردستان، خوزستان، قتل عام زندانیان، کودک سربازان، قیام آبان و قتل عام مسافران در آسمان، و تمامی موارد مرتبط با آنها، یکی پس از دیگری، در ادامه ی روند این دادگاه، بعنوان جنایات بی عقوبت، مورد واکاوی و نقد قرار گرفته و بگیرد، و مختص به هیچ شاهد و جریان فکری و شخص خاصی نبوده است.
اما کسانی که از آغاز دستگیری نوری و تحقق این پیروزی، با فراموشی عمدی هویت ادعایی خویش، در اتحاد با راست ترین افراد و تفکراتی که به فاشیسم و نژادپرستی تنه زده، و یا مدعیان مبادلات نوار مقیسه و جانیان و...از خویش هویت زدایی کرده بودند، به یکباره مدعی هویت زدایی در همین پرونده و کلاپ هاوس دادگاه حمید نوری(عباسی) شدند، و در یک سمفونی هماهنگ، همصدا و هم صف گشتند، تا نهایتاً با شروع شهادت شاهدان چپ کشی، آن نیات پنهان شده و زمزمه های مسموم از آغاز را اکنون با صدای بلند تکرار کنند!، و کسانی که تلاش کرده بودند، تا روز شهادت در دادگاه، گرد و خاک های ضد امپریالیستی بر پا کنند، و از خود تصویر چه گوارایی ارائه دهند، و با شعارهای بلشویکی اعلام می کردند، که می خواهند در کوه های سی یراماسترای سوئدی، بار دیگر پوزه امپریالیسم را بخاک بمالند، همگان دیدند که در روز وعده داده شده، چگونه این کوه باز هم موش زایید، و بی هیچ فشار و استرسی نه تنها حاضر نشد اسامی بیژن بازرگان و بعضی از قتل عام شدگان رفقای چپ قدیمی اش را بیاورد، بلکه حتی زبان مادری را فراموش کرده و به زبان امپریالیست های مورد ادعای حضرات سخن گفت، تا چه بسا تأثیرات مضاعفی بر کارگران هفت تپه و ...که این زبان را خوب می فهمند، بر جای گذاشته، و با شنیدن نطق آتشین دفاع از دیکتاتوری پرولتاریا، کارگران تهییج شده، و به خیابانها سرازیر شوند، و در این دشت چپ انقلابی، بانی اکتبر دومی بشود…. طوفان خنده ها!.
در چند هفته اخیر اغلب مقالات، که چه عرض کنم، اطلاعیه ها، و بیانیه های سیاسی- نظامی مدعیان موسوم به چپ و راست متحدی که منتقدان را آشکارا یا در لفافه به انتقام سخت تهدید کرده بودند!، را خوانده ام، و شما نیز می توانید، پاسخ منطقی به این همه هیاهو برای هیچ یا همه چیز، را در لینک زیر(مقاله شهلا شفیق) بخوانید:
نگارنده قصد پاسخ تئوریک مبتنی بر آثار کلاسیک حضرات مدعی به خودشان را ندارد، و البته می توان همچنانکه در اطلاعیه ی منتسب به همبندان تلاش شده است، تا ضمن حمله به شهلا شفیق، ایرج مصداقی و ... با تاکتیک خروشچفی در نقد ناصادقانه ی گذشته، اعدام میلیون ها نفر از مرتدان رویزیونیست مزدور امپریالیست و همه چیز را به گردن استالین در حزب توده و اکثریت و ...انداخت، و همچنان مدعی شد که در چهار دهه گذشته کی بود کی بود من نبودم!، و با این حقه های کودکانه و شارلاتانیسم پیرانه مدعی شد، که ایرج مصداقی طرفدار سلطنت، شهلا شفیق مورد حمایت یهودیان، فرهاد مرادی از اصلاح طلبان و دیگر فعالین در این دادگاه و کلاپ هاوس مذکور، همه از دار و دسته ی ایرج مصداقی بوده یا می باشند...که برای دریافت پاسخ درخور و البته منصفانه و هشداردهنده به این مزخرف گویان انقلابی! شما می توانید به سخنان آخرین مصاحبه ی ایرج مصداقی در لینک های زیر مراجعه کنید:
شکست اسلام،دشمنان دادخواهی درلباس چپ...ایرج مصداقی
‘ on #SoundCloud #np https://t.co/crtm9lyx2H
https://t.co/dkyyOP8KHC via @YouTube
اما نگارنده بعنوان یکی از کارگران قدیمی هفت تپه، بیاد دارد که در خلال اعتصاب هفت تپه و تجمعات و تظاهرات سراسری کارگران، و همبستگی دانشجویان، فرهنگیان، بازنشستگان با آنها، اتاق فکر اطلاعات با ابداع همین ادعای تهدید اصلی نئولیبرالیسم در اطلاعیه ی همبندان، چگونه با شعارهای پوچ بر علیه دشمن فرضی ایی که هیچ سنخیت واقعی طلقاتی با جامعه ی ایران و اقتصاد بازار اسیر در دست موتلفه اسلامی و برادران قاچاقچی سپاه نداشت، چگونه توجه کارگران و زحمتکشان را از خامنهای و جنایتکاران حاکم منحرف کردند!، و توسط دانای چپ انقلابی مشابه اما تحصیل کرده تری، با رانت های امنیتی آشکاری در مراسم سیاهکل و ...به تشریح تئوریک این شعار و فراخوان اتحاد چپ انقلابی در برابر این تهدید اصلی نئولیبرالیسم پرداختند!، و تنها تفاوت این دو فراخوان این است که آن موقع هنوز حمید نوری با طرح پیچیده ی ایرج مصداقی و دوستانش دستگیر و این دادگاه شروع نشده بود!.
البته من هر دو اطلاعیه با یک انشای اتهام چپ ستیزی و دفاع از چپ انقلابی را به جایی وصل و متهم نمی کنم، همانطور که ممکن است بتوان رهبران و رهروان این اندیشه های نه چپ، بلکه غیر مذهبی و مذهبی دهه ی شصت را از همراهی تمام عیار با رهبر بقول خودشان آن انقلاب کبیر ۵۷، و اعدام های پشت بام مدرسه رفاه، تسخیر سفارت امپریالیستی، تا پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید و...را به افراد سوم شخص مبهمی احاله داد، ولی پرداختن همسان انشای اصولگرایان در جای جای سطور این بیانیه ها، برای هر مخاطب داخل و خارج کشور بسیار شک برانگیز است که:
اگر همراهی مشکوک کنونی با همان پاسداران مسلح به سلاح سنگین، در موشک باران تروریستی حماس و حزبالله را کسی به روی نامبارک نیاورد، ولی اولین اتهام مورد استفاده ی قضاییه ی حکومت اسلامی بر علیه زندانیان سیاسی و دادخواهان، تا بهاییان شریف دستگیر شده، همین اتهام رابطه با اسراییل است، و حالا خودتان دم خروس این یهودستیزی و ادعای حمایت مالی یهودیان از روشنفکر برجسته ی میهنمان (شهلا شفیق) توسط حضرات مدعی چپ انقلابی را مشاهده و قضاوت نمایید!. آیا شرم نمی کنید در حالیکه همین امروز آبتين بکتاش را در غیظ و کین نسبت به روشنفکران میهنمان، و در امتداد کشتار سعیدی سیرجانی خداناشناس و مختاری و ...، او را هم به قتل رسانده اند، شما در کنار چه کسانی ایستاده اید که با همان غیظ و کین به شهلا شفیق حمله می کنید، و اگر دست رژیم آدمکشان به او نیز می رسید، سرانجامی بهتر از آنها که اشاره شد نداشت، و مگر چند شهلا شفیق و ایرج مصداقی و...در جنبش روشنفکری و دادخواهی ما وجود دارد، که ما اجازه بدهیم، هر کس و ناکسی، به نیابت از افکار و لباس مندرس صده ی پیشینی که روشنفکران و مردم کشور مبدأ نیز لباس آنها را از تن درآورده و مجسمه های آنها را بزیر کشیده اند، هنوز با آدرس عوضی به زحمتکشان ایران، و یا بی تعارف در بازی چهار دهه ی روی میز حکومت اسلامی و و به نیابت از اطلاعات هفت خط کنونی، به این شخصیت های دادخواهی مردم میهنمان حمله کنند، تا دل دشمنان جنبش دادخواهی شاد شود؟!.
تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۸۸ که فرهاد مرادی بعنوان یکی از گردانندگان کلاپ هاوس دادگاه حمید نوری(عباسی) به اتهام حضور در صف اول آن مورد حمله واقع شده است، از نظر مدعیان چپ انقلابی همچون اسلام انقلابی داخل و خارج ولایت فقیهی، یک ادعای انقلابی بر علیه تظاهرات اقشار بالا شهری تهران و ... جا زده می شود، اما نگارنده که در تجمعات خرداد سال شصت در تهران (تا قبل از دستگیری در ۱۹ خرداد شصت) حضور داشته، بیاد می آورد، که در تجمع پیشگام آن روزها و هنگامی که بچههای چپ در حین شعار دادن دستها را بالا برده و دست می زدند، چماقداران آنروزی که هنوز مثل اکنون اینترنتی نبودند، با زنجیر و پنجه بکس به سردمداری علی لات جنوب شهری شعار می دادند، دخترا دست نزنین، النگو هاتون میشکنه ...و حالا با اصرار کودکانه برای جعل آشکار و عقب ماندگی چهار دهه ی این مدعیان، در عدم درک ساده ترین تحلیل های اجتماعی جامعه ی ایران، و فهم نکردن نقطه عزیمت گذار از بازی خطرناک اصلاح طلبان، و بالغ شدن جنبش دادخواهی پس از آن، به شعار اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا بوده است، و حالا این مدعیان هستند که باید مشخص کنند آیا ندا آقاسلطان (بعنوان نماد جهانی جنبش مقاومت مردم در آن مقطع) از نظر ایشان شهید اصلاح طلبان یا طبقات بالای شهری بوده و باید مطرود شود یا...؟ زهی بیشرمی!.
پس از اولین نقدی که در مقاله ای به نقش سیاهکل و فدایی و چپ تا بنیانگذاران مجاهدین، بازرگان، شریعتی، ملی مذهبی و … در بهمن سیاهی که بر مردم و میهنمان آوار کردند پرداختم، تعدادی از خوانندگان و بعضاً رفقا و دوستان، در پیام هابی به من گوشزد کردند، که تو مگر چپ هستی، و چرا در نقد خودت به این موضوع هم پرداخته ای و...؟، اگر چه برای اولین بار بود، که پس از جدا شدنم از سازمان مجاهدین، متوجه شدم که ظاهراً ادعای چپ هم در خارجه، دکانی شده و کسی حق نزدیک شدن به آنرا از نظر دکانداران مدعی ندارد، اما برای خاطر جمعی تمامی کسانی که در کسوت اسلام انقلابی، چپ انقلابی، ملی گرای انقلابی و سلطنت طلب انقلابی و خلاصه هر چه انقلابی خاطر نشان می کنم، که تک تک ما در برآمدن آن فاجعه ی خودکشی دسته جمعی سال ۵۷ که هنوز هم با عقب ماندگی و حماقت تاریخی ی دست و پا زدن در بحران هویت ملی، انقلاب کبیر ضد امپریالیستی اش می خوانید، به سهم و قد و اندازه ی خودمان مقصریم، و اتفاقاً عدم حمایت از دکتر بختیار در آن خطرناکترین سرفصل تاریخی پس از مشروطه، و حمایت از خمینی جلاد، نه شرم، که خیانت تاریخی تمام رهبران و گروههای سیاسی مطرح در آن ایام بوده و هست، و اکنون پس از چهار دهه، تنها اصولگرایان حکومت اسلامی همچنان از سخنان خمینی که من توی دهن دولت بختیار می زنم حمایت می کنند!، و با کنار زدن دولت بختیار، حکومت اسلامی قتل عامی را شروع کردند، که از پشت بام مدرسه رفاه و قتل فرخ رو پارساها آغاز و تا قتل امروز بکتاش امتداد یافته، و بقول زنده یاد استاد خویی روشنفکر چپ پیش از تولد ما و مدعیان چپ کنونی، که در نقد و انتقاد شجاعانه از خویش و بسیاری چون خودش سرود که
ما کینه کاشتیم و
خرمن خرمن مرگ
برداشتیم.
و ینگونه بود،
زیرا ما
-نفرین به ما –
ما “مرگ را سرودی” کردیم
آیندگان !
بر ما مبخشایید.
هر یاد و یادبود از ما را
به گور بی نشان فراموشی بسپارید.
وزما،
اگر به یاد می آرید،
هرگز ، مگر به ننگ و به بیزاری ،
از ما به یاد میارید
البته این ضدیت کور با روشنفکران را نوبر نیاورده اید، و پدرخوانده های چپ انقلابی شما نیز به محض اولین نقد مارکسیسم کورکی در«افکار نابهنگام» مانند شهلا شفیق، مورد لعن و طعن و تهاجم و تبعید به سورنتوی ایتالیا قرار گرفت، و بسیاری از روشنفکران و نویسندگان برجسته ی دیگر نیز در گولاک جان باختند... همچنانکه رجوی نیز هرگز در نشست های داخلی کمپ اشرف، این ضدیت کور و هیستریک مشابه چپ انقلابی را پنهان نمی کرد، و با ادعای اینکه اسلام انقلابی در چپ مارکسیسم و چپ انقلابی حضرات است، چنان به چپ می زد که روشنفکران را زالو و سخنگویان لیبرالیسم و بورژوازی، و شاملو را بدتر از پاسدار توصیف می کرد...و این همه نشان می دهد که هما ناطق چقدر درست و ادیبانه بیادگار گذاشت و رفت که،
ادیبانه تر بگویم: «گه زدم و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را قاشق قاشق میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه ای خزیده ام تا چه پیش آید.»
وی در پایان افزود: «قرنها پیش از این «طالب آملی» گفته بود: «پای ما کج، راهبر کج، قصد کج، گفتار کج!»، و حالا شما با تعارف گه زدن خویش به همدیگر و بقیه، به شعور مخاطب و اکثر زحمتکشانی توهین می کنید، که برای خرید نان، کلیه گرو می گذارند...
همچنانکه از دو سال پیش، علیرغم تمامی انتقادات و کاستی هایم در کم گذاشتن حمایت همه جانبه از شاکیان و بانیان اصلی دستگیری نوری به تأکید نوشته بودم، دادگاه حمید نوری علیرغم تمامی دستاوردهای های درخشان برای جنبش دادخواهی مردم میهنمان، هم جعبه سیاه حکومت اسلامی و واکاوی تاریخ چهار دهه ی گذشته، و هم میدان بروز ماهیت های تمامی افراد، شخصیت ها، گروه ها و مدعیان در داخل و خارج کشور بوده و می باشد!، و آیندگان همچون مردم کنونی میهنمان قضاوت می کنند، که از پیش و پس از بهمن سیاه پنجاه و هفت تا دادگاه حمید نوری، چه کسانی در سمت درست تاریخ ایستاده اند، و چه کسانی و گروه هایی نقش بختک را در رابطه با زحمتکشان و تمام اقشار و جنبش دادخواهی مردم ایران بازی کرده اند.
و در پایان اگر این همه یادآوری اندرزهای چهار دهه اخیر به گوش جان مدعیان کارگر نیست، پس از قول حافظ باید گفت:
با مدعی مگوئید اسرار عشق و مستی*
تا بی خبر بمیرد در عین خودپرستی!.
موسی حاتمیان
شنبه ۱۸ دی/ Januari8,2022
پاورقی:
*ادعا : گفتن سخنی که هنوز درستی یا نادرستی آن اثبات نشده است؛ مدعی شدن، اقامۀ دعوی، خودبینی، خودستایی...از فرهنگ فارسی عمید
ادعا کردن (مص مرکب ) دعوی کردن، مدعی بودن، مزیتی برای خود قائل بودن...از فرهنگ دهخدا
*مدعی: حقه باز. شارلاتان(از یادداشتهای قزوینی)، لاف زن، و مدعی، کسی که دعوی همسری و همطرازی دارد، مزاحم : و لیکن مدعیان در کمین اند و مدعیان گوشه نشین(گلستان سعدی) از لغت نامه دهخدا منبع:پژواک ایران فهرست مطالب موسی حاتمیان در سایت پژواک ایران *آمریکا در نقطه پرل هاربر! و آیا خامنهای هم پَر؟! [2024 Nov] |