در نظام مردم سالاری دینی، گویا رسم را بر این نهاده اند که رئیس جمهور، برگزیده مردم و اعضای هیئت دولت، همچون بیشنیان خود، قبل از آنکه رسما از مسند قدرت فرود آیند، برای اخرین بار باید بحضور ولایت فقیه، اخوند خامنه ای شرفیاب شوند و به ارزیابی خدمتگزاری خود گوش فرا دهند و بنوعی نمره رد و یا قبولی دریافت دارند. در این دیدار آخرین، آخوند خامنه ای سخنانی بزبان راند که تحلیلگران، بدرستی آنرا بازتاب مسئولیت گریزی نهفته در نهاد ولی فقیه، آخوند خامنه ای، تفسیر و تعبیر کردند.
آخوند خامنه ای، اما، در خطبه ای که در دیدار با رئیس جمهور و وزریرایش ایراد کرد، نه تنها خود شانه از زیر بار مسئولیت خالی نمود، بلکه خیلی زیرکانه بار مسئولیت را نیز از دوش رئیس جمهور، آخوند روحانی برگرفت و به خطائی نسبت داد که او در ارتباط با امریکا مرتکب ان شده بوده است، خطایی بزرگ برخاسته از اعتماد به غرب. البته که خطایی توجیه پذیر، ناشی از معصومیت و ساده انگاری. خطایی که نتیجه اش، را بقول آخوند خامنه ای، میتوان در هشت سال کارکرد دولت های یازدهم و دوازدهم مشا هده نمود، خطایی که قضاوت در باره آنرا آخوند خامنه ای به مخاطبین خود محول میکند و میگوید:
نگاه کنید کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است.
شاید با اطمینان خاطر باید گفت منظور آخوند خامنه ای از اینجوری، نمیتواند چیزی کمتر از مصیبت بار باشد، مصیبت و یا مصیبت هایی که از اعتماد بغرب برخاسته است. یعنی که اگر جامعه و زیرساختهایش روی بویرانی نهاده است، اگر کشتی اقتصاد کشور بگل نشسته است، اگر بیکاری و گرانی بیداد میکند و فقر، طبق امار رسمی، دامن بیش از 65 درصد جمعیت کشور را فرا گرفته است، اگر فساد و فحشا، سرقت و قتل و جنایت باوج خود رسیده اند، اگر حاصلخیزترین منطقه کشور، خوزستان پر از آب، بیک خشکزار تبدیل شده است، اگر رودخانه ها و تالاب ها خشک میشوند و ریزگردها نفس ها را در سینه حبس میکنند، اگر تاریکی هست و رنج و درد بی آبی و بی نانی و بی برقی، یا بعبارت ساده تری، اگر تشنگی و گرسنگی هست و کسی هم اجازه ندارد که آه و ناله بر آورد، همه و هر مشکل و معضلی که هست، برخاسته است از اعتماد بغرب. آخوند خامنه ای، همچنین یادآوری میکند که هرگاه چشم امید بغرب دوختیم و از انها انتظار کمک داشتیم بما ضربه زدند. آنها پیوسته در صدد ضربه زدن بما بوده اند و بهمین دلیل خاطر نشان میسازد:
غربیها به ما کمک نمیکنند. هرجا بتوانند ضربه میزنند. جایی که ضربه نمیزنند آنجایی است که امکانش را ندارند. هرجا امکان داشتند ضربه زدند. این تجربه بسیار مهمی است.
تجربه ای که آخوند خامنه ای بسی بسیار حیاتی ارزیابی نموده و میخواهد به جانشینان ریاست جمهوری انتقال دهد آن است که در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد. که مبادا به امریکا هرگز ذره ای اعتماد کنید چه حاصل این اعتماد در پیش روی ماست. جواب نمیدهد نیز لزوما عبارتی نیست خالی از رمز و راز. حضرت ولایت شاید انتظار داشته است که غربیها بر ماجراجویی های حضرت ولایت با هدف دستیابی به اسلحه کشتار جمعی، امداد رسان وی باشند و چشمان خود را بر زیاده خواهی های جمهوری اسلامی در منطقه و کشتار و سرکوب مخالفین در داخل ببندند.
البته که چندان روشن نیست در چه زمانی و کدامیک از سه رئیس جمهور گذشته و یا دستیاران آنان بامریکا اعتماد کرده است؟ گویا حضرت ولایت فراموش کرده است که خود و همقطارانش بر فراز منبر قدرت، بیش از 42 سال است که روضه امریکا ستیزی را خوانده اند. با این وجود، نرمش قهرمانانه، برخاسته از اندیشه ناب فقاهتی بود که باعتماد بغرب و توافقنامه تاریخی برجام انجامید. در واقع، ضعف حافظه (بعمد یا غیرعمد) که آخوند خامنه ای از آن رنج بسیار میبرد، باید عامل مسئولیت گریزی ارزیابی گردد. چگونه میتواند مسئولیت فرمانی و نتایجی ویران کننده ایکه ببار آورده است بپذیرد، وقتی بخاطر نیاورد زمانی را که فرمانرا صادر کرده است.
ناگفته روشن است که اگر نمیتوان بغرب اعتماد کرد، اعتماد به چین و شوروی، راهکاریست خردمندانه و متضمن سود است و باروری. در واقع، رهبر معظم انقلاب، دیر زمانی ست که زمینه را برای تاخت و تاز چینیها از یک طرف و شوروی از طرف دیگر، در کشور هموار کرده است. این بدان معناست که اگر اعتماد بغرب همه به شر و شرارت و ضربه زدن ختم میشود اعتماد بشرق البته متضمن سعادت است و خوشبختی.
آخوند خامنه ای، بنظر نمیرسد که بداند و یا بفهمد، تجربه چین و رشد و تکامل آن از یک کشور جهان سومی بیک کشور پیشرفته هم شان قدرتها بزرگ جهان از جمله ایالات متحده امریکا، سندی ست بر بطالت برهان حضرت ولایت مبنی بر ضررو زیان ناشی از اعتماد بغرب. در حالیکه شواهد تاریخی نشان میدهد که تغییرت و تحولات عظیمی که در چین درنیم قرن گذشته بوقوع پیوسته است، نشان میدهد که اگر چین به غرب برهبری امریکا اعتماد نمیکرد و دروازه های خود را بروی غربیها نمی گشود و سرمایه داران غربی را با آغوش باز نمی پذیرفت، بسی بسیار بعید مینمود که چین بتواند در چنین زمان کوتاهی، چنین جهشی بردارد بفاصله بسیار اندکی با ابرقدرت امریکا.
اگر نگاهی سریع بتاریخ چین بیافکنیم، در خواهیم یافت که چین تحت سلطه حزب کمونیست برهبری مائوتسه تنگ، نیز مصیبتها عظیمی را تجربه کرده است، مصیبتهایی برخاسته از پیاده سازی اندیشه ناب مائوتسه تنگ. درسالهای 1950، جهش بزرگ بر اساس بسیج دهقانان در تولید کشاورزی، خود مصیبت بزرگی را ببار آورد که نظام کشاورزی را چندین سال بعقب راند. یک دهه، بعد انقلاب فرهنگی، جامعه را از رشد و پویائی باز داشت. انقلابی که در آن اندیشه مائوتسه تنک، پاسخگوی همه مشکلات و معضلات شد، بدون چون چرا. اکثر نخبگان و اندیشمندان و کارشنان و متخصصین، به اردوهای کار فرستاده شدند و یا بگوشه عزلت رانده شدند. یعنی که تقریبا پس از 30 سال حکومت حزب کمونیست تحت رهبری مائوتسه تنگ، چین هنوز یک کشور جهان سومی محسوب میشد.
همچنانکه زودتر اشاره شد، چین زمانی در راه رشد و پیشرفت و تعییر و تحول عظیم، گام نهاد که دروازهای خود را بروی جهان سرمایه داری، بروی غرب برگشود و سرمایه داران بزرگ جهان را دعوت به بهره گیری از نیروی کار ارزان نمود. همزمان با این تحولات در چین، کشور ما دستخوش انقلابی بود که در تئوری بر اساس نفی غرب و هم شرق شکل گرفت. اما، سرانجام راهی را پیمود که چین برهبری مائوتسه تنگ در سه دهه آغازین انقلاب کمونیستی تجربه کرده بود، پسروی و عقب ماندگی، برخاسته از نیاز به حفظ نظامی ایدئولوژیک و تمامیت خواه و غرب ستیز. در اینجا باید افزود شوروی، خود هنوز از عقب ماندگیهای بسیاری در عرصه های مختلف از جمله عرصه اقتصاد و سیاست، رنج میبرد که از غرب ستیزی دیرینه روسیه بر میخیزد. رهبران روس دوست دارند که جهان بآنها بمثابه یک تافته جدا بافته بنگرند.
اما، سخنان آخوند خامنه ای، برغم معانی و مفاهیم ظاهریش، سخنانی نیست صرفا سیاسی، بلکه در اصل دارای بینادی ست دینی برخاسته از گفتمان یکتا پرستی، که لا الله الا الله و یا خدا یکی است و یگانه، تنها خدا، الله است و بجز او نیست خدای دیگری. یکتا پرستی اساسش نفی دیگری ست. او هست و بجز او نیست خدای دیگری. این حقیقت غایی و نهایی ست و در آن شک و تردید نیست. شک وتردید نسبت به وحدت الله، یکی از بزرگترین گناهان در قاموس توحید بشمار میرود که هر انسانی میتواند مرتکب شود، اگر رها از مطلق باوری و یا مطلق اندیشی باشد. یعنی که گفتمان یکتا پرستی بر تسلیم و اطاعت و فرمانبری بنیان گزاری شده است. بآن دلیل که وقتی از شک و تردید منع شوی، باید تن باسارت و بندگی نیز بدهی. نافرمانی و تمرد از فرمان الله بود که سبب شد شیطان از بارگاه الهی رانده شود. از آن پس شیطان برقابت با الله برخاست و کمر بانحراف و فریب بندگان الله بست که پیوسته باور به یکتایی و یگانگی الله را مورد وسوسه وشک و تردید قرار دهد.
آخوند خامنه ای نیز همچون خداوند یکتا و یگانه چیزی نجوید و نخواهد مگر تسلیم و اطاعت و فرمانبری، یعنی که مباد به یکتایی و یگانگی او شک و تردید بخود راه دهی. آیا میتوان در دشمنی امریکا با حکومت مقدس اسلامی شک و تردید کرد؟ هرگز. وجود این شک و تردیدها نسبت به شیطان بودن امریکاست که کشور را بویرانی کشانده است.
همچنانکه الله، هرگز، موجودیت نمییافت اگر خود شیطان را نیافریده بود، امریکا را نیز باید شیطانی دانست بر ساخته دست آخوند خامنه ای که خود را یکتا و یگانه می بیند. آخوند خامنه ای، همچون الله، تاب تحمل هیچ خدای دیگری را ندارد. بعقیده ولی فقیه نه چین و نه شوروی، هیچ یک، همچون امریکا در سطح جهان سلطه نیافکنده اند. تنش و تضادی بر رابطه نظام ولایت فقیه با نظام کمونیستی چین و نظام استبدادی شوروی، سایه نیافکنده است. چرا که در بسیاری از ارزشها باهم مشترکند. در حالیکه حکومت اسلامی همچون چین و شوروی، دارای هیچ ارزش مشترکی با امریکا نیست.
فهم گفتمان یکتاپرستی که اساس حکومت دینی ست از آنجهت ضروریست که زمینه ای را فراهم آورد برای درک بهتر دیدگاه آخوندی که 42 سال حاکم مطلق بر جامعه است، برغم اینکه هماکنون شاهدیم که چگونه در این دوران کشور را بویرانی کشانده است. خیلی دشوار نیست که بازتاب گفتمان یکتاپرستی را در گفتمان امریکا ستیزی آخوند خامنه ای مشاهده کنیم، همچنانکه در گفتمان توحیدی، موجودیت الله وابسته است بوجود شیطان، تداوم و بقای نظامی که بر اساس منع شک و تردید و یا تسلیم و اطاعت و فرمانبری بنیانگزاری شده است، نیازمند دشمنی ست توجیه کنند فرمانروایی فقیه، فقیهی که بولایت الله حاکم اصلی و نهایی بر جامعه است. رابطه الله با شیطان، مثل رابطه ولی فقیه است با امریکا. همه چیز در خدمت مبارزه با شیطان از اینجا تا قیامت.
42 سال است که آخوند خامنه ای بر طبل امریکا ستیزی میکوبد. تصویری که آخوند خامنه ای از امریکا میسازد، تصویریست شیطانی، امریکا ضربه میزند، اعتماد باو کفر است و همکاری با شیطان است. امریکا وعده میدهد و بدان عمل نمیکند، زور میگوید و شرط وقرار میگذارد که بسود خود از ان استفاده کند، توافق در یک مورد را بهانه ای میکنند برای توافق در موارد دیگر وگرنه توافقی نمیماند. بطور خلاصه، تصویر سازی از امریکا بمثابه شیطان با این عبارت، کامل میشود:
امریکاییها کاملاً ناجوانمردانه و خباثت آلود برخورد می کنند
بنظر میرسد که آخوند خامنه ای بر آن تصور است گفتمان یکتا پرستی که در سیاست امریکا ستیزی بازتاب مییابد هنوز سحر و جادوی خود را خفظ نموده و هنوز میتواند با تکرار آن مردم را بفریبد و 42 سال تخریب و ویرانی کشور را با ادامه سیاست امریکا ستیزی توجیه نماید. این در حالی ست که بارها مردم زیر رگبار گلوله های مزدوران ولایت فقیه فریا برآوردند که دشمن ما هماینجا ست دروغ میگن آمریکاست.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران