«پایان تلاش نافرجام گروگانگیری دادخواهی»
موسی حاتمیان
در هفته ای که گذشت، جنبش دادخواهی مردم میهنمان شاهد دو تلاش موازی و همزمان برای گروگانگیری دادخواهی بود، و شگفتا که در در «این جهانی که به لانه ی ماران مانند است»
و در این جهان پر از صدای حرکت پاهای نامردمانی
که همچنانکه تو را و پول خون قربانیان را می بوسند
در ذهن خود طناب دار بیشتری(برای درآمد بیشتر) می بافند…
چگونه در تلاش برای مصادره ی درد و رنج مادران خاوران تا آبان و خوزستان، با سمفونی تمامی حامیان خرد و کلان، و از ما بهتران...از دادگاه آلبانی تا آبان، فریاد برکشیدند که «اینک چراغ معجزه مردم» و بنگرید که اکنون قلب جنبش دادخواهی در دستان ما می زند…!،
و من همانند شما دردمندان، «با چشمها، ز حيرت اين صبح نابه جاي،
خشكيده بر دريچه خورشيد چارتاق» و مهرتابان در قدح خون زده ساق!
باری من از هر بامداد این هفته « با دهان حیرت فریاد برکشیدم
ای یاوه، یاوه، یاوه خلایق -
مستبد و منگ؟
یا به تظاهر تزویر می کنید؟»
و هنگامی که پرسیدیم، شما را از چه نوع درد است؟، و داد مردم میهن؟، که در مواجهه با دستگیری یک جنایتکار و یک دادگاه واقعی، و نه مجازی، بی هیچ اظهار وجود شادی!، از فرماندهی کل یکان های شورشی، تا پروژه نویسان حقوق بشر جعلی، طنزنویس پیاده شده از قطار سراسری، وکیل قلابی، و هر چپ و راستی، برای متوقف کردن روند دادخواهی مادران داغدار و خانواده های جانباختگان، همآهنگ و یکصدا به میدان شتافتید، و تمامی تلویزیون ها و سایتهای بظاهر ایرانی فعال شبانه روزی هفته ی گذشته، نیز همه دچار نقص فنی شده بودند، و ناتوان از انعکاس اولین دادخواهی مردمی در یک دادگاه با متهم واقعی…!، حالا چگونه است که مانند از آسمان نازل شدن آن نوار گفتگوی مقیسه و جانیان، و در افتادن اکنون تان به هذیان، که معلوم نیست بالاخره این نوار است یا مصاحبه، یا ...، اما باز همزمان و باز هم اتفاقی، در یک هفته ای که دادگاه نوری از استکهلم به سنگرهای بتنی فرماندهی کل مخفی یکانهای شورشی غیبی منتقل شد، و همزمان یک دادگاه موازی غیرواقعی، برای متهمان مجازی، با فریب مادران دادخواه قهرمانی برگزار شد، که درد فرزندان در رگانشان، و حسرت بزرگ کردن آنها در استخوانشان تیر می کشد، مادران آبانی که دادخواهی فرزندان خودشان و مردم ایران، تنها حقیقت شان و احساس واقعیت شأن بوده و هست
افسوس!
آفتاب مفهوم بي دريغ عدالت بود و
آنان به عدل شيفته بودند و
اكنون،
با آفتاب گونه اي، آنان را
اينچنين دل، فريفته بودند!
بله در پاسخ به تمامی این پرسشهای افکار عمومی، علیا مخدره ی قاجاری، که با وراثت آن تاج و تخت، برای خود و شاه مسعود، در حالیکه طی دو سال پس از دستگیری نوری، در اندرونی، صدایش در نیامد، تا نامحرمی نشنود!، اینبار برای محرمان از ما بهتران، و بنام رییسجمهور مادامالعمر جزیره شیطان، پیام تبریکات به همراه هدایای ملوکانه ای برای تمامی «جاکش ها» ی سیاسی و ...فرستاد!، تا در حین روند دادگاه نوری که به همت ایرج مصداقی و یاران دادخواهی از آگوست به جریان افتاده و طی این مدت
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است!
اما برای ایشان و تمامی طیف رنگین کمانی، از تهران تا اشرف هزار کهکشان و تا هر کجای جهان، بر اساس سیاست از این ستون به آن ستون فرج است، حداقل یک هفته ای توجهات مردم از یک دادگاه واقعی محاکمه ی جنایتکار حاضر، و پیروزی در دسترس را به سوی آنچه مجاز است، منحرف کنند...و در حالیکه کسی پاسخی نیافت که چرا دادگاه نوری را نیز در همین هفته ی گذشته به آلبانی منتقل کردند،
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد؟
و در حالیکه همگان فهمیدند که تنها دلیل انتقال دادگاه به تیرانا، این بوده که متأسفانه شرایط تمامی اعضای تشکیلات سازمان مجاهدین در آلبانی، همانند عراق، بدون هیچ هویت حقیقی و حقوقی افراد، و بدون هیچ پاسپورت سفر و ...که البته ایدهآل رهبری عقیدتی مجاهدین است، و تنها بدلیل این همه فلاکت سیاسی، و برای استماع نزدیک از شاهدان قتل عام که همچنان در حبس ابد کمپ اشرف، امتداد دوران زندان خویش را تا مرگ(مانند زندانیان جزیره ی شیطان رمان هانری شاریر) سپری و باز هم چوب خط می زنند، مقامات دادستانی و دادگاه مجبور شدند که به آلبانی بروند، و ادعاهای شریف شان، و فرش های سرخشان برای گوهران بی بدیلی که حکایت زر دور بوریا بافست!، در طول هفته ی گذشته، تا پنجشنبه ی آخرین فرصت آنها، که هر چه حقد و کینه ی رهبری عقیدتی را توانستند در صحن علنی دادگاه قی کردند، و در تاباندن شخصیت واقعی فرماندهی کل شان، و انعکاس آیینه ی مهر تابانشان
هر گندگاو چاله دهانی آتشفشان روشن خشمی شد…
این گول را ببین که روشنی آفتاب دادگاه نوری و جنبش دادخواهی را از ما دلیل می طلبد...، من از مفصل این نکته مجملی گفتم، تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!.
( و اگر به مصاحبه ی دیشب ایرج مصداقی در لینک زیر مراجعه کنید، می توانید به تمامی توضیحات و روشنگری های ایشان در باره ی دادگاه آلبانی و ... دسترسی داشته باشید
دادگاه آلبانی، دادگاه آبان…).
اما اکنون، و پس از تهاجم همه جانبه و البته رذیلانه ی تلاش نافرجام گروگانگیری جنبش دادخواهی مردم میهنمان، بایستی اینرا نیز بفال نیک گرفت، زیرا
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر در او غش باشد
و حالا پس از روسیاهی تمامی همدستان رنگین کمانی حکومت اسلامی، بیایید امیدوار باشیم که با پیروزی مادران خاوران و آبان در دادگاه نوری، خیز بلندی برای پیگرد و فراهم کردن فرصت های دستگیری و محاکمه رئیسی و تمام قاتلان فرزندان ایرانزمین و جنایتکاران بر علیه بشریت برداریم.
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم!
ما پیروز می شویم!
موسی حاتمیان
پنجشنبه ۲۷ آبان / nov 18,2021
سوئد
پاورقی: جاکش ها از شعر شاعر توانای میهنمان مینا اسدی، و اشعار استفاده شده در مقاله از حافظ، صائب، فروغ، شاملو و…
منبع:پژواک ایران