فاطمه سپهری با فریاد مرگ بر خامنهای ، لعنت بر خمینی ، پیام خجسته مهرگان، از زندان و خراسان، تا زاهدان و بلوچستان و سراسر ایران است، و دقیقاً در نقطه مقابل حکومت اسلامی زن ستیز اندیشه ی "فاطمه فاطمه است"* ازعلی شریعتی تا علی خامنهای قرار گرفته و این فاطمه دیگر آن فاطمه نیست! زیرا به همراه دوستانش با امضای بیانیه ای، رسماً عبور از حکومت فاشیسم اسلامی را اعلام کرد، اما به این نیز بسنده نکرد، و با شناخت عینی جامعه و دردمندی از شرایط بحرانی مردم و میهنمان، به همراه برادرش محمد حسین سپهری با درود و قدردانی از خدمات رضاشاه کبیر، شهبانو فرح و محمدرضا شاه، ایشان حمایت از رضا پهلوی را بعنوان بهترین فرصت واقعی گذار از این حکومت نکبت اسلامی بارها بصراحت اعلام کرده اند!
بنابراین اگر چه ایشان قبلاً با اصلاح طلبان سابق و عبور کرده از ولایت خامنهای همراه بوده اند، اما با همین فاصله و تفاوت کیفی در عبور و بلوغ مداوم، نه تنها پیام روشن و خط بطلانی بر اندیشه ی "فاطمه فاطمه است"، بلکه مانند رقیه و معصومه ی جعلی هم نیست! زیرا بدنبال زدن جیب خانواده های دادخواه هم نبوده ونیست، و در تمام مدتی که برادرش(محمد حسین سپهری) در زندان بوده و هست، هرگز به فکر برداشت میلیون ها دلار از اموال مردم ایران به این بهانه نبوده است، چون بر خلاف بسیاری از مدعیان هزار چهره در اندرونی و بیرونی! اَلمُثَنَّی برابر اصل است! و به همین دلیل نیازی به اخبار جعلی ربودن و غش کردن های جعلی هم ندارد، چون ربوده شده و در زیر شدیدترین شکنجه های وحشیانه ی سربازان امام زمان، قلبش تا باز ایستادن پیش رفته و در حال ورود به اتاق عمل، جنایتکاران بی مرز ولایت، مجدداً حسین و محمد حسین سپهری را دستگیر کردند، و امروز خبر رسیده که محمدحسین را به زندان وکیل آباد مشهد منتقل کرده اند، لذا اگر قرار بود که غرامتی به شکنجه شده های واقعی و نه شارلاتان های خارجی پرداخت شود، بایستی میلیون ها به امثال فاطمه سپهری ها، ناهید شیرپیشه ها و …پرداخت می شد! زیرا ایشان که مانند طباطبائی ها و…برای پیشبرد پروژه های اتاق فکر های اطلاعاتی داخلی و خارجی، از وزارتخانه های آمریکایی و از ما بهتران پولی دریافت نکرده و نمی کند، تا هنرش یا تخصصش و خودش را برای پول و شهرت به حراج بگذارد، و رندانه با شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر، همزمان بر علیه دادگاه حمید نوری و رضا پهلوی فیلم هم بسازد، تا لابی گری رژیم جنایتکاران را با شعارهای اپوزیسیون نما پیش ببرند و…
بله، چون فاطمه سپهری هنرش مبارزه و مقاومت واقعی است! و به همین دلیل نه شبیه مریم رجویست و نه بزک کرده های اپوزیسیون نمای دیگریست، و بر خلاف همدستی با دشمنان میهنمان، همسرش را نیز برای دفاع از تمامیت ارضی ایران از دست داده است، و در حالیکه براحتی می توانسته از کشور خارج شود، در همان خراسان شریعتی و رجوی و خامنهای و رئیسی و طالبانی، در مقابل حرم اژدهای حکومت اسلامی ضامن آهو! قیام کرده و شجاعانه برای آزادی مردم و میهن، مرگ بر خامنهای می گوید، و بهای این فریاد آزادیخواهی را مانند محمد حسین سپهری، ناهید شیرپیشه، منوچهر بختیاری، نسرین شاه کرمی و…با جان خود و عزیزانشان می پردازند!
البته می توان ضمن احترام به اعتقاد و انتخاب شخصی هر کسی، ایشان را نیز مانند تمامی فعالین سیاسی و مدنی صمیمانه و دوستانه نقد کرد، که مثلاً چرا تاکنون متوجه نشده و نمی شود، که خمینی و علی خامنهای، نواده و نتیجه های همان محمد و علی بوده و هستند، و علی شریعتی، بازرگان و تمامی نواندیشان دینی سابق، تا رجوی و سروش و اسلام پناهان کنونی، مانند دباغ زرنگی تلاش می کنند، که این پوستین چرکین و خونین آل عبا را به رنگ های دیگری به مردم ایران و جهان نشان دهند، و یا چرا پس از قتل نداها، مهساها، نیکاها، ساریناها و… هنوز متوجه نشده اند، که این حجاب اسلامی، همان عبا و پرچم سیاسی آل عبای محمد و علی و فاطمه ایست، که در زیر سایه اش زنان را سنگسار و به دار آویخته، تجاوز و در جوار حرم ضامن آهو به حراج گذاشته و آنها را در زندان ها و خیابان ها از هم می درند؟ و…
اما وقتی که به تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اشغالگران اسلامی، و هجوم فرهنگی چند صد ساله ی آخوندی، و بخصوص پس از صفوی، و بحران هویت ملی در قشر شبه روشنفکری پس از مشروطه ی میهنمان نگاهی بیندازیم، که پیشتازان مجاهدینش از صدر بنیانگذاران تا سرانجام رقت انگیز پسماندگان، مسعود و مریم رجوی هنوز هم طابق النعل بالنعل خامنهای، حجاب اسلامی را مرز سرخ تشکیلات جامعه ی اسیران جزیره ی شیطان خویش می دانند، و همچنین پیشگامان فدایی و چپ بی هویت ملی، حتی در یک قدمی تیرباران، خود را پیرو مولا حسین و وامدار عدالت علی اعلام می کنند، و سر تا پای شعر شاعران و کتاب نویسندگان قدرتمندی چون سووشون سیمین دانشور بی حجاب، و همزمان سفره دار رقیه و همسر آل احمد، و زن در مسیر رهایی مجاهدان، و همه اینها دست بوس امام جانیان، و فیلم های هنرپیشگان و موسیقی و ترانه های خوانندگان و … همه آلوده به این نجاست اسلامی بوده است، که حالا لمپن مداح استاد دانشگاه خامنهای مدعی شعر سرودن حافظ و شفیعی کدکنی برای عاشوراست، می توان عمق فاجعه ی تناقض مدار جاذبه ی اندیشه ی اشغالگران حکومت اسلامی را نه تنها در ایشان، بلکه در تک تک چهره های بی نقاب در آیینه و خلوت خودمان، با هر بی حجابی و فُکُل کراواتی نیز ببینیم، که چهار دهه پس از آن خودکشی دسته جمعی، بر خلاف شجاعت فاطمه سپهری، با بزدلی و حمله و مرگ بر پهلوی، و ایستادن خائنانه در کنار خامنهای، آن بهمن سیاه پنجاه و هفت اشغالگری حکومت اسلامی را هنوز هم انقلاب کبیر ضد امپریالیستی ضد صهیونیستی بنامند…
بله، این تفاوت واقعی فاطمه و محمد حسین سپهری، ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، نسرین شاه کرمی و بسیاری از خانواده های دادخواه انقلاب نوین ملی ما با تمامی همدستان و دشمنان ایران و ایرانیست!
در راز و رمزی از همزمانی جشن مهرگان، با سالگرد بزرگداشت یاد پهلوانان، از زاهدان تا سراسر میهنمان در انقلاب زن زندگی آزادی، که از دیروز بار دیگر با غلغله ی بسیاری، در بلوچستان مهد رستم و رودابه، و یعقوب لیث صفاری، در پیشواز خدانور آزادی ایران و ایرانی، بار دیگر یل ایران با اژدهای اشغالگران در میانه میدان، از زندان ها تا زاهدان و بلوچستان و سراسر ایران چنگ در چنگ شده است، و بی تردید بنا به گواهی تاریخ، ملت ایران مانند همیشه پیروز می شود!
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیکروز و نیکجشن و نیکوخت و نیک فال
بله فال نیکی برای پیروزی مردم و آزادی میهنمان و رسیدن به ایستگاه نوروز پیروزی انقلاب زن زندگی آزادی
به لاله نرگس مخمور گفت وخت سحر
که هرکه درصف باغ است صاحب هنریست
بنفشه مژده نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست!
پس شاد باشیـد مـهـرگان آمد
بانگ و آوای انقلاب آمد*
ما ملت کبیریم، ایران را پس می گیریم!
شنبه هشتم مهر- Sep 30,2023
موسی حاتمیان
پی نوشت:
*اشاره به اندیشه ی شریعتی در کتاب فاطمه فاطمه است!
*اشاره به جشن ملی مهرگان در این ایام
طابق النعل بالنعل: به معنی مطابق کننده ٔ کفش بر کفش . یعنی قدم نهنده بر قدم پیشروندگان و به این معنی در جائی استعمال کنند که این چیز با آن چیز مطابق آید، کاملاً یکسان و برابر… از دهخدا
*غلغله . [ غ ُ غ ُ ل َ / ل ِ ] شور و غوغا و فریاد بسیار- در غلغله آمدن ؛ به بانگ و آوا درآمدن . بانگ و غوغا کردن از دهخدا
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع .حافظ.
*اشعار پایانی از عنصری، اعتصامی و منوچهر دامغانی
منبع:پژواک ایران