در ژاژخایی کرکسان نفس بریده
که اسب های پیر گاری های فرسوده
تنها برای نشانه ٔ زندگی شیهه می کشند
و زنبور های وحشی، وز وز کنان
نه از بهر عسل
که به گلها نیش می کشند،
عقاب بلند پرواز آسمان ادیبان
از کویر غمزده ی غریبان
پر کشید و رفت
بله، دریغ و درد، ، که داس مرگ در غربت، تمام گنجینه های شعر و ادبیات و هنر ما، از ساعدی تا استاد خوبان، خویی را چید و برد.
برای نگارنده که مانند بسیار شمایان، تنها شعرهای استاد خوبان را خوانده است، حتی نوشتن در باره ی بزرگان، کاری سخت است، و چنین قصدی نیز نداشتم، بخصوص که صاحب نظران در دو روز گذشته در این باره سخن گفته، و فریاد دردمند استاد خویی را پژواک داده اند، تا اگر ذره ای صداقت و انسانیت در نهادهای خفته مانده باشد، بیدارش کنند:
اما پس از دیدن واکنش های هیستریک بیان کودکانه یا سکوت! در این فقدان بزرگ، بعنوان نمونه:
من از مرگ خویی بخصوص در شکل حاضر ابداً خوشحال نیستم چون خویی زمانی در جبهه مردم و آرمان برابری بود اما افسوس که چپروی، بیپرنسیپی و لاابالیگری اجتماعی همیشه سر از راستروی در میآورد؛ نمونههای صاحبنام آن حزب توده، پیکار، اکثریت، رجوی، نگهدار، میرفطروس.... شوربختانه خویی نیز آخرین کسی نیست که بخاطر سانسور، زندان، شکنجه، قتل و کشتار رفقایش توسط کرهکودن رضاخان کودتاچی از زن و بچه او معذرتخواهی میکند؟! ...
و موارد بسیار دیگر که احتمالا شما نیز دیده و خوانده اید، را دیدم، نتوانستم سکوت کنم، زیرا که تمامی واکنشهای چپ و راست، در واقع، امتدادیست از همان «بهمنی که در بحران هویت ملی بر میهنمان آوار شد»، و در آن مقاله به این موضوع پرداخته ام.
واقعیت این است که تمامی این پرخاشگری های رذیلانه، و یا تلاش برای مصادره ی رندانه، توسط کرکس های منتظر مرگ های غریبانه و ... از جانب وابستگان یا سرقفلی داران دو جریان همزادیست، که از بنیانگذاران مرز سرخ شان، بقول خویی، جز کینه نکاشتند و خرمن خرمن مرگ برداشتند، تا زمانی که در آن بهمن سیاه، هر دو جریان، توسط نگهدار و رجوی به گروگان گرفته شدند، و از اعدام های وحشیانه تا گروگانگیری سفارت و...هیچ کاری جز حمایت از امام خمینی! نکردند، و نهایتاً با رها کردن تمامی اعضاء و هواداران در چنگال امپراتوری مرگ لاجوردی و دژخیمان، و فرار خودشان، در تمامی این سالیان حیات خفیف و خائنانه نیز آشکارا کمک رسان و خط دهنده برای عبور از بحران ها به سران حکومت اسلامی جنایتکاران بوده و به این پلشتی نیز افتخار کرده اند، و در خارج کشور نیز نقش چماقداری به نیابت از خامنهای را بر عهده داشته و دارند، و استاد خویی تمامی این رهبران وامانده و هوادارانشان را به خوبی توصیف کرده است:
کندو
فضای بسته ای از گفت و گوی که بینشورانِ ما دارند
درست همچون کندویی ست
که ازدحام وهیاهو تمامِ زنبوران اش را دیوانه کرده است:
چنان وچندان کاینان،
اگر چه نوش هم می سازند،
به هر بهانه که پیش آید،
پیوسته،
دسته دسته،
به هم می تازند؛
وز کینه ای که پیدا نیست
کز چیست،
یا چراست،
به یکدیگر نیش می زنند:
بی آن که هرگز دریابند
که نیشِ زهرآگین شان را
به دشمنان،
که در میانه ی ایشان نیستند،
نه،بل،فقط به همالانِ خویش می زنند.
و گِردِ کندو
کُنامِ خِرسان است و گونه گونه ی میمونان؛
که دستبُرد و شبیخون بر درونه ی آن کانونِ نوش و نیش
مُدام بیشتر از پیش می زنند.
و دسته دسته ی زنبوران،
از خشمِ کورِ خویش،
هر بار،
آشفته تر
و بی تمیزتر از پیش
نیش به هم بیش می زنند!
یکم فروردین ۱۳۹۷،
بیدرکجای لندن
بله، تفاوت خویی با این جانوران همه چیز خوار(بقول ساعدی) تنها این نبوده و نیست، که بی تردید، خویی فیلسوف و شاعری بزرگ از تبار خیام، و بعنوان استاد شاعران، آخرین بازمانده از نسل نیما، شاملو، فروغ و اخوان، بوده است...، بلکه بر خلاف تمامی مدعیان بجا مانده از جریان پویان و حنیف، تنها و تنها شاعر بزرگ و روشنفکر برجسته ی بجا مانده از نسل پیشکسوتان در تاریخ معاصر ایران است، که شجاعانه و فروتنانه، خویشتن و آن بهمن سیاه را به نقد کشیده است، و این ماندگار ترین شعر مقاومتی ست، که دقیقاً پژواک جنبش دادخواهی مردم ایران، و نشان دهنده رابطه ی عمیق مردمی استاد خوبان است!
آری او رفت و
ما نیز میرویم و
میخانه بسته میشود، اما
میدانی؟ میخانهٔ همارهٔ اندیشههای ما
بر چهارراه تاریخ
تا آنسوی فراتر نیز
همچنان
باز خواهد بود!
بله، تفاوت استاد خویی با تمامی دیگران، مردمی بودن و فروتنی عمیق اوست، لذا در ورای هر سکوت و گندگاو چاله دهانی ...و هر چه او را بنامید،
آب را هر چه بنامیم یکی ست!
جنگل سبز، قنات و پونه
همه معنای حضور آبند،
نم نم شاد و لطیف باران،
(مثل اشعار شمیم خوبان!)
جار کف کرده ز خشم جوبار
و سراسیمگی تندر و رود
کز بلند آبشار، همچو می ناب زمان
بر کف جام زمین می ریزد
همه معنای حضور آبند
آب را هر چه بنامیم یکی ست!
یادش گرامی و جاودان, آن خوبی که خویش را سرودی کرد و ماند!
موسا حاتمیان
چهارشنبه ۵ خرداد
۲۶ مه ۲۰۲۱
سوئد