در حالیکه حکومت اسلامی جنایتکاران حاکم، با شروع دور دیگری از اعدام های اخیر، امروز نیز یکی دیگر از زندانیان سیاسی بنام «عبدالباسط دهانی» را در بلوچستان اعدام کرده اند، تا حلول ماه رمضان را هر چه مبارکتر کنند!، جا دارد که در سالگرد آن فاجعه دهه شصت، امروز از دریچه مرگبار کرونا و تأثیرات آن جنایت فرهنگی بر شرایط امروزی میهنمان نیز نگاهی دوباره به آن بیاندازیم.
حکومت اسلامی حاکم بر میهنمان، که نطفه و نافش را از صدر پیدایشش با شمشیر اشغالگری نهاده و بریده اند، از ابتدای قدرت خمینی، مو به مو بر اساس همین سنت اسلامی پیامبرشان در شکار فرصت ها و برای از دور خارج کردن رقبا و تسویه حساب ها، پس از قتل عام اولیه مقامات و نظامیان سابق، سفارت آمریکا را در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ نیز اشغال کرد، تا با هوشیاری ضدانقلابی منحصربفردش، هم نیروهای مدعی اپوزیسیون را خلع سلاح کند، و هم مجاهد، فدایی، توده ای، ملی مذهبی و همه را جهت نماز جماعت دعا و ثنا گفتن برای امام ضدامپریالیستی قطار و ردیف کند، و همگان بیاد دارند، که در این کار موفق بود، و بجز مجاهدینی که با ریشه و نقطه مشترک اسلامی، هم آن قتل عام اولیه را در تحلیل مشمئز کننده نشریه مجاهد شماره ۳ در قیاس و تأیید قتل عام بنی قریظه، بطور ضمنی خمینی جلاد را پیامبر دوران معرفی می کردند، و در ادامه دم تکانی برای امام خمینی، با تمام توان تشکیلاتی بخدمت آن اشغالگری درآمدند، و همچنین نیروهای به اصطلاح مارکسیست آنروز نیز در مدح و ثنای امام ضد امپریالیستی، گوی سبقت را از هم می ربودند و...
اما تمامی نیروهای آنروز جامعه خیلی زود دریافتند که این پایان ماجرا نیست، و خمینی باز هم هوشیارانه پاتک های پیروزی خود تا پیروزی اسلام و شکست کفر را ادامه خواهد داد!
دانشگاه ها که پیش از سقوط شاه قلب تپنده جریان روشنفکری ایران بود(بدون ورود به واکاوی این نقش) در آن روزها با همین پیشینه، کماکان همین جایگاه را حفظ کرده بود، و ستادهای فعال نیروهای اپوزیسیون آنروز در همانجا بودند.
خمینی جلاد با اتکاء به لشکر های آدمکشان و چماقدارانش، از خوزستان تا کردستان، و از گنبد تا اندیمشک را بخاک و خون کشیده بود، و در ظهر اول فروردین ۱۳۵۹ اکیپ ما هم(در نزدیکی اندیمشک) در کمین گسترده سپاه پاسداران خرمآباد افتاد، که بعد از کشتار وحشیانه کارگران و مردم شهر، می خواستند با دستگیری فعالان سیاسی مجاهد و فدایی و...، مانند همین قیام اخیر آبان، مدعی شوند که مردم توسط این دستگیر شدگان کشته شده اند، در اکیپ آنروز مان، بجز من که دانش آموز دبیرستانی بودم، بقیه از انجمن معلمین مسلمان بودند...و نهایتاً با اعدام هوشنگ رستمی(از اقوام ما)، محمدرضا رستمی، محمدرضا نامداری (تعمیر کار دوچرخه و معروف به محمدرضا چرخی) و حسین شاکری(از همسایگان ما) همه اتفاقات را متوجه اعدام شدگان کردند.
اما خمینی جلاد در حالیکه سرمست از اشغال سفارت آمریکا، و رویای تحقق دوباره امپراتوری اسلامی با مقدمات اشغال عراق و...بود، همزمان در صدد خارج کردن سنگر دانشگاه از دست نیروهای اپوزیسیون نیز بود، و پس از ۲۶ فروردین ۱۳۵۹، که برنامه پرسش و پاسخ هاشمی رفسنجانی با دانشجویان در دانشگاه تبریز به تشنج کشیده شد، بار دیگر فرصت را غنیمت شمرده و در ۲۹ فروردین با یک موضوع گیری تند بر علیه دانشگاه(که هر چه مشکلات و فتنه بر علیه اسلام است از همین دانشگاه است و... نقل به مضمون) بطور رسمی فتوای جهاد برای غزوه اشغال دانشگاه را نیز صادر کرد.
همزمان با گسیل لشکریان چماقدار و بسیجی، دانشگاهها را نیز مانند قلعه های بنی قریظه و خیبر محاصره کردند، تا به هر قیمتی فتوای امام را اجرا کنند، روزهای پر تب و تاب پس از آن فرا رسید، و اردیبهشت خونین شد.
مجاهدین و شخص رجوی با سیاست اعلام شده ی آنروز در کنار بنی صدر رییسجمهور بودند، و فرخ نگهدار و فتاح پور و فداییان، با همان رویاهای کودکانه ی از گنبد تا کردستان، باز هم سیاست حفظ سنگر دانشگاه را پیشه کردند، تا جان دختران و پسران دانشجو را فدای بده و بستان خودشان با قدرت حاکم کنند، که نهایتاً با پادرمیانی رجوی در کنار بنی صدر، و نهایتاً وارد شدن رفسنجانی، آنها نیز از دانشگاه خارج شده، و دانشگاه ها به اشغال اسلام درآمدند. آمارهای رسمی کشتههای درگیریهای آن چند روز در شهرهای مختلف را ۳۸ تن و تعداد زخمیشدگان را ۲۰۰ تن اعلام کردند، در دانشگاه شیراز که بدستور دستغیب یا جنتی جمعیت حزبالله تهییج شده بودند، تعداد مجروحین ۳۰۰ نفر و همچنین ۳۵۶ نفر در دانشگاه مشهد اعلام شد...
مادرم با اشاره به دستگیری من و دیگر اقوام در اول فروردین با نگرانی می گفت سالی که نکوست از بهارش پیداست، و چون خیلی نگران برادر دانشجویم بود، مرا روانه اهواز کرد، در مسیر رفتن به لوان تور(ایستگاه اتوبوس های مسافرتی در اندیمشک) حمزه در مقابل کتاب طالقانی مرا دید، او هم نگران بچه های اقوام و همشهری بود، و مثل همیشه همچون سیل خوزستان و در همه شرایط در کنار مردم بود، لذا به پیشنهادش با ماشین او بسرعت بطرف اهواز رفتیم، کمتر از دو ساعت بعد در آنجا ابتدا به کوی دانشگاه جندی شاپور رفتیم، اوضاع نابسامان بود، جلیل و حسین از دانشجویان جندی شاپور ما را آن حوالی دیدند، و پرسیدند، برای چه به اینجا آمده اید، موضوع را که گفتیم، وی گفت همه بچهها سالم هستند، سریع اینجا را ترک کنید، و اگر سوالی هم داشتید به دانش آموزی کنار حسینیه بروید، ولی هوشیار باشید، ما هم سری به لشکرآباد(محل خانه دانشجویی برادرم و دوستانش) زدیم، و پس از دیدار کوتاهی با قدرت(مسول انجمن دانشجویان مسلمان) در سه راهی حسینیه اعظم که گفت سریع به اندیمشک برگردید، اهواز را ترک کردیم، اما شنیدیم که تعدادی از دانشجویان کشته و مجروح شده اند...(جلیل و بسیاری که آنروز سالم ماندند، بعد از شروع قتل عام سال شصت کشته شدند، و حمزه هم که سال بعدش دستگیر شد و در هولوکاست تابستان ۶۷ به همراه هزاران یار در زنجیر، قتل عام شدند).
سیر وقایع پس از آن انحطاط فرهنگی که انقلابش نام نهادند، و بازتکرار اسلامی انقلاب فرهنگی چین بود، دامنههای بسیاری داشت، که تا همین امروز هم ادامه دارد.
عبدالکریم سروش که پس از اشغال دانشگاه ها، والی منصوب شده از طرف امیرالمومنین خمینی بود، شروع به قلع و قمع تمامی اساتید با صلاحیت دانشگاه ها و اکثریت دانشجویان کرد، و ...
اکنون وقتی از دریچه کرونا دوباره به آن فاجعه نگاهی می اندازیم، می بینیم که دولت های دو انقلاب فرهنگی (با دو پرچم سرخ کمونیستی و سیاه رسولالله) هنوز در کنار هم و بقول خودشان متحد در این بحران کرونا هستند.
عبدالکریم سروش که آنروز نقش عبیدالله ها را در سرکوب اساتید دانشگاه بازی می کرد، هنوز هم معتقد است که خمینی جانی، از بسیاری شاهان و حتی کوروش ایران روشنفکرتر و عادلتر از حتی انوشیروان بوده است.
و در امتداد آن اشغالگری که باز هم انقلابش نام نهادند، و با تصفیه تمامی اساتید مجرب و کارآزموده، کار را به اینجا رسانده اند، که هر آخوندک و لمپنی دکان طب امام جعفر صادق باز کرده و با استناد به قرآن محمد(أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ) و احادیث معتبر امام دانشگاهی شیعیان (صادق) و...شاش شتر را داروی ضد کرونا معرفی و تبلیغ می کنند، و چه بسا اگر فردوسی زنده بود، برای مقاومت ضد اشغالگری اسلامی می سرود،
ز شاش شتر خوردن سوسمار
وزان خر سواری به معراج و غار
کنون در پی این همه روزگار
کتاب! و احادیث پر زهر مار
بدستان گردآفریدان و اسفندیار
برون افکنند یکسره زین دیار
بله، بی تردید انقلاب فرهنگی و تمامی نمادهای جنایت و انحطاط اسلامی چهل ساله حکومت اسلامی اشغالگران ضد ایران و ایرانی، در قیام شکوهمند پساکرونایی، بدستان شیرزنان و دلاور مردان ایرانی، برای همیشه بگورستان تاریخ روانه خواهند شد، و آن روز دور نیست!
موسی حاتمیان
شنبه ۶ اردیبهشت/april 25,2020
سوئد