دادگاه آقای حمید نوری، متهم به شرکت در کشتار زندانیان سیاسی در 67، سر انجام با برگزاری 92 جلسه که در آن صدها اسناد و شواهد مستدل و مستند و ده ها شاهد زنده ارائه گردید، بپایان رسید. در حیرتم که ایا هرگز میتوان انتظار برگزاری چنین دادگاهی را در حکومت اسلامی داشت؟ حکومتی که خود را در بر قراری "عدالت،" یکتا و یگانه در تاریخ بشریت میداند؟
اما، دادگاه حمید نوری را نباید تنها محاکمه یک جنایتکار دانست. محکومیت، حمید نوری( که قطعی بنظر میرسد) نمیتواند دلالت بر محکومیت نظام نکند. اما، رخصت که پیش از ادامه بحث ارتباط دادگاه نوری با نظام، به ساختار اجرای عدالت و پروسه آن که در دادگاه استکهلم به معرض نمایش در آمد، مختصرا بنگریم.
دادگاه استکهلم نشان داد که نظام دادخواهی و یا دستگاه عدالت در یک کشرر دمکراتیک غربی، مستقل از ساختار قدرت، به چه جرایمی میپردازد و چه تدابیر قانونی و قضایی و امنیتی بکار گرفته میشود تا حق و حقوق متهم حفظ و حتی مورد احترام قرار بگیرد. حال آنکه با اطمینان باید گفت که هیچیک از آن چندین هزار نفری که بجرم مقاومت و سرموضع بودن در 67 بدار آویخته شدند، اصلا، از حق و حقوقی، بعنوان یک انسان بر خورد دار نبوده اند. در کدام دادگاه و بر اساس چه شواهد و مدارکی، زندانیان سیاسی محکوم بمرگ گردیدند، در تاریکی های شب بدار آویخته و در گورستانهای دسه جمعی بخاک سپرده شدند؟ محاکمه حمید نوری، در واقع بر دالانهای تاریک و مرگبار دستگاه عدالت اسلامی نور می افکند.
همچنانکه زودتر بدان اشاره شد، دادگاه حمید نوری را باید بیشتر از محاکمه یک فرد جنایتکار دانست. محاکمه حمید نوری را باید محاکمه حکومتی دانست که خود را پرچمدار عدالت می پندارد، عدالت اسلامی، در سراسر جهان نه فقط در سررمینی که دین اسلام بر آن حاکم است، آنهم از اینجا تا قیامت.
بدیگر سخن، حمید نوری هر کس که هست، قبل از هر چیز بازتابنده اجرای عدالت است در حکومت اسلامی، حکومتی که در آن حفظ و دفاع از حق و حقوق الله، خداوند یکتا و یگانه، ارجح است بر حق و حقوق انسان و دفاع از آن.
درست است، حکومت اسلامی از آغاز بر طبل انسان دوستی و انسان خواهی کوبیده است و بهمین دلیل بقدرت رسید. اما، حکومت اسلامی، انسان را در اصل، هرگز، چیزی بیش از یک رعیت ندیده است و هرگز با وی بیشتر و بهتر از یک رعیت رفتار نکرده است. واقعیتی که حکومت اسلامی در چهل و سه سال گذشته به تجربه ثابت کرده است. که دین اسلام سر سازگاری با کرامت انسانی ندارد. که اسلام، دینی ست در خوربنده و رعیت. که اسلام نه تنها به ستایش عظممت و بزرگی انسان، توجهی مبذول ندارد، تمامی احکامی که در کتاب مقدس قرآن صادر میکند چه در ارتباط با برگزاری مراسم عبادات و چه در رابطه با امور اولیه زندگی، همه از ب ی بسم الله تا نون پایان، درخدمت اسارت و بندگی انسان صادر گردیده اند و تا کنون به چیزی نیانجامیده جز ذلت و خواری ملتهای باورمند.
شاید نیازی باین یادآوری نباشد که رعیت و یا بنده در اسلام، انسانی ست محروم از ابتدایی ترین حق و و حقوق بشری، بویژه ازحق مقاومت در برابر ساختار دین و قدرت. رعیت هر آن «نه» را بر زبان جاری سازد، سزاوار تحمل عذاب الیم است، مثل همان زندانیان سیاسی که در چند دقیقه محاکمه در برابر هیئت مرگ، هیئتی که رئیس جمهور کنونی، اخوند ابراهیم رئیسی یکی از اعضای آن بوده است، محکوم به مرگ میگردیدند. البته که زندانیان سیاسی در حکومت اسلامی، بندگان و رعیتهایی بودند که در برابر پذیرش وضع موجود بمقاومت برخاسته بودند. در غیر اینضور چگونه ممکن است انسانهای را بجرم مقاومت، بجرم ایستایی بر سر موضع، بمرگ محکوم بشوند. یعنی که زندانیان سیاسی از حق برگزیدن محروم بودند. حق نداشتند برگزینند آنچه را که بدان باور دارند وگرنه در حلقوم مرگ فرو میرفتند.
در آغاز آخوند خمینی بود که خود را همچون الله، مقتدر، یکتا و یگانه، رها از هر بند و قانونی، فرمانروای نهایی می پنداشت و بدون کوچکترین مانعی قادر بصدور هر فرمانی بود، همچنانکه فرمان هشت سال جنگ پوچ و بیهوده را صادر کرد، فرمان قتل تمامی نه گویان و آنانکه همچنان بر سر موضع خود ایستادگی نموده و به تسلیم و اطاعت تن ندهند صادر نمود.
آخوند خامنه ای در ادامه راه پیشوای خود همه کوشش خود را بکارگرفته است که در مقام فرمانروای نهایی، هرگز اجازه ندهد ملت از ذلت و خواری ای که رعیت از آن رنج میبرد رهایی یابد. اینست که هر جنبشی را بیدرنگ بخاک و خون کشانده است. پس از ناکامی قتل های زنجیره ای و سرکوب دانشجویان در 18 تیر و کشتار تظاهر کنندگان در خرداد 88، نظام اعتراض کنندگان را در 96 و 98 قلع و قمع نمود و بخاک و خون کشاند.
مگر نه اینکه آخوند خمینی و خامنه ای رهبران دینی بوده و هستند، آیا تا کنون از ملت بجز تسلیم و اطاعت چیز دیگری هم خواسته اند؟ باور و ایمان به نظام تسلیم و اطاعت، ضرورتا به برقراری ساختاری سرکوبگر میانجامد و بوجود آوردن شرایطی خفقان زا. بی دلیل نیست که رهبران حکومت اسلام کین خواه و انتقامجو هستند، خصوصیتی که در سراسر نظام از راس تا ذیل نفوذ میکند. خصوصیتی که در تمایل به خشونت و کنش قهرآمیز بیان میگردد. حمید نوری در دادگاه با گفتار و رفتار خود نشان داد که دست پرورده حکومت اسلامی است، رعیتی فرمانبر که باور و التزمات سیاسی و دینی، در او وجدان را کشته است، واقعیتی که و ی تا کنون در دادگاه بمعرض نمایش گذارده است، چنانکه گویی قتل عام چندین هزار زندانی سیاسی اقسانه ای بیش نبوده است.
بعید نیست که یاس و نومیدی از دریافت امداد رژیم، وجدان در حمید نوری بیدار شده و از بعضی از ان رازهای مگو را که از آن بارها دردفاعیات خود سخن گفته است افشا نماید. اگرچه
با بر گذاری دادگاه حمید نوری میتوان به بیداری وجدان در انسان، بی وجدانی، همچون او، بعنوان یک رعیت فرمانبر امیدوار بود ولی بعید میرسد که بتوان به بیداری وجدان در رهبران حکومت دینی امیدوار بود. پاسخ نطام، از دیر باز، به جنبش دادخواهی چیزی جز قهر و خشونت نبوده است و پیوسته در دستگیری و زندانی و شکنجه و اعدام بازتاب یافته است، روشی که نظام هم اکنون در سرکوب و خاموش ساختن اعتراضات گسترده معلمین همراه با اعتراضات باز نشستگان و دیگر اصناف و حرفه ها در نقاط مختلف کشور، بکار میگیرد، بان امید که بر عمر نظام چند روزی بیافزاید، غافل از آنکه دوران بیداری و رهایی رعیت فرا رسیده است.
فیروز نجومی
Firoz nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران