آیا بایستی از طرح رفراندوم با نظارت سازمان ملل متحد حمایت کرد؟
موسی حاتمیان
پانزده شخصیت اجتماعی و فرهنگی میهنمان با انتشار فراخوانی ضمن انتقاد از کارنامه ۴۰ ساله جمهوری اسلامی و ابراز ناامیدی از اصلاحپذیری نظام حاکم، خواستار برگزاری یک همهپرسی تحت نظارت سازمان ملل برای تعیین حکومت آینده شدهاند. این شخصیت ها عبارتند از: نسرین ستوده(وکیل مدافع برجسته ای که وکالت تمام زندانیان سیاسی, دختران انقلاب و دستگیر شدگان قیام را بر عهده داشته است)، شیرین عبادی، نرگس محمدی(زندانی سیاسی کنونی و مدافع فعال حقوق بشر)، محمد ملکی(مدافع فعال حقوق بشر و خانواده های زندانیان و قتل عام شدگان), پیام اخوان، جعفر پناهی، محسن سازگارا، محمد سیفزاده، حسن شریعتمداری، حشمتالله طبرزدی، ابوالفضل قدیانی، محسن کدیور، کاظم کردوانی، محسن مخملباف، و محمد نوریزاد
و همچنانکه مطلع هستید روحانی کلید ساز نیز در شور و فتورش برای قدردانی از دزد بزرگ دستاورد بهمن یعنی خمینی جنایتکار!, و بعنوان مدعی خط امام! در سخنرانی 22 بهمن گفت..." اگر جائی هم ما با هم بحث داریم به اصل 59 قانون اساسی مراجعه کنیم...صندوق آرا و هر چه مردم گفتند به آن عمل کنیم...", اگر چه این شیاد شعبده ی اصلاحات گمان می کند, هنوز هم می تواند مردم را رنگ کند!, و مطالبه عمومی تغییر رژیم را به یک دعوای درونی جناح ها و دسته جات حکومت تنزل و تغییر جایگاه بدهد..., روحانی جنایتکار گویا صدای جوانان قیام که با عبور تمام عیار از تمامیت ولایت و نمادهای فکری, ایدئولوژیکی, تاریخی و...اسلام آنها عبور کرده, و فریاد می زنند "اصلاح طلب اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا" و استقلال آزادی جمهوری ایرانی!, مرگ بر خامنه ای, مرگ بر روحانی و ... را نشنیده است).
اگر چه در پاسخ به این تلاش روحانی برای موج سواری, جناح مقابل رژیم نیز واکنشهای مختلفی نشان داده است, منجمله در واکنش به پیشنهاد حسن روحانی مبنی بر برگزاری یک همه پرسی در ایران، حجت الاسلام ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی تلویحاً این پیشنهاد را "دمیدن در آتش تفرقه" نامید(24 بهمن)
اما در ورای جنگ گرگها, تمامی نیروها, سازمان ها و افرادی که دل در گرو آزادی ایران و بهروزی مردمان دارند, نمی توانند و نباید در این سرفصل تاریخی میهن, در برابر این موضوع مهم که با سرنوشت ایران گره خورده است, موضع مشخص خود را نداشته و رسما و صریحا اعلام نکنند!
بقول زنده یاد "شکری" اگر بخواهم لُریش را برایتان بنویسم, علت اینکه بر آن شدم تا به این موضوع بپردازم, این است که طی دو روز اخیر در بسیاری سایت ها, فیسبوکها و ... مطالبی در رد یا تائید این مهم(مانند طرح رفراندوم برای گریز از سرنگونی رژیم است و...) دیدم که برایم شگفت آور بود!, و از خود می پرسم, چگونه ممکن است در برابر سرنوشت مردم و میهن اینچنین بی تامل و کودکانه بود؟!, از طرح دعاوی بر علیه خواستاران شریف داخل کشور برای رفراندوم, و متهم کردن آنها به بازی در میز رژیم تا...., همچنانکه بجای حمایت بیدریغ از "دختران انقلاب" که در زیر ستم آخوندی و در میانه میان! و نه خارج از کشورمان!, درفش آزادی را برای نشانه رفتن پاشنه آشیل و اصلی ترین اهرم سرکوب انسانی در این ایدئولوژی! .... برافراشته اند, یا در بهترین حالت سکوت کرده اند!, و یا از سر سیری با بدترین تحلیل های کودکانه و بیرحمی های همزاد ولایت!, آنها را به انحراف قیام از سرنگونی برای حجاب و ...متهم کرده و می کنند, "من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرف ها و صداها می آیم
و این جهان به لانه ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند..."
در حالیکه "دختران انقلاب" نوید کسی هستند که دارد می آید!, "کسی دیگر, کسی بهتر, کسی که مثل هیچ کس نیست!(با یادی از فروغ جاودان شعر و ادب ایران در سالگرد پروازش)
پس نکته اصلی بحث همانست که از آغاز طرح شد: آیا حمایت از این حرکت های قیام سراسری و اکنون مطالبه رفراندوم با نظارت سازمان ملل برای تعیین یک حکومت سکولار, یک وظیفه مبرم ملی و میهنی است یا خیر؟
برای کسانی که جوانتر هستند, شاید بیاد نداشته باشند که شعارهای کنونی بعضی از طرف های مدعی حمایت یا رهبری قیام از خارج کشور, مانند قیام مسلحانه, آتش جواب آتش و ...ناشی از یک عقب ماندگی تاریخی عمیقا نظری و عملی جدا از توده بوده و هست!, که در این رابطه البته آقای ایرج مصداقی در مصاحبه هفته گذشته با تفصیل بسیار به این بازنگری پس از بهمن 57 تاکنون پرداخته است:
https://www.youtube.com/watch?time_continue=11&v=dbA6K2eEaD8
و من تنها به یک یادآوری بسنده می کنم, در همان دوران طوفانی پس از 57 و در یکی از سرمقاله های مجاهد آن روزگار:"ایران لبنان خواهد شد یا ترکیه", سعی داشتند خمینی را از این بترسانند که در صورت شروع جنگ داخلی, ما(بدلیل نیروی وسیع اجتماعی و تشکیلاتی) در مقایسه مانند الفتح آن روزگار در لبنان دست بالا را خواهیم داشت(حالا بگذریم که دو سال بعد الفتح نیز بعد از یک مقاومت حماسی از لبنان رانده شد, و پس از سی خرداد نیز بر خلاف تحلیل, یا توهم تحلیل گر آن سرمقاله, نه تنها دست بالا را نداشتند, بلکه با بجا گذاشتن هزاران اسیر لت و پار شده ی خود در زندانهای خمینی, نه مانند عرفات آنموقع در لبنان که آخرین سری نفرات خارج شد!, بلکه برای نجات خود دست به هجرت بزرگ انقلابی زدند...که هنوز هم ادامه دارد!
همچنین اگر چه اعضای بالا و پائین آنها که در خارج کشور, و دنیای دمکراتیک!, حتی از عکس و اسم واقعی خود برای پروفایل هایشان هم ترس یا تقیه! دارند, اما در هر کامنتی و فراخوانی و حرکات ایذائی در اینترنت و نه در تهران!, با شعارهای آتش جواب آتش, وای به روزی که مسلح شویم و...در شیپور حرکت ارتش آزادیبخش از تیرانا به تهران می دمند!, و یگان های ارتش آزادیبخش در داخل کشور را به مبارزه مسلحانه دعوت می کنند!, و..., اما فراموش کرده اند که رهبری این جریان, خود پیش از نسرین ستوده, نرگس محمدی, ملکی و...دعوت به این رفراندوم را طرح کرده بود و برای جلب رضایت آیات عظام, به جنایتکارترین آنها نیز نامه نگاری فرموده و به آن افتخار می کرد!...اما اکنون قصدم پرداختن به این جریان و کم و کاستی هایشان نیست, و تنها بدلیل گره خوردن موضوع رفراندوم که استفاده از موفقیت برآمده از تهاجم قیام به تمامیت نظام است, به این موضوعات اشاره کردم.
از طرف دیگر مواضع نیروهای مدعی اندیشه چپ! نیز برایم بسیار تعجب انگیز و قابل تامل است!, من لااقل بعضی از آنها که هم سن و سال بنده هستند را می شناسم, و می دانم که کتاب های زیادی هم خوانده اند, اما از این همه فراموشی در شگفتم!, که مثلا چرا گفته رهبر تاریخی خود را خطاب به لئون تروتسکی وزیر امور خارجه وقت پس از 1917 که در حال مذاکره با آلمانیهای مرتجع آن روزگار بود را بیاد ندارند!, که در پاسخ تروتسکی گفت : " برای صلح با آلمانها اگر لازم شد ، دامن هم بپوش !!", و تازه سوای این رفقا, حتی رهبری مجاهدین نیز هر گاه می خواست از نامه نگاری ها به رفسنجانی یا سران جنایتکار رژیم, یا دیگر سیاست های پس از سرنگونی دولت عراق در رابطه با آمریکائی ها, با دولت جعفری, با دولت مالکی و ...دفاع تاریخی کند, به این امامزاده کمونیست دخیل می بست! و این واقعه و درس تاریخی را یادآوری می کرد...و البته با احترام به لنین و مردان بزرگ تاریخ جهان که موضوع این بحث نیست. اما این همه مواضع عجیب و غریب در حالیست که درخواست کنندگان این رفراندوم با نظارت سازمان ملل, حتی سر صلح با مرتجعین حاکم را ندارند!, و امروز هم خانم نسرین ستوده در مصاحبه خود تاکید کرد: من به آقای روحانی می گویم که آنچه شما از رفراندوم می خواهید, رفراندوم بر اساس قانون اساسی خودتان است که بر حکومت اسلامی تاکید دارد...و این با آنچه که ما مطالبه می کنیم کاملا متفاوت است...و ما خواهان یک رفراندوم با نظارت سازمان ملل متحد برای تشکیل یک حکومت سکولار هستیم...(مصاحبه امروز خانم ستوده 24 بهمن با رادیو فردا)
یک بار دیگر اجازه بدهید باز هم با یاد زنده یاد شکری خیلی لری به شما یادآوری کنم, که هنر استفاده از فرصت های انقلابی, هنری نیست که بشود آنرا در تشکیلات آموخت!, بلکه هنر قابل ستایش جوانان قیام است, که حرکت نمایشی مشهد را با مهارتی بی نظیر و تحسین برانگیز به بیش از 100 شهر میهن گسترش دادند, و خواب را از چشمان مدعیان رهبری داخلی و خارجی ربودند!, همچنانکه تاکنون اجازه موج سواری به هیچ احدی را نداده اند!. اگر هم از شکری فقید یادی کردم بخاطر آن است که درک روشنی از شرایط عینی جامعه داشت, و از هر حرکت درستی در مبارزه با استبداد مذهبی و در مسیر رسیدن به یک رژیم سکولار حمایت می کرد...یادش بخیر و گرامی باد
اما سخن پایان این است که باور کنیم, کسانی که برای تغییر ولایت جنایتکاران حاکم بر میهنمان, به لشکر کشی های خارجی, یا به مائده های آسمانی(از نوع کروز یا ابابیل ب.52 یا ...) چشم دوخته اند, یا عقل باخته اند یا خود باخته!, و باور ندارند که مردم دیگر کسی را در ماه نخواهند دید!...همچنانکه اگر روشنفکران و مدعیان انقلابی آن زمان, تحلیل درستی از شرایط ذهنی و عینی انقلاب! می داشتند, بی تردید بایستی با حمایت همه جانبه از دولت بختیار, راه طی ناشده همان جنبش مشروطه را تکمیل می کردند!, و مانع از بلعیدن مردم و میهن بدست خمینی و دشمنان انقلاب مشروطه می شدند!... اما تمامی کسانی که دل در گرو میهن دارند, بی آنکه پشیزی برای چشم ترساندن اصلاح طلبان و اصولگرایان(ایران سوریه خواهد شد و ...) قائل باشند, عزم جزم کرده اند, که مانند دختران انقلاب با سنگین ترین بها در داخل کشور, تمامیت این حاکمیت و این اندیشه اسلامی(از هر نوع جمهوری اسلامی یا دمکراتیک اسلامی یا...) را به گور تاریخی بسپارند!
اکنون میهن ما در یک سرفصل تاریخی یا شاید خطیرترین سرفصل 40 ساله اخیر قرار گرفته است, لذا پیش از هر چیز باید باور کرد که دنیای سیاست, و بیش از آن, عالی ترین منافع ملی و میهنی, دنیای قهر و آشتی کودکانه نیست!, دنیای گروکشی و جنجال آفرینی و من متهم می کنم و...نیست, اینکه در 40 سال پیش من و ما, چپ ما یا راست ما, مجاهدین یا سلطنت طلب ها و ...چقدر کودک یا نابخرد بوده ایم, دردی از اکنون ما دوا نمی کند!
و بقولی دیگر, حالا که جوانان قیام خود پیشتاز بوده و هستند, این حداقل وظیفه ی میهنی و ملی هر ایرانی بوده و هست, که در این ضیافت بزرگ ملی همه پرسی برای یک حکومت سکولار همراه و شریک شویم, و قاطعانه از آن حمایت کنیم. زیرا که هنر جوانان قیام بازی برای تغییر تمامیت این رژیم در شرایط عینی اکنون است((با ایجاز و اجازه از سپهری فقید در شعر ضیافت زندگی)
زیرا اگر رژیم تن به این مطالبه عمومی مردم ایران بدهد, قطعا که بازنده اصلی خواهد بود, و اگر هم تن ندهد, مردم ایران نه تنها ضرر نکرده اند, بلکه برای همیشه تمامیت ولایت جانیان با همه دسته بندی هایش را مهر باطل زده اند!
موسا حاتمیان
منبع:پژواک ایران