«توپخانه دروغ رجوی به کدام طرف شلیک می کند؟»
موسی حاتمیان
منبع:پژواک ایران
«توپخانه دروغ رجوی به کدام طرف شلیک می کند؟»
حنیف حیدرنژاد در مقاله ی «پرونده سازی بی پایه و اساس بر علیه ایرج مصداقی»
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-106224.html
با اشراف حقوقی خودش، بخوبی زوایای مختلف این اقدام اخیر رجوی را روشن و افشا نموده است، اما لازم است، که من و هر کدام از ما نیز در افشای این همدستی آشکار جماعت آبروباخته سکوت نکنیم!، زیرا که این مهم نه یک موضوع شخصی دفاع از ایرج مصداقی و ...، بلکه دفاع برای حفظ برگی درخشان از جنبش دادخواهی مردم میهنمان است، که رجوی تمام قد با تمامی مزدوران مواجب بگیر یا بی مزدش برای پاره کردن آن، و به شکست کشاندن این پیروزی به نفع حکومت اسلامی جنایتکاران حاکم بر میهنمان، به صحنه آمده است.
اگر چه این وظیفه ملی و میهنی را با کمی تأخیر(بدلیل مشکلات نقل و انتقال به حوالی استکهلم) انجام می دهم، اما همانطور که حنیف حیدرنژاد به روشنی توضیح داده است، من نیز بعنوان یک شاهد، و کسی که تا روز جدا شدن از تشکیلات مجاهدین( 2013) در موضع تشکیلاتی MO یعنی بالاترین مدار برادران تشکیلات تا آن زمان، و بعنوان افسر امنیت تحت مسئولیت بخش گیتی گیوه چی و در ارتباط مستقیم با مهناز بزازیان بوده ام...، و تقریباً با تمامی زندانیان آزاد شده(از محمود رویایی، آزاد علی حاجیلویی، خدابنده و...) رابطه نزدیکی داشته ام، ضمن تأیید تمام نکاتی که حنیف حیدرنژاد اشاره کرده است، تأکید می کنم که تمامی آنها ضمن خاطرات ریز و بسیاری که از زندان، توابین و ...برایم تعریف می کردند، نه تنها هرگز نامی از ایرج مصداقی در این رابطه مطرح نکردند، بلکه تا قبل و بعد از گزارش ۹۲ حتی علیرغم جدا شدن ایشان از تشکیلات خارج کشوری، همیشه با احترام از او یاد کرده و به نوعی دوستی نزدیک شان با ایرج مصداقی را تأکید می کردند...
اما برای کسانی که علیرغم نداشتن هیچ سابقه حضوری در زندان یا در اشرف و لیبرتی و آلبانی، همواره برای جنگیدن و کشته شدن مجاهدین انتخاب کرده! در خارجه یقه درانی کرده اند، چه آندسته که به اندازه مزد دریافتی می نویسند، و شعار می دهند، و چه برای ایرانیان شریف خارج کشوری که به سیاست رجوی آشنایی ندارند، لازمست مواردی را یادآوری کنم.
همچنانکه حنیف حیدرنژاد اشاره کرده است، مقولات و نام های پرطمطراق کمیسیون قضایی و اساسا تمامیت شورای ملی مقاومت شان، نه حتی در زمان کفگیر ته دیگی که اکنون به سنابرق زاهدی رسیده است، که وزنی و جایی در تشکیلات نداشته، و تنها در نشست های رو کم کنی رهبری عقیدتی، مجبور به اعتراف مورد سواستفاده جنسی در دوران طلبگی اش در نشست برادران مسئول سازمان می شد، بلکه از دوران منطقه کردستان، تا زمانی که کاک صالح(ابراهیم ذاکری) این مقام پوشالی را در شورا بعهده داشت، همه و همه در خدمت پیشبرد اهداف رهبری مجاهدینی بوده است، که با درغلتیدن متوالی آن رهبری سابق، به یک بیمار روانی جنسی و...در دگردیسی تمام عیار شخصیتی-روانی ایشان، در سالهای پس از شکست عملیات فروغ جاویدان، دیگر نه تنها نقش دادستان و قاضی و هیئت منصفه، بلکه شخصاً در نقش زندانبان و شکنجه گر وارد می شدند، و از کاک عادل(محمد سادات دربندی-زندانی سیاسی زمان شاه)، حسن نظام المکی، و تمامی کسانی که در این سیستم قضایی نقشی به آنها داده شده بود، در سالهای بعد، از آنها بعنوان شکنجه گر استفاده کرد، و شخص رجوی بصراحت می گفت، خمینی جلاد در جریان قتل عام زندانیان ما، تمامی وزرای دولت و...برای اثبات وفاداری به خودش را به جوخه های اعدام برد...پس شما که در نوک قله توحید هستید، هرگز از خودتان سوال نکرده اید، که چطور رودرروی خمینی باید وفاداری خودتان را اثبات کنید...و با کپی برداری کردن از ولایت مطلقه فقیه خمینی و خامنهای، دست اکثر مسولین سازمان را به خون و شکنجه آلوده کرد، تا تمام راهها برای جدا شدن احتمالی آنها را ببندد.
آنچه که به اشارتی می گویم، یک اتهام بی دلیل و پشتوانه نیست!، و این رویکرد و دستور رهبری عقیدتی محدود و مختص به کمیسیون قضایی سازمان نبوده و نیست. از شورای رهبری سازمان، تا حتی مسئول کمیسیون سیاسی (سید المحدثین- که برادر بهنام می نامند) همه و همه مجبور شدند، که وفاداری خودشان را اینگونه به رهبری عقیدتی اثبات کنند!.
برای اینکه مفهوم سوال حنیف حیدرنژاد را متوجه شوید، که چگونه یک نفر در تشکیلات سازمان می تواند در حساس ترین ویترین های خارجی و سیاسی سازمان، سالها مشغول به فعالیت باشد، و یک شبه از سوی کمیسیون قضایی و امنیت سازمان مجاهدین بعنوان نفوذی محاکمه شود، همانطور که در مقاله ای اشاره کردم، در شروع دگردیسی تمام عیار رهبری عقیدتی، محمدرضا صداقت و من اولین قربانیان این سیستم قضایی بودیم، که دادگاه سال ۱۳۷۰ ما را اکثر اعضای تشکیلات آن موقع بیاد دارند، دادگاه صدور حکم اعدام برای من در قرارگاه انزلی، به اتهام خیانت به رهبری، توسط فرشته یگانه و سارا و حسن نظام الملکی و...اداره می شد، و حتی قبل از صدور حکم ایشان که هم دادستان و هم قاضی و هم هیئت منصفه بودند، یکی از اعضای تشکیلات(پویا زارع) کلت را درآورد، تا بقول خودش حکم دادگاه انقلاب را جاری کند...چند روز بعد دادگاه محمدرضا صداقت در دفتر کنار میدان گلها در قرارگاه اشرف برگزار شد، که توسط سیدالمحدثین، فرشته یگانه و سپیده ابراهیمی ... اداره می شد، زیرا محمدرضا صداقت از مسولین بالای ستاد سیاسی در آمریکا بود، که حتی برای دیدار با وزیر خارجه ی وقت آمریکا او را فرستاده بودند، و آنطور که خودش برایم تعریف کرد، با شیوههای معمول دروغ سازمان، با کارتی نه بعنوان سازمان یا شورای ملی مقاومت شرکت کرده بود، و می گفت در هنگام دست دادن با وزیر خارجه، در حالیکه بنا به روش معمول، وزیر در ابتدا با لبخند در حال دست دادن بود، ولی وقتی پرسید و خودم را بعنوان نماینده شورای ملی مقاومت معرفی کردم، بلافاصله وزیر خارجه دستش را کشید، اما عکاس سازمان زرنگ بود و عکس را گرفته بود، که در نشریه آن موقع نیز بعنوان دیدار نماینده شورای ملی مقاومت با وزیر خارجه آمریکا چاپ و تبلیغات شد...حالا شما تصور کنید، محمدرضا صداقت که نه مانند ایرج مصداقی بعنوان یک هوادار فعال تشکیلات خارج کشور، بلکه در بالاترین سطح تشکیلات ستاد سیاسی بوده است، به محض آنکه در جریان انقلاب ایدلوژیک سال ۱۳۶۸ مسأله دار شده، و تنها بخاطر اینکه با من صحبت کرده یا بقول ایشان محفل داشته است، در چشم به زدنی به یک عنصر نفوذی وزارت اطلاعات متهم می شود، که با تشکیل شعبه وزارت اطلاعات و عضو گیری موسی در آن، قصد جان رهبری و فروپاشی تشکیلات و...را کرده است. در ابتدای شروع جلسه دادگاه، محمدرضا با کدها و اشارات قرارهای قبلی به من فهماند که موضوع جدیست، و تو هیچ حرفی نزن، فرشته یگانه که ظاهراً بویی برده بود، گفت موسی چرا ساکتی و حرفی نمی زنی؟ محدثین به او گفت موسی را ولش کن یک لر ساده است، و همه چیز زیر سر محمدرضاست، فرشته یگانه گفت بهنام گول اینو نخور، از پیچیدگی اینقدر لر ساده شده، و در حالیکه فرشته یگانه توهین های بسیاری مانند زنان نجیب خانه! به او می کرد (که حتی بعنوان یک لر شهرستانی بعضی از آنها را برای اولین بار می شنیدم)، اما محمدرضا در نهایت احترام به وی پاسخی متقابل نداد، و تنها به چرندیات سیدالمحدثین بسیار مستدل و قوی پاسخ می داد...در پایان آن جلسه دادگاه نمایشی به او حمله کرده و محمدرضا را مورد ضرب شتم قرار داده و سپس به خانه ای در کنار انبار خشکبار اشرف که در واحدهای مسکونی قرار داشت منتقل و زندانی کرده بودند، که در پیگیری از دوستانم مطلع می شدم. بنا به گفته راننده سارا(فرمانده قرارگاه انزلی) چند هفته بعد از آن دادگاه، یک روز سارا که متوجه حضور راننده در دستشویی مقر فرماندهی نبوده است، در پاسخ سوال سپیده ابراهیمی (که فرمانده لشکر محمدرضا و من بود) به او گفته که کارش را تمام کردند!، و به همین سادگی یک مسئول بالای تشکیلات ستاد سیاسی را سر به نیست کردند!، در حالیکه همسر محمدرضا نیز بعداً جدا شده و اکنون با دخترشان در کشور سوئد زندگی می کنند، و می توانند دادخواه قتل خودسرانه محمدرضا صداقت توسط کمیسیون قضایی و امنیتی سازمان مجاهدین باشند.
نمونه محمدرضا صداقت تنها یک مورد خاص اتفاقی در سلسله قتل های زنجیره ای بدستور رهبری و توسط کمیسیون قضایی و امنیتی سازمان مجاهدین نبوده و نیست!، و بایستی فریاد زد که آنها جنگل را بیابان کرده اند، از سر به نیست کردن کمال فرمانده تیپ به اتهام اخلاقی و...در همان ایام، تا شکنجه و کشتار وحشیانه در پروژه کمیسیون قضایی و امنیتی موسوم به رفع ابهام سال ۱۳۷۳(که من و خواهرانم نیز به همراه حدوداً هفتصد نفر دیگر از اعضای قدیمی تا جدید زندانی شده بودیم), تا قتل نسرین احمدی، مهری موسوی و...که همه و همه پس از مشخص شدن نارضایتی از سیاست های رهبری عقیدتی، در چشم به هم زدنی، بعنوان مزدور اطلاعات، مستوجب حکم دادگاه انقلاب رجوی و مرگ شدند...
اما هدف رجوی از این شعبده بازی آخری چیست؟، آیا این دستورالعمل های صادره از ایشان برای تمرکز حمله به ایرج مصداقی و...تنها ناشی از عدم تعادل روحی یک بیمار روانی است؟، آیا پس از آن همه آبرو باختگی در نامه نگاری به خامنهای، رفسنجانی، رییسی و دیگر جنایتکاران حاکم، این همدستی آشکار کنونی با ولایت فقیه غالب را باید در اندیشه منحرف اسلامی-حجتیه ای و ضد ملی رهبری عقیدتی جستجو یا فهم کرد و...؟
همانطور که در مقالات قبلی به این موضوع اشاره کرده ام، سوای اینکه تمام این موارد می تواند در اتخاذ چنین سیاست های ضد ملی رجوی نقش داشته باشد، اما نبایستی فراموش کنیم، که دادگاه نوری جنایتکار، بر خلاف ساده سازی ها، لجن پراکنی ها و شیطان سازی ها و... بعنوان درخشانترین پیروزی جنبش دادخواهی مردم میهنمان در چهل و دو ساله اخیر حکومت اسلامی اشغالگران، در حال تبدیل شدن به آغاز تکرار دادگاه نورنبرگ دیگری برای تمامیت حکومت و اندیشه اسلامی جنایت است، که رجوی نیز تراشه ای از همین اندیشه است!، و او بر خلاف تصورات ساده سازانه، بسیار نسبت به آینده ی روند این دادگاه، دقیقاً به اندازه رییسی جنایتکار وحشت دارد!، زیرا خوب می داند و می دانند، که آغازیست برای محاکمه تمامی جنایتکاران بر علیه بشریت در هولوکاست چهار دهه اخیر میهنمان، که هر دو ولایت فقیه غالب و مغلوب، بمثابه دو لبه قیچی، و دو دست یک پیکر اندیشه ی جنایتی که هزاران هزار از جوانان میهنمان را در کوره های آدمسوزی جنگ ضد میهنی، تا عملیات های بی بازگشت مجاهدین، تا قتل عام زندانیان و... سوزانده و قربانی کرده اند، و رجوی نیز دقیقاً از همین وحشت دارد!.
در پایان خطاب به تمامی کسانی که به هر دلیل(مالی و گرفتن مواجب، و یا عاطفی نسبت به گذشته و جانباختگان راه آزادی و...) در دام دروغ و شیادی رجوی خیانتکار گرفتارند، یادآوری میکنم، که تجربه دادگاه نورنبرگ را بخوانید، تا بدانید تمامی کسانی که با جنایتکاران بر علیه بشریت مشارکت و به هر میزان همکاری داشته اند، روزی در مقابل عدالت قرار گرفته و پاسخگو شده اند!، و از کمیسیون قضایی شورای ملی مقاومت نیز دعوت می کنم، که با این همه مدارک و شواهد، به نیابت از رییسی جنایتکار، بر علیه ایرج مصداقی به اتهام دستگیری حمید نوری و...شکایث کرده و ایشان را به دادگاه بکشانید، شاید به خواسته رهبری عقیدتی رسیده و در این گرد و خاک توپخانه ی رجوی خبیث بتوانید حمید نوری جنایتکار را در ببرید، تا رییسی جانی هم بتواند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده، و لابد در شعبده انتخابات، از رییسجمهور منتخب شما شکست خواهد خورد، و رجوی نیز در سرانه پیری به هر قیمت به قدرت خواهد رسید، و جانشین خامنهای خواهد گردید، و اسلام انقلابی را همانطور که آرزو و تأکید داشت، بسا پر قدرت تر از القاعده و...در جهان طنین انداز خواهد کرد...
اما فراموش نکنید، در ورای رویاهای مالیخولیایی رجوی، در هر دادگاهی، من و بسیاری از شاهدان جنایات رهبری عقیدتی حاضر خواهیم بود، حالا این گوی و این میدان!
بی تردید جنبش دادخواهی مردم میهنمان، همه ی موانع پیروزی را با قدرت همبستگی ملی به کناری خواهد زد، و تمامی قاتلان فرزندان ایرانزمین، و جنایتکاران بر علیه بشریت را بدست عدالت خواهد سپرد، و حالا با دادگاه حمید نوری، دیگر می توان به یقین گفت که آن روز دور نیست!
موسا حاتمیان
جمعه ۳ اردیبهشت
۲۳ آوریل ۲۰۲۱/ سوئد
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب موسی حاتمیان در سایت پژواک ایران *آمریکا در نقطه پرل هاربر! و آیا خامنهای هم پَر؟! [2024 Nov] |