22 بهمن: تاسیس استبداد مضاعف دین و قدرت
فیروز نجومی
آیا تأسیس استبداد مضاعف «دین و قدرت» هم جشن و پایکوبی، سرور و شادمانی دارد؟ اگر دارد مگر میتواند بر ساخته دست «دین و قدرت» نباشد، سازمان یافته از بالا و سراسر مکر و حیله، خدعه و نیرنگ، کاذب و پوشالی، نباشد؟ دین ما، دین اسلام، اساسا دین "ظاهر " سازی ست. رهبران انقلاب خود از آموزگاران بزرگ ظاهر آرایی اند، موضوع محوری "علم " فقه و شریعت اسلامی، علم نظم بخشیدن و شکل دادن به رفتار و کردار بشری.
پس،بگذار دستگاه ولایت، سالیانه و بر حسب معمول لشگری بیارآید شگفت انگیز و خیره کننده. بگذار که فضای سرزمین ایران را غرق در شادی نمایند. اما، کیست که نداند که آنچه در خیابانهای ایران در روز 22 بهمن مشاهده میشود، چیزی نیست مگر "سیاهی لشگر،" لشگری مزد بگیر، لشگری آزموده برای شاد نمایی و هلهله های ساختگی، حمل بنر های رنگ وا رنگ و شعار ها و تصاویر مقدس ولی اول و ولی دوم.
بدان که هرچه سیاهی لشگر پر عظمت و پر زرق و برق دار تر، دستگاه ولایت مضطرب تر، نگران تر و نا مطمئن تراز خویشتن است، بیش از همیشه.
بر پا ساختن جشن ها و راه پیمایی های پر عظمت و پرشکوه را نظام ولایت بکار گرفته است پوشاندن حقایقی تلخ، ضعف و درماندگی، عقب نشینی و گردن نهادن بر قوانین و قرار دادهای بین المللی. که دیر زمانی ست که حضرت ولایت بو برده است که این نه بازی "برد، برد " است که در آن وارد شده است بلکه این بازی "باخت- باخت " است که در آن باید با حریفانی قوی دست و پنجه نرم نماید. روشن است که امسال بیش از همیشه نظام ولایت نیاز دارد که حقیقت را پنهان سازد و ظاهر را بیارآید.
برغم لاف و گزاف و مبالغه پردازی های رهبر "معظم انقلاب " در دیدار با افسران و هما فران فریب خورده نیروی هوایی مبنی بر پیشرفتهای بس بسیار "حیرت انگیز، " با تکیه بر نیروی داخلی و مستقل از قدرت های بزرگ جهانی، حکومت اسلامی، خود را در تنگنا میبیند و بمنظور بقا آماده است خود را بشکند. خصلت ریاکار حکومت دین هم در بیرون آشکار گردیده است و هم در درون. عهد شکنی و گسترش بی سابقه دامنه فساد، حکومت اسلامی و رهبران مقدس آنها را بی اعتبار و غیر قابل اعتماد ساخته است. 35 سال است که مشت آهنین ولایت نفس را در سینه ها حبس کرده است. سازمان گزارشگران بدون مرز، حکومت اسلامی را یکی از نا آزادترین حکومت ها در جهان به لحاظ آزادی بیان، خوانده اند. طبق گزارش اخیر این گزارشگران از میان 180 کشور، ایران مقام 173 را بدست آورده است. در این رده بندی افغانستان در مقام 128 و تاجیکستان، 115 قرار گرفته اند. بار این شرمساری را چه کسی بر دوشن ملت ایران نهاده است؟ حکومتی که قرار بود معنویت را به سیاست باز گرداند، به یکی از سرکوب گر ترین حکومتها ی جهان تبدیل شده است. همین چندی پیش بود که سازمان شفافیت بین المللی نیز حکومت اسلامی را یکی از فاسد ترین حکومت ها بر روی زمین معرفی نموده بود. کیست که نداند غارتگران و چپاول گران بزرگ جامعه از دستگاه ولایت و زیر شاخه های تو در توی آن بر میخیزد، از جمله مدیران و مسئولین سه قوا.
"نرمش قهرمانانه " را نیز حضرت ولایت برای برون رفت از وضع خطرناک موجود طراحی کرده است اما کار گزار ان ش بخوبی آگاه اند که بازگشت از نقطه ی غیر قابل برگشت، امکان پذیر نیست مگر با تحمل خجلت و شرمساری بسی بسیار.
از سوی دیگر، چرا نظام در 22 بهمن هر سال چراغانی و جشن و سرور بپا نکند؟ عظیم تر و با شکوه تر از انقلاب اسلامی چه انقلابی را میتوان یافت؟ مردم ایران، از زیر تا بالا، همگان بپا خاستند. شمشیر را از شاه ایران به قهر ستاندند و در دست دین نهادند، دینی که مظهر آن ولی فقیه بود و هست، فقیهی که در حوزه های علمیه از طلبگی به اجتهاد رسیده و بر فوقانی ترین مرتبه تقدس، مرجع تقلید جلوس یافته بود، مرتبه ای پر اقتدار و سراسر احترام و اعتبار. چه دستآورد ی بالاتر از این میتوان برای انقلاب اسلامی متصور شد، جز وحدت و یکی شدن دین و قدرت و یا تکوین استبداد، استبداد شمشیر و شریعت، استبداد کلام و تازیانه، نه استبداد شاهانه، استبداد شمشیر بدون شریعت.
22 بهمن، لحظه ایست که اسلام به اصل و ماهیت خود باز گشت مینماید و با ذات خویش، با قدرت، یکی میشود، و نظام فرمانروایی و فرمانبری برپا میگردد. البته که جشن و سرور و پایکوبی دارد وقتی بشوی آنچه هستی، یکی با ذات خویشتن شوی؟ این فقاهت معروف به قشر "روحانیت " بود که به آرزوی دیرینه اش رسیده بود، به حکومت.
بگذریم که بسیاری بر آن عقیده اند که نظام استبداد مضاعف دین و قدرت، اسلام راستین نیست و بر ساخته دست چند روحانی جاه طلب و ریاکار است. و بدین ترتیب اسلام را از هر گونه آلودگی به قدرت مبرا می پندارند. حال آنکه قدرت در اولین جمله کلام الهی بازتاب میابد. «بسمه الله » اگر فرمان نیست، پس چیست؟ اولین سوره قرآن اگر بیانگر اطاعت و تسلیم به نظام فرمانروایی و فرمانبری نیست، چه چیز دیگری را بروز میدهد؟
پس از گذشت 35 سال حکومت آیت الله ها و حجت الاسلام ها برهبری فقاهت، بنی صدر، رئیس جمهور فراری، در مصاحبه های اخیر خود هنوز بر آن عقیده است که حکومت اسلامی، حکومتی ست ضد اسلام. یعنی که هنوز در آن پندار تغییر ناپذیر است که اسلامی وجود دارد بری از "مکر " و ریا، از ضروریات قدرت. حال آنکه "مکر " یک مفهوم قرآنی است و یکی از توانایی های مهم خداوند یکتا و یگانه بشمار میرود. ا لله است که در قرآن بندگان را هشدار میدهد که مباد خود را ایمن از مکر وی (الله) بدانند، زیرا که انتقام بسی شدید تر خواهد بود(سوره غ آیه 98). در قرآن است که مکر، به معنای خدعه و نیرنگ به الله نسبت داده میشود. فقها و علما، مکاری را از الله آموخته اند و صد در صد مفهومی ست قرآنی. یعنی که خمینی و خامنه ای و امثالهم، مکار بدنیا نیامده اند بلکه در دامن اسلام مکر را آموخته اند و مکار شده اند.
آیا بهتر نبود بنی صدر و صدها سیاست ورز و دانشمند و خردمند دیگر از امیدوار ساختن مردم به اسلام، کمی کوتاه بیایند؟ چه خوب بود آنها نیز گریبان تعصب رها ساخته و می پذیرفتند که اسلام همین است که نظام ولایت ارائه میدهد، راستین تر حتی از اسلامی که در سرزمینی که محمد از آن بر خاسته است، جامعه ایکه هنوز به رسم و رسوم آن دوران زندگی میگذراند. که اسلام با آزادی سر سازگاری ندارد، مهم نیست کدام نسخه آنرا بر گزینی.
بعضا، ناظران و تحلیلگران و ناشران داخلی، نه از سر ترس و هراس بلکه بواسطه عقیده و ایمان داستان انقلاب اسلامی را ا چنان می سرایند گویی نه خونی ریخته شده ، نه سری به زمین افکنده گردیده است، نه بنایی ویران و نه درخت تنومندی از جای بر کنده شده است، نه تجاوزی و نه شکنجه ای. بر سر آن همه احزاب و سازمان ها و گروه ها و مطبوعات و رسانه های سیاسی که در اوایل انقلاب از زمین رویئده بودند چه آمد؟ چگونه ناکام هنوز جوانه نزده بودند، به خاک بازگشتند؟
بعنوان مثال، سعید حجاریان، معمار جنبش اصلاح طلبی در مصاحبه ای با خبرنگار روزنامه شرق میگوید:
"انقلاب، یک حرکت انسانی و خیلی متمدنانه و مردمی بود، هرچند نقص هایی نیز بر آن وارد است. انقلاب شادی بود. در جریان آن انقلاب، به هیچ زنی تعرض نشد، در حالی که می بینید در میدان التحریر مصر به چند زن تجاوز شد. یا مثلا به انقلاب فرانسه که یک جنگ داخلی به تمام معنا شد. در صورتی که در ایران چنین اتفاقی نیفتاد. ارتش اوایل با مردم بد برخورد کرد، اما اواخر ماجرا اعلام بی طرفی کرد و حتی در تظاهرات، در کنار مردم بود."
بدرستی معلوم نیست که حجاریان از کدام انقلاب سخن میراند؟ چه، بساط طرب و شادی، اولین بساطی بود که برچیده شد. آیت الله ها و حچت الاسلام ها به تهران همچون یک فاحشه خانه بزرگ مینگریستند. تهران همیشه بیدار و نورانی نا گهان سوت و کور گردید. سیاهی همه جا را فراگرفت. مگر نه اینکه سیاه، رنک اسلام است؟ خنده ها از لبها پرید. عشق و عاشقی بزیر زمین فرو رفت. شاید حجاریان از شادی اسلامیست هایی سخن میراند که با قدرت نرد عشق می باختند. ممکن است که وی تجاوز بزنان باکره را قبل از سپردن آنان به جوخه های اعدام و یا انداختن طناب شریعت بگردنشان را نیز مربوط به بعداز "داستان " بداند. شاید چون این جنایات هولناک در روز 22 بهمن 1357 صورت نگرفته است، انقلاب ما بسی بسیار متمدن تر از مصرو کشورهای دیگر عربی بوده است. ممکن است در روز انقلاب به زنی تجاوز نشده باشد، ولی همه زنان از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی خود محروم کردیدند، محروم تر از مردان. حجاب را اجباری کردند. آیا نظام تبعیض هم، نظامی ست شادی اور؟ حجاریان، فراموش کرده است که اولین جوخه های اعدام بر پشت بام امام خمینی برپا گردید. تصاویر اجساد سوراخ سوراخ شده اعدام شدگان تا چندی بر صفحه های اول روزنامه های کشور نقش می بست، چنانکه گویی برای فرو نشاند عظش انتقام مردم بود که خون باید ریخته میشد. افزوده براین، از درون جنگ داخلی فرانسه دمکراسی زایش یافت، حال انکه، کشتار مخالقین و ریشه کن ساختن دگر اندیشی با ابزار گروگان گیری و جنگ و قتل عام در زندان ها و قتل های زنجیره ای و غتی سازی هسته ای، به استبداد مضاعف دین و قدرت، موجودیت بخشید، استبدادی سیاه تر از هر استبداد دیگری.
مصطفی درایتی، مقاله نویس آرامان( ۲۲ بهمن) نیز انقلاب 1375 مورد تایید و شایسته احترام میخواند چون بازتاب "اراده جمعی "ست. وی انقلاب را یک "اتفاق " میخواند که در نتیجه "همدلی و همراهی مردم ایران " بوجود آمده است. در نتیجه این اتقاق "رژیم ظالمی بر افتاد و "نظام جدیدی خلق گردید و چون بازتاب اراده جمعی ست باید آنرا گرامی داشت:
"اتفاق بسیار مهم و خاصی در کشورست. این اتفاق حاصل همدلی و همراهی مردم ایران در یک مقطع تاریخی بوده که یک رژیم ظالم را به یک نظام جدید تبدیل کرد و شاید این بااهمیت ترین اتفاق سیاسی قرن در منطقه به شمار می آید. احترام گذاشتن به این روز احترام گذاشتن به همه مردم ایران و احترام گذاشن به اراده جمعی ملت ایران است."
آری، چه اتقاق بزرگی، ناگهان دمکرات و لیبرال، چریک و توده و مجاهد و دهه ها روشنفکر و هنرمند، به قطره ای آب تبدیل شدند و به زمین فرو رفتند. تنها ماند در صحرای کربلا نه یزیدیان بلکه ره روان راه امام. حزب شد حزب الله. بعد بحرامی آبستن گردید و دو حرامزاده بدنیا آورد بنام "اصول گرا " و " اصلاح طلب. آیا این است بازتاب اراده جمعنی؟ آراده ای شایسته احترام؟
آیا این بدان معناست که نویسنده آرمان، به حقیقت آگاهی ندارد؟ نمیداند که چگونه و در چه پروسه ای پرخون و خشونت نظام استبداد مضاعف دین و قدرت، بر قرار گردید؟ اما نویسنده آرمان تنها نیست که به 22 بهمان همچون یک اتفاق معجزه آسا مینگرد. بعضا، از انقلاب چنان مبالغه آمیز گویند که هرگز نفهمی که هیچ نگفته اند و حقیقت را پنهان ساخته اند. بسیارند تحلیلگران اصلاح طلبی که در عالم برزخ گرفتار شده اند. هم تعهد به حقیقت دارند و هم آنرا انکار میکنند. .
هم اکنون، از اینجایی که هستیم به 35 سال پیش از این بنگریم باید 22 بهمن 1357 را روز نکبت و مصیبت، خواند، آغاز نظام فرمانروایی و فرمانبری. حکومت دین از همان آغازین لحظات جلوس بر مسند قدرت، زبان را از حلقوم بیرون کشید که نگوید مگر یک کلام.
22 بهمن 1357 را نیز باید روز بازگشت بدوران هجوم تازیان به سرزمین ایران در 1400 سال پیش از این خواند، اما اینبار با لشگر و رهبری تازیان بومی، نه از بیرون بلکه از درون، یعنی که بازگشت به دوران حقارت و خواری ملی در دست، بومیانی که نگهبان و حافظ کیش تازیان گردیده اند، در دست آیت الله ها و حجت الاسلام ها.
اما شرم کجا رفته است؟ آیا اسارت در دست استبداد دین و قدرت هم، سر فرازی ست و افتخار؟
چه یاس آمیز و غم انگیز است اشتیاق اسیری، پایکوبی را در تکوین و تکمیل اسارت. شاید باید 35 سال دیگر سپری گردد تا به هوش آییم که چگونه زیر بار استبداد مضاعف رفتیم و به آن تداوم بخشیدیم. چه اسفناک خواهد بود اگر تاریخ را تعیین کننده سرنوشت خویش بدانیم. آیا این اندوهناک نیست اگر امید به رهایی را یک ملت در سر نپرور اند؟
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران