چه درسهايى مي توان از انقلاب ٥٧ گرفت (بخش ٨)
عباس رحمتی
منبع:پژواک ایران
چه درسهايى مي توان از انقلاب ٥٧ گرفت (بخش ٨)
سانسور وسركوب در راس برنامه هاى فرهنگى ج اسلامى:
مردم به وعده هاى توخالى خمينى كه در پاريس دل خوش کرده بودند و زمانى اين دروغ ها مشخص تر شد كه ماهیت خمينى برای مردم روشنتر میشد ، ابتداء تشكيل حزب جمهور اسلامى را تائید کرده و شعار حزب فقط حزب الله را براه انداخت تا جايى كه حزب الله بدستور او در كوچه و خيابان و خانه و كاشانه، مزاحمت ها آغاز میشود .حزب الله کم کم در امورات خصوصى مردم وارد ميشود و همچون رژيمهاى توتاليتر در تمامى مسائل مردم دخالت مي كرده و ميكند و اين از همان روزهاى اول انقلاب كه خمينى گفته بود" من روزنامه آيندگان را نمى خوانم " يعنى اينكه شما هم نخوانيدبا این موضع مشخص شد که خمینی ذات دیگری داشته و مردم خبر نداشتند معنای دیگر این موضع گیری ، يعنى اينكه فوری اين روزنامه را جمع كنيد و بدنبال همين گونه فتوا ها بود كه خمينى هر از چندى دستور حمله به دفاتر روزنامه ها و همچنین به احزاب و نيروهاى سياسى غير خودى را صادر ميكند و رژيم ج اسلامي را به يك رژيم توتاليتر تمامی خواه تبديل میكند. سانسور كتاب ها و فيلم و تئأتر در طول اين ٣٥ سال زبانزد عام و خاص شد و از همان تاریخ بود که هزاران كتاب و فيلم در وزارت ارشاد سالها كه خاك خورده و ميخورد و دهها كارگردان از ساختن فيلم براى هميشه يا محروم شده اند و يا كشور را ترك كرده اند و حتا آنهايى كه در ايران مانده اند با محدويتهاى بسيارى دست و پنجه نرم ميكنند و يا بعضى از كارگردان هايى ، مانند " جعفر پناهى " خواسته ميشود كه كشور را ترك كنند ! سانسور در ج اسلامى تا آنجا پيش ميرود كه بخاطر يك كلمه و يا كلماتِ عاشقانه ای مثل عشق و دوست داشتن و... ( مثلاً رقص برگ ) كتابها ، اجازه انتشار نمى یابند و در وزارت ارشاد همچنان خاك ميخورند ! در آنطرف قضيه، بر عکس است ، كتابها ى حديث و احكام و فقه و جنگ و ... با تيراژهاى بالا چاپ ميشوند و در كتابفروشى ها خاك ميخورند و فيلمهاى جنگ و كشتار مربوط به جنگ ٨ ساله به فراوانى ساخته شده و ميشوند و براحتى آب خوردن اجازه اكران ميگيرند تا ادامه جنگى را كه خمينى ،آنرا نعمت ميدانست را مواجه نشان دهند ! رمانهاى " زوال " و كلنل " محمود دولت آبادى را يكى از ضد انقلابى ترين رمانها ميدانند و شخصيتها و نهادهايى مانند سپاه پاسداران مجوز گرفتن براى اين كتاب را انحراف بزرگ اعلام ميكنند ( البته بعداً وزارت ارشاد اين را شايعه دانست و تكذيب كرد .) فشار بر نويسندگان و شاعران و فيلمسازان تا آنجا بالا ميگيرد كه خلق آثار ادبى ايران را در همان نطفه خفه كردند و ادبيات ايران را با فقه و احكام در هم آميختند تا براى يك قرن ما را به عقب باز گردانند ، ج اسلامی ، درست بر خلاف انقلاب مشروطه عمل کرد در آن زمان ، داستان نويسى و شعر و رمان نویسی ، متحول شده بود، شاعران بزرگى چون " پروين اعتصامى ، عشقى و عارف قزوينى و... " چون خورشيد همیشه تابان در جامعه درخشيدند . در" ج اسلامى " نويسندگان و دگر انديشان كشور يا در زندانند و يا كشته در ميدانند و تعداد بيشمارى از اين فرهيختگان به كشور هاى ديگر پناه برده اند به خاطر همين شرايط خفقان بود كه كشور در خلسه چند ين ساله فرو ميرود تا نسل كنونى از أثار گرانبها محروم بماند در حاليكه< ادبيات و فرهنگ هر كشور ی ، آيئنه تمام نماى هر ملتى محسوب ميشود، ج اسلامى آگاهانه آن را نابود كرد تا فرهنگ ارتجاعی خود را در ایران حاکم کند تا زودتر به اهداف شومش دست يابد . >
همانطور كه در بالا اشاره شد كتابهايى مانند " كلنل "از دولت آبادى و ساير نويسندگان ، اجازه چاپ نمي گيرند و كتابهاى شعر " فروغ فرخزاد ، صادق هدايت و گلشيرى و دولت آبادى در سال ١٣٨٩ از نمايشگاه بين الملى كتاب جمع آورى ميشود و رمانهاى معمولى و داستانهاى كليشه اى از طرف رژيم به آسانى اجازه چاپ هاى مجدد ميگيرد و بعضا فروش بالا هم از خود باقى مي گذارند و سانسور در ج اسلامى به جايى ميرسد كه روى كلمات رقص و درخشش خورشيد و نم نم باران حساسيت نشان ميدهند و كتابها را اجازه چاپ نمى دهند و رمانهايى مثل رمان " كشتى پهلو گرفته " بايد هميشه پهلو بگيرد ! انقلاب مردمى كه مردم را از خواندن كتابهاى مورد علاقه اشان براى مدتى ، محروم كرده است ولى دير نيست و اين زمان هم نيز بگذرد .
هر مقطع يك شعار براى حفظ قدرت تا قتلهاى زنجيره اى فرا ميرسد :
در طول ٣٥ سال حاكميت ج اسلامى ، رژيم سركوبگر توانسته است در هر مقطعى ،شعارى را طرح كند و با همان شعار هم خط سركوب و هر از چند گاهى قتل و اعدامها را پيش ببرد . پرداختند به فايده ها و نعمات جنگ و ادامه آن به مدت هشت سال توسط خمينى ، كه خود سهم بسيارى در سركوب ساير گروه هاى سياسى داشت ، حائز اهمیت است . در مقطع ١٣٦٠رژيم با طرح شعار مرگ بر منافقين به دستگيرى گروه هاى سياسى ( مسلح و غير مسلح ) پرداخت[٥٨] در جريان مخالفت و مبارزه با ولايت فقيه كه از خودى هاى درون مجلسى هم بودند، شعار مرگ بر ضد ولايت فقيه را مطرح كردند "مرحوم منتظرى " كه خود از ابداع كنندگان ولايت فقيه بود، مخالفت خود را نيز علنى ميكند . در زمان صدارت بازرگان در دولت موقت ، مهندس بازرگان و ياران نهضت آزادى اش را نشانه رفتند و با شعار" مرگ بر آمريكا" به سفارت آمريكا حمله كردند و كارداران و و ديپلمات هاو كاركنان سفارت آمريكا را به مدت ٤٤٤ روز گروگان گرفتند که باعث استعفای بازرگان از نخست وزیری او شد . اين شعار تا امروز ادامه دارد بعد از اين ماجرا ، آخوندهايى همچون خلخالى در مجلس به بازرگان و يارانش حمله كردند و رفسنجانى كه رياست مجلس را بعهده داشت تنها به خنديدن اكتفا كرد، و بعدها همین شتر جلوی خانه او هم نیز خوابید ! چماقداران مجلس سُنت شعار دادن را رواج دادند و حمله ها به چپ و راست را آغاز كردند ، بعدها در مجلس به همه غير خودى ها نيز حمله شد تا تمامىت خواه ها تمامی قدرت را در دست بگيرند و با وارد كردن پاسداران، توسط سپاه نيمى از سكوهاى مجلس را در اختیار خود گرفت . مرگ بر آمريكا ر ادر جامعه همگانى كردن و از نماز جمعه ها اين شعار را به ادارات و مدارس و دانشگاهها و ... كشاندند و پشت بند آن شعار مرگ بر اسرائيل را هم چاشنى آن كردند و خمينى با اين كه ميدانست نبايد شعار مرگ بر انگليس را را مطرح كند ولى با مطرح كردن اينكه آمريكا از انگليس و اسرائيل بدتر است و انگليس از هر دوى اينها ! مدتى توانست براى انحراف فكرى در جامعه ، شعار مرگ بر انگليس را مطرح كند كه در واقع اين شعار انحرافى در كوتاه مدت جمع شد . ( چاقو كه دسته ء خودش را نمى بُرد ! ) در طول جنگ ايران و عراق خمينى در ميانه راه قصد گرفتن كربلا را كرده بود و شعار مرگ بر صدام حسين كافر را مطرح كرد و در سراسر ايران شعار فتح كربلا و عبور از دجله و فُرات ( رود) بر روى تابلوهاى كنار خيابان نقش بسته بود ولى اين روياى خمينى نه تنها تحقق نيافت كه با نوشيدن جام زهر ، (براى پايان جنگ ) نيز جان خود در كف نهاد . دامن زدن به جنگى كه جز ويرانى و كشتار چيزى براى ايران , و عراق در بر نداشت . اولین نبرد کلاسیک در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود. پیش از آغاز جنگ روابط دو کشور به شدت تیره شده بود که خصومت شخصی صدام حسین و روحالله خمینی رهبران دو کشور و مهمتر از آن جاهطلبیهای سیاسی، و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو کشور دلایل اصلی آن بودند. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتشبس ( و نه جنگ نه صلح ) از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر تلفات و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.[ویکیپیدیا فارسی ] باز در مقطع صدارت اصلاح طلبان ، راه ديگرى براى ادامه خفقان در پيش گرفتند، در دوران اصلاحات و پس از اعتراضات طولانی دانشجويان ، رژیم به دستگيرى گسترده نويسندگان و دگرانديشان می پردازد و باید گفت ، كار به دستگيري تنها ختم نشد و براى اختناق و سرکوب بيشتر و به قول قدیمی ها ، برای زهر چشم گرفتن از مردم ، قتلهاى زنجيره اى را براه انداختند بطوری که از پر خوردی کور شده بود و دیگر هیچ مسائلی را جز خود نمی دیدند آخوندها با کمک پاسدارانشان ،قصد نابود كردن تعداد زيادى از نويسندگان و دگر اندیشان را داشتند . برای این کار قصد داشتن نویسندگان را به بهانه کنفرانس نا خواسته به کشور همسایه یعنی ارمنستان ببرند و آنها را به ته دره حیران بیاندازند كه خوشبختانه تيرشان خطا رفته و به هدف نخورد ، هنگام عملیات ، اهداف شومشان با تلاش بعضی از نویسندگان خنثی شده و از پایین رفتن اتوبوس جلوگیری میکنند. [62] بعد از آن تعداد ى از نويسندگان توانستند به خارج از كشور بگريزند كه در بحث بعدى به آن مي پردازيم . رژیم اهداف خود را کمافی السابق ادامه میدهد، در مقطع جنبش سبز هم مارک ديگرى بر پيشانى مردم خورد، مردمى كه براى گرفتن رايشان به خيابانها آمده و اعتراض كرده بودند. اين بار رژيم فتنه گر " شعار فتنه " را مطرح كرد و شعار مرگ بر فتنه گر را به مردمى كه بدنبال راي دزدیده شده اش بود را طرح كرد و بدنبال آن كشتارها باز هم پاسداران در خيابانها براه افتادند تا مردم را از حق تعيين سرنوشتشان محروم كنند و بدنبال آن كشتارهايى كه جهان را از خواب خرگوشي بيدار كرد . در اين بين ، مرگ ندا آقا سلطان دختر دانشجويى كه در بين تظاهركنندگان بود، شهرت جهانى پيدا كرد و درس بزرگى به پويندگان راه آزادى داد و باعث شد رژيم فاشيستى را جهانيان بهتر بشناسند و باز كارى در این رابطه نكنند . در اين بين ،رژيم براى ختم قائله ، رهبران و تعداد زيادى از روزنامه گاران و فعالان خودى و غير خودي را دستگير و راهي زندانها كرد و تعدادى را با تجاوز در زير شكنجه به شهادت رساند تا باز به حكومت ننگيننش براى چند صباحي ادامه دهد .
نقش رفسنجانى بعد از مرگ خمينى و حفظ نظام :
در اين ميان نقش رفسنجانى براى حفظ نظام را نبايد از نظر ها دور داشت ، رفسنجانى يكى از عاملين تشكيل حزب جمهورى اسلامى بود كه نشان میدهند كه او براى كسب قدرت برنامه ها داشت به قول یکی از دوستان که در سال پنجاه و هشت یعنی فردای انقلاب می گفت : " این هاشمی قدرت را در دست خواهد گرفت "! و همانطور هم شد . حزب جمهوری اسلامی همچون حزب رستاخيز با پخش فرمهاى عضويت در دانشگاهها و حتا مدارس در همان روزهاى اول انقلاب قصد داشت همه جانبه و یک تنه ، قدرت زورمنداری را خود تسخیر کند ولى با دخالت هاى خمينى قدرت بين سران رژيم تقسيم شد و بعدها ادامه فعاليت هاى اين حزب ادامه نيافت و منحل شد .ولی احزاب دیگری تشکیل شد و رفسنجانى با تشكيل حزب سازندگی و نهادها و ارگانهاي ديگر توانست در تار و پود نظام ريشه بدواند. رفسنجانى علاوه بر امام جمعه موقت تهران ، توانست به مدت ٨ سال خود را رييس مجلس كند كه در طرحهاى اقتصادى نقش مخرب كننده اي داشت [ ٥٩] در شهريور ١٣٨٦مجلس خبرگان در رقابت با احمد جنتى با هفت راى اختلاف به رياست خبرگان برگزيده شد ( دوره ٤) در اسفند٨٧ بارديگر آ... يزدى را كنار زد و كرسى رياست را حفظ كرد و كم كم بچه هاى خود را وارد سياست كرد و از اين خواني كه گسترده شده بود كمال سوء استفاده را برد . [٦٠] در جريان جنبش سبز با اينكه رئيس شورا تشخيص مصلحت بود ، رياست خبرگانش را از دست داد (١٣٨٩) در دورانى كه رياست خبرگان را در دست داشت راه را براى رهبرى خامنه اى همواركرد و اين ناشى از فكر پليدى بود كه او در حفظ نظام به هر شيوه اى در سر داشت او كه در مقطعى مي توانست از مرگ خمينى كمال استفاده را براى يك رفروم استفاده كند فردى مثل خامنه اى را به رهبرى برگزيد در حاليكه از قدرت طلبى ها او كاملا مطلع بود ولي براى تقسيم قدرت بين خودش و خامنه اى تن به اين كار نداد و او را يك شبه آيت الله كرد و در رأس امورات كشور قرار داد و همان شد كه امروز مي بينيم . خامنه اي كه موقعيت خود را مناسب و مستحكم ديده بود آرام آرام خود را محور تمامى كارهای کشوری و لشکری قرار داد و آنچه مي خواست خود انجام ميداد . از برگزيدن رئيس جمهور تا رئيس قوه ی قضائیه و ... درميان این میان خود خلاصه شتر جلوی درب خانه رفسنجانى هم خوابید از تيررس خامنه ای او هم در امان نماند و يكى از پست هاى حساس يعنى رياست خبرگان را از او گرفت با اينكه بعد از مرگ خمينى اولين نفر، رفسنجانى بود که خامنه ای را لایق رهبری معرفی کرد در واقع او با برگزيدن خامنه اى به عنوان رهبر، براي كشور و حتا خودش چالش جدي ايجاد كرد و خامنه اي بلايى بر سر رفسنجانى آورد كه شايداز كرده خودش پشيمان شد خامنه اى با وارد كردن اوباشمداحان و اوباش اراذل و ايجاد مزاحمتهاى خانودگى براى او كارى كرد كه دست از كارهاى خلاف رهبرى بر دارد! بعد از مرگ خمينى ، مي توان گفت يكى از بزرگترين اشتباهات رفسنجانى قدرت (بيشتر ) دادن به ولايت فقيه بوده است و مى توان قاطع گفت قدرت ولايت فقيه را بعد از مرگ خمينى نه تنها كم نكرده که بیشتر هم کرده است .
بعد از مرگ خمینی ، زيركى های رفسنجانى طوری دیگر نمایان میشود در همان ابتدا ، يعنى بالاى سر جنازه خمينى مشخص شد كه ، او بعد از خودش به خامنه ای بعنوان رهبری میکند . بعد از مرگ خمينى ، طرفدار شوراى رهبرى بود ولى وقتی در مجلس خبرگان ديد شورايى راى نمى آورد ، تصميم گرفت خامنه اى را رهبر كند ! با همه زيركى رفسنجانى درك درستى از انقلاب و آينده آن نداشت او وضعيت نوين را درك نمى كرد . رابطه او با خامنه اى مثل خرگوش و لاك پشت شده بود در حاليكه رابطه اش با خمينى مثل پدر و پسر خوب بود و محرم رازش شده بود ، بطوری که او تمامى طرحها ى ترور مخالفان و حذف آنها را با خمینی مطرح میکرد و طرحهاى سپاه را در مرحله اول ، او با خمينى مطرح ميكرد ، از آنجایی که در سپاه افراد زیادی را داشت بعد از اظهار نظر خمینی با نظرات آنها در سپاه تصمصم می گرفتن به کدام سمت حرکت کنند . امورات مملکتی را با شیوه های نظامی پیش می بردند او (هاشمی رفسنجانی ) زيركى خاصى در اين رابطه داشت ، و جالب اینکه فکر میکرد مردم اینها نمی دانند ! آنزمان در واقع عمود خيمه رژيم محسوب ميشد او تا مدتى به همراه خامنه اى بود در ترورهايى كه درآلمان صورت گرفت هر دو أنها در دادگاه محكوم به قتل شدند ولى حالا در مقابل هم قراردارند تا فردا چه پيش آيد؟ آیا به روی هم شمشیر خواهند کشید و یا باز مدارا خواهند کرد و شریک یکدیگر باقی خواهند ماند ؟ حذف مخالفين و قتلهاى زنجيره اى از عمده زيركى هاى او و رهبر ى ولايت فقيه بود كه به آن ميپردازيم .
قتلهاى زنجيره اى تنها حذف دگر انديشان نبود :
وقتى به قتلهاى انجام شده نگاه ميكنيم متوجه ميشويم كه رژيم براى مانده گارى و آينده ج اسلامى نقشه ها داشته و دارد ، تربيت قاتلينى چون على فلاحيان و سعيد امامى ( اسلامى ) و صادق خلخالی و لاجوردی و ... با حذف افرادى مانند دكتر سامى ( وزیر بهداشت دولت موقت ) در سالهاى اوليه تشكيل " ج اسلامى " و قتل ديگر افرادى مانند احمد خمينى نشان از آن داشته و دارد كه رژيم نه تنها غيره خودى ها كه خودى ها را هم تحمل نخواهد كرد و اين نشان دهنده اين است كه تمامى اين ترورها برای حفظ نظام ، زير نظر رهبرىو مراجع تقلید " ج اسلامى" صورت ميگيرد، سعيد امامى درمورد حذف (قتل ) افراد اين موضوع را بازتر كرده است او ميگويد :حذف احمد خمينى بدستور على فلاحيان صورت گرفته است ، فلاحيان كه در آن زمان وزير اطلاعات بود دو مورد ترورهايش باعث شده است تحت پيگرد پليس بين المل قرار گيرد ،ترور رهبران كرد در برلين و محكوميت تمام سران رژيم از جمله" خامنه اى " ، "رفسنجانى " ، "فلاحيان" و "على اكبر ولايتى " نشان از اين آينده نگرى ( نگرانى ) ملاها دارد ، بمب گذارى در سفارت اسرائيل در "بوئنس آيرس " آرژانتين ١٣٨٥ از برنامه ريزى هاى وزارت اطلاعات بود ه است.
قتلها زير نظر كيست ؟
براى پاسخ گويى به اين سوال بايد ادامه صحبتهاى سعيد امامي را خواند زیرا خیلی از ابهامات را رفع می کند او مي گويد : " من هيچ كارى جز دستورات مقامات ج اسلامى انجام نداده ام ! مدتها پيش قرار بود ١٠٠ نفر اعدام شوند . حكم حذف ٢٩ نفر از نويسندگان مشخص بود و احكام قبلا صادر شده بود ، ٧ مورد آن احكام در دوره " فلاحيان اجرا شده بود ، وقتى حكم فروهرها ابلاغ شد ، پرسيديم حكم معطل مانده ، اعضاى كانون نويسندگان چه ميشود ؟" حاج آقا دُورى " (نجف آبادی )گفتند هرچه سريعتر اجرا شود ، بهتر است ! و اين بارهم مثل گذشته اجراشد با فرق اينكه بجاى ابلاغ از سوى فلاحيان ، امور از سوى حاج آقا " دُورى نجف آبادى هماهنگ ميشد . فلاحيان با وجوديكه خود حاكم شرع بود اما معمولاً و در مورد حساس احكام حذف محاربان را مشخصا صادر نمي كرد او اين احكام را از آيت الله " خوشبخت و در مواردى آ... مصباح و آ.. خزعلى و يا آ...جنتي و گاه از حجت السلام " محسنى اژه اى " دريافت ميكرد و بدست ما ميداد ، او چنين ادامه ميدهد. ، وقتي حذف احمد خمينى را آقاى فلاحيان به من( سعيد امامى ) ابلاغ كرد مضطرب شدم و به ترديد فرو رفتم ، دور بعد با آقاى فلاحيان به ديدار آقاى مصباح رفتيم ، آقايان محسنى اژه اى و البته " بادامچيان هم آنجا بودند . بعداً حاج آقا خوشبخت هم از بيت آقا آمدند ( يعنى) رهبرى كاملا در جريان بوده و نماينده دارد ) و آنجا نظر بر اين بود كه نبايد به كسانى كه به ولى امر مسلمين خصومت ميكنند ، رحم كرد ! " "محمد رضا مدحى" يكى از پاسداران امنيتى رژيم بعد از اينكه به خارج آمده بود به راديو آمريكا گفته بود : " راجع به هركسى حاضرم صحبت كنم جز على فلاحيان ! ولى سعيد امامى صحبت كرد و دست همه، حتا رهبر را رو كرد. تمامی این جنایتکاران گوی جنایت را از یکدیگر ربوه اند ! باز يكى ازمتهمين قتلهاى زنجيره اى روح الله حسينيان كه روزگارى گفته بود، <بابا ما خودمان قاتليم >به دكتر مهدى خزعلي گفته بود < من افتخار ميكنم كه به اندازه موهاى سرت آدم كشته ام !> و باز يكى از از نمايندگان مجلس كه روحانى هم بود به او گفته بود : اجازه بدهيد دكتر پيمان را هم بكشيم ! خود مهدی خزعلى ميگويد وقتى سران رژيم پهلوى را بدون محاكمه كشتند آيين دادرسي را سر بريديم آئين دادرسي را ذبح كرديم ،. "ريگى "را هم درست محاكمه نكرديم ! و بايد گفت وقتى قوه قضائيه اى مستقل نباشد چگونه انتظار محاكمات درستى مي توان داشت ؟ رژیم از همان روزهای اول نگرانی هایش را با اعدامهای بی محاکمه کاملا نشان داد و پایه گذار این بی عدالتی همان بنیان گذار جمهوری اسلامی بود یعنی زیر قول زدن را از همان فردای انقلاب بخوبی ملاحظه میکنیم .یکی از مهمترین نهادها در هر نظامی قوه قضائیه آن است که اگر درست پایه گذاری شود نهال دموکراسی در آنجا رشد می کند ، وقتى قضات دولتى باشند و وقتى يك رژيم ثبات سياسى نداشته باشد و بعد از 35 سال قوانین اش بر یک پاشنه بچرخد و رهبری اش ده سال یکبار و بیست و شش سال یکبار در دست یک نفر باشد نسیمی بسوی دموکراسی نخواهد وزید و بی شک دیکتاتوری و سرکوب حرف اول این گونه رژیمهاست ! درست بخاطر همین سیستم است که رو به ترور و قتل هاى زنجيره اى مياورند ، در كشورى مثل ايران كه مخالفان رژيم در داخل و خارج زياد است نمى توانند روزى را بدون كشتار سپری كند و بخاطر اين است كه به قتلهاى زنجيره اى رو مياورد . رژیمی که همچون القاعده و طالبان و... با جاری کردن قوانین (خلافت )اسلامی در هر سر فصلی به کشتار با شیوه های مختلف روی آورده است ، گاهی با سنگسار و گاهی تیرباران و گاهی اعدام در ملاء عام و یا عمل شنیع چشم در آوردن و دست قطع کردن، همیشه قصد آن داشته است که رعب و وحشت را در جامعه حاکم کند .
قتلهاى زنجيره اى و همكارى تمامى جناحهاى درونى رژيم :
قتلهای زنجیرهای، به قتل برخی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران گفته میشود که به گفتهٔ برخی منابع با صدور فتوی توسط روحانیون بلندپایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی) و دری نجف آبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) صورت گرفت.
قتلهاى زنجيره اى ننگى است بر پيشانى رژيم ج اسلامى است كه براى هميشه بر بر تارک تاریخ ایران نقش خواهد بست و هرگز هم پاك نخواهد شد اين قتلها در غروب يكشنبه سياه (یک آذر 1377) آغاز ميشود و ما براى ثبت در تاريخ آنرا تشريح ميكنيم . یكشنبه، یكم آذر، ساعت پنج بعد ازظهر، بمبی در فضای خبری كشور منفجر شد: داریوش فروهر،(٧ دی ١٣٠٧-١ آذر ١٣٧٧) رهبر حزب ملت ایران به همراه همسر خود در خانه با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. فروهر با 26 ضربهی چاقو در طبقهی پایین خانهی شخصیاش به قتل رسیده بود، در حالیكه آنروزها از درد مهره گردن نیز رنج میبرد و بهتازگی یك عمل جراحی را پشتسر گذاشته بود. همسر او، پروانه اسكندری نیز با 25 ضربهی چاقو و بهشیوهای مشابه در طبقهی بالای همان ساختمان كشته شده بود، در حالی كه آن روزها به شدت اسیر بیماری آنفولانزا بود. آن دو با هم در یك ساختمان و بهشیوهای مشابه به قتل رسیده بودند . قاتلان، شبی را برای قتل آن دو انتخاب كرده بودند كه كسی جز آنها در خانه نباشد و اینچنین بود كه در لحظهی قتل، شب یكشنبه، حتی سرایدار نیز در خانه نبود.
۱۲ آذر نوبت به محمد مختاری، نویسنده و عضو شورای كانون نویسندگان رسیده بود كه ناپدید شود. شش روز طول كشید تا جنازهی محمد مختاری در جنوب تهران - نزدیك پل سیمان - پیدا شود.
جنازهی او درحالی پیدا میشود كه محمدجعفر پوینده عضو دیگر هیأت مشورتی كانون نویسندگان نیز یك روز پیشتر ناپدید شده بود. پوینده را در خیابان ایرانشهر و در روز روشن ربوده بودند و بهاین ترتیب خبر ناپدید شدن پوینده با خبر پیدا شدن جعفر مختاری همزمان شده بود. جنازهی محمدجعفر پوینده نیز آنچنان كه پیشبینی میشد، پیدا شد، (در نزدیكی شهریار كرج در كنار جاده.)
از این چهار قتل بعدا به نام قتلهای سیاسی زنجیرهای پاییز ۱۳۷۷ یاد شد. گرچه قبلا در همان پاییز و در ۲۸ آبان ماه مجید شریف، نویسنده و مترجم منتقد مذهبی کشته شده بود و قبل از آن هم در ۳ شهریور پیروز دوانی از زندانیان سیاسی سابق که با فروهرها رفت و آمد داشت ناپدید شده بود.و هنوز هم خبرى از او در دست نيست . (تيرماه ٩٣)
يكى از طرفداران خامنه اى ميگويد ، هنوز یك ماهی از این قتلها نگذشته بود كه وزارت اطلاعات با انتشار اطلاعیه مسؤولیت این قتلها را به نوعی برعهده گرفت. در این اطلاعیه با تأكید بر آن كه "وزارت اطلاعات بنا به وظیفهی قانونی و به دنبال دستورات رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری، كشف و ریشهكنی این پدیدهی شوم را در اولویت كاری خود قرار داد و با همكاری كمیتهی ویژهی تحقیق رییسجمهورموفق گردید شبكهی مزبور را شناسایی، دستگیر و تحتتعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد، "آمده بود: با كمال تأسف معدودی از همكاران مسؤولیتناشناس و خودسر این وزارت كه بیشك آلت دست «عوامل پنهان» قرار گرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتكارانه زدهاند، در میان آنان وجود دارند.".
در پی بیانیهی وزارت اطلاعات و یادداشت روزنامهی سلام، روحالله حسینیان، رییس مركز اسناد انقلاب اسلامی نیز در گفتوگویی با روزنامهی كیهان فاش کرد كه "نیروهای مرتكب قتلها، از طرفداران جدی رییسجمهور خاتمی بودهاند. .( كى بود كي بود من نبودم هنوز هم ادامه دارد )
حسینیان با حضور در برنامهی تلویزیونی "چراغ" نیز این سخن را بار دیگر تكرار كرد . به دنبال نمایش این برنامه از صدا و سیما ، علی لاریجانی، رییس سازمان صدا و سیما از حضور در هیأت دولت منع شد.
با این حال ،حسینیان همچنان در تكرار سخنان خود مصر بود. او با انتشار اطلاعیهای بار دیگر از مواضع خود دفاع كرد و از ادامهی افشاگریهایش در آینده خبر داد. ناطق نوری ، رییس مجلس نیز در جلسهای با روحانیت مبارز شرق تهران تأكید كرد كه افرادی بهعنوان دگراندیش در وزارت اطلاعات نفوذ كرده و بهدنبال تسویه حساب بودند. او همچنین گفت: "یكی از دستگیر شدگان، مدیر یكی از بخشهای معاونت امنیت ملی وزارت اطلاعات بوده است." بهنظر میرسید ناطق نوری قصد دارد از نقش پررنگ موسوی (كاظمی) رییس سابق اطلاعات فارس در این ماجرا سخن بگوید .
در این میانه بود كه كمیتهی تحقیق در بیانیهای با تأكید بر محفلی و غیرجناحی بودن قتلها از همگان خواست تا فضا را ناآرام نكنند. همزمان با انتشار این بیانیه،" نیازی" دادستان نظامی تهران نیز از تحتتعقیب بودن ده نفر و بازداشت برخی از آنها خبر داد.
پایان بهار ۷۸ بود كه با انتشار خبر خودكشی سعید امامی(اسلامی)، نام چهار نفری كه چهار ماه پیشتر در مقام عاملان قتلهای زنجیرهای بازداشت شده بودند و كسی نام آنها را نمیدانست اعلام شد. یكشنبه ۳۰ خرداد ۷۸،" نیازی " دادستان نظامی تهران، با اعلام نام سعید امامی (اسلامی)، مصطفی كاظمی(موسوی)، مهرداد عالیخانی و خسرو براتی بهعنوان چهارتن از عاملان قتلهای زنجیرهای، از خودكشی سعید امامی در زندان خبر داد. سعید امامی آنچنان كه اعلام میشد در هنگام استحمام، با خوردن داروی نظافت خودكشی كرده بود. اما این خودکشی به شدت مشکوک به نظر می رسید . روزنامهی همشهری نوشت كه روز پنجشنبه 27 خرداد ۱۳۷۸، پزشكان بیمارستان لقمان حال امامی را خوب توصیف كرده و برای او اجازهی مرخصی صادر كرده بودند. برای اطمینان از او خواسته بودند كه او دو ساعت دیگر هم در بیمارستان بماند، ولى او بر اثر ایست قلبی و در فاصلهی همان دو ساعت (سعید امامی) از دنیا رفته بود. اینچنین بود كه كورش فولادی، نمایندهی مجلس گفت: "بسیاری از مردم میگویند او را كشتهاند، نمیگویند خودكشی كرده است."
مرگ سعید امامی آنچنانكه مشخص بود، بحثها و سخنان زیادی را به همراه داشت، تا آنجا كه نیازی در مصاحبهای دیگر خبر از تشكیل هیأتی برای تحقیق دربارهی مرگ سعید امامی داد. اما به نظر می رسید كه مرگ سعید امامی برای مصون ماندن عوامل و طراحان دیگری كه احیاناً نقش اساسیتری در این جنایات داشتهاند ، صورت گرفته است. همچنین با مرگ سعید امامی، پرسشها در خصوص شخصیتهای مافوق او آغاز شد و در این میان یک نام بیشتر خودنمایی می کرد « مصطفی کاظمی(موسوی)» .
موسوی همان كسی بود كه قتلها توسط او و با اطلاع شخص خاتمی و نزدیکان و مشاوران خاتمی از جمله حجاریان صورت گرفته است.[٦١] محمد رضا خاتمی، دبیركل جبههی مشاركت در یك سخنرانی از انجام ۸۰ قتل توسط قاتلان سخن گفته بود ! این در شرایطی بود که وی هیچگاه مدرکی در این زمینه ارائه نکرد. . این چه نظامی است که همیشه از قتل و کشتار آمار میدهند و برای هم دیگر خط و نشان میکشند ؟
به هر صورت احکام متهمان قتلهای زنجیره ای صادر شد و پرونده ی این قتلها در حالی بسته شد که سوالات بسیاری راجع به ارتباط مستقیم معاونان و مشاوران و نزدیکان رییس جمهوری وقت ، با مصطفی کاظمی(موسوی بی پاسخ مانده بود . محمد خاتمی و گروه مطبوعش از این جریان برای پیروزی در انتخابات مجلس ششم کمال استفاده را کردند و ماجرای قتلها کم کم به فراموشی سپرده شد و اهداف پشت پرده ی آن به صورت رازی سر به مهر باقی ماند . اما در این میان جریانی کاملا برنامه ریزی شده برای بهره برداری از این قتلها با هدف کودتا بر علیه ولایت فقیه ، وجود داشت .
انتشار سخنان حسینیان که در سال ۷۸ و در مدرسه ی حقانی قم ایراد شده بود ، جدیدترین سند ( در مقطع ) در این باره است . بنا به توضیح این پایگاه(از باند غالب) پس از انجام این سخنرانی که برخی حوادث پشت پرده را روایت می کند " عدهاى پذیرفتند و تأیید كردند، و عدهاى از درِ انكار و تكذیب برآمدند خاتمی كه عاقلتر بود تكذیب نكرد، و سكوت كرد تا شاید «فتیله ماجرا پایین كشیده شود.» چند نفرى هم كه گفتند از وى شكایت مىكنیم، تا حالا كه پيش از شانزده سال از آن ماجرا گذشته، هنوز شكایت نكردهاند!
و سر انجام حسینیان می گوید مشخص شد که تمامی قتل ها با برنامه ریزی حجاریان و توسط مصطفی کاظمی از نیروهای اطلاعاتی افراطی دوم خرداد به منظور ایجاد تفرقه و شکاف بین نیروهای انقلاب و با هدف براندازی نظام و کودتا بر علیه ولایت فقیه بوقوع پیوسته است
قتلهاى زنجيره اى و روند اختناق بيشتر :
قتلهای زنجیرهای، به قتل برخی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران گفته میشود که به گفتهٔ برخی منابع با صدور فتوی توسط روحانیون بلند پایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) و دری نجف آبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) صورت گرفت.رژيم اين خزئبلات را رديف كرده بود تا بتواند از جنايات انجام شده بگريزد." سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل، مجاهدین خلق، دولت لائیک ترکیه، یاسر عرفات و پیمان صلح مریلند، کردهای مخالف عبدالله اوجالان، خبرنگاران رادیوهای بیگانه، بقایای باند مهدی هاشمی، طرفداران محمد خاتمی و… عباس عبدی!" این فهرست بلندبالایی است که شخصیت ها و نویسندگان وابسته به محافظه کاران مذهبی در ایران پس از وقوع قتل های زنجیره ای در آبان و آذر 1377 ردیف کردند تا شاید بتوانند اذهان عمومی را از ریشه های جنایات صورت گرفته برکنار دارند. تحلیل هایی شگفت آور و گاه منزجر کننده که بازخوانی شان البته نیازمند اعصابی پولادین است!
اواخر آبان ۷۷، شایعهای در محافل سیاسی حكایت از ارسال بیانیهای با فاكس برای برخی نشریات داشت. در آن بیانیه با طرح نام ۳۵ چهرهی سیاسی و ادبی، از آنان بهعنوان افراد معاند و ضد انقلاب نام برده شده بود. نویسندگان این بیانیه تأكید كرده بودند كه این افراد، بهزودی كشته خواهند شد و به سزای اعمال خود خواهند رسید. اما یك ماه پس از آن، این خبر دیگر نمیتوانست صرفاً یك شایعه تلقی شود، وقتی داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده هر یك بهگونهای به قتل رسیدند . یكشنبه، یكم آذر، ساعت پنج بعد ازظهر، بمبی در فضای خبری كشور منفجر شد: داریوش فروهر، رهبر حزب ملت ایران بههمراه همسر خود در خانه با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند. فروهر با 26 ضربهی چاقو در طبقهی پایین خانهی شخصیاش به قتل رسیده بود، در حالیكه آنروزها از درد مهره گردن نیز رنج میبرد و بهتازگی یك عمل جراحی را پشتسر گذاشته بود. همسر او، پروانه اسكندری نیز با 25 ضربهی چاقو و بهشیوهای مشابه در طبقهی بالای همان ساختمان كشته شده بود، در حالی كه آن روزها به شدت اسیر بیماری آنفولانزا بود. آن دو با هم در یك ساختمان و بهشیوهای مشابه به قتل رسیده بودند . قاتلان، شبی را برای قتل آن دو انتخاب كرده بودند كه كسی جز آنها در خانه نباشد و اینچنین بود كه در لحظهی قتل، شب یكشنبه، حتی سرایدار نیز در خانه نبود.
سود قتلها :
قتلهاى زنجيره اى براى رژيم چند نوع سود داشت اول اينكه بعد از اينكه دولت خاتمى ( اصلاح طلبان ) بر سر كار آمد باند خامنه اى تصميم گرفت كه فضاى باز شده خصوصا در دانشگاهها را بشكند و به دولت اصلاحات به نوعى دهان كجى كند . دوم اينكه كسانى را كه در داخل فعال بودند را فورى حذف كنند تا جامعه را زهرچشم گير كند ، غافل از اينكه قتلهاى بى حساب و كتاب و بال رژيم را خواهد گرفت .روح اله حسينيان رييس مركز اسناد انقلاب خود به اين موضوع اشاره كرده است و گفته است قضیه قتلها( زنجيره اى ) مثل این که گریبان ما را گرفته، هر چه ما میخواهیم فرار کنیم، راه فراری وجود ندارد.[ ٥٧]
____________________________________________________________________
[٥٧] سخنرانى جنجالى حسينيان رييس اسناد انقلاب اسلامى در جمع طلاب مدرسه حقانى
[٥٨] تمامى افرادى را (گروه ها ى سياسى ) را كه دستگير مي كردند با مارك منافق بود .دست گير شدگان را به اوين ميبردند و در سال ٦٠ جاى سوزن انداختن در زندانه اوين نبود . روى برگه اولي اتهام همه را منافق مي نوشتند .
[٥٩] یک بار دیگر گفته ام ! طرح هایی که برای مهار تورم ، توسط کمیسیون اقتصادی به مجلس داده میشد اولین کسی که با آن مخالفت میکرد رفسنجانی بعنوان رییس مجلس آن زمان بود این موضوع را م تبریزی نماینده بیرجند برایم تعریف میکرد . و بعدها با طرحهایی که تورم زا بودند موافقت کامل میشد و به آنها رای می دادند . و این ها مقدمه ای بود برای بیمار کردن اقتصاد کشور تا بد شکل سودهای کلان را نصیب خود کنند .
[٦١]سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل، مجاهدین خلق، دولت لائیک ترکیه، یاسر عرفات و پیمان صلح مریلند، کردهای مخالف عبدالله اوجالان، خبرنگاران رادیوهای بیگانه، بقایای باند مهدی هاشمی، طرفداران محمد خاتمی و… عباس عبدی! این فهرست بلندبالایی است که شخصیت ها و نویسندگان وابسته به محافظه کاران مذهبی در ایران پس از وقوع قتل های زنجیره ای در آبان و آذر 1377 ردیف کردند تا شاید بتوانند اذهان عمومی را از ریشه های جنایات صورت گرفته برکنار دارند.
[62]در تابستان سال 1375، جمعی از نویسندگان، شاعران و روزنامهنگاران ایرانی، به دعوت انجمن نویسندگان ارمنستان، با اتوبوس راهی کشورارمنستان شدند، غافل از آن که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی تصمیم دارند با سرنگون کردن اتوبوس حامل آنان در دره، خود را یکباره از بخشی از هنرمندان و فرهیختگان جامعه فرهنگی ایران خلاص کنند.
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب عباس رحمتی در سایت پژواک ایران *نانو چيپ براي كنترلِ كرونا، تا رديابي اطلاعات درجهان؟! [2020 May] |