احمدی نژاد و مصادره گفتمان تظلم خواهی و عدالت و آزادی
فیروز نجومی
کمتر کسی میتواند با خاطر جمعی بگوید که احمدی نژاد و یارانش از تنش و تشنج زائی، از درگیری با دستگاه عریض و طویل نیروی قضائیه و در افتادن با لاریجانیها چه هدفی را دنبال میکنند و قرار است چه سودی از بپا کردن این "معرکه"گیریها عایدشان شود. بگذریم که پس از فرو آمدن از مسند ریاست جمهوری در 92، هر چند با بی میلی، دیر زمانی ست که احمدی نژاد، به تظلم خواهی برخاسته است و پرچم معصومیت و مظلومیت را بدوش میکشد. اگرچه زمانی هم که بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده و "موسای زمان" لقب گرفته بود بویژه در پایان دور دوم ریاست خود، فغان او از نیروهای مرموزی که چوب لای چرخ دولت وی میگذاردند، به فلک هم میرسید و زبان به تهدید میگشود و "بگم بگم" میکرد.
سرانجام هم احمدی نژاد به یکی از "بگم" های خود عمل کرد. ویدیویی را در مجلس ولایت، به نمایش در آورد که صحنه بدام انداختن فاضل لاریجانی، برادر روسای قوای مقننه و قضائیه را که بوسیله گرگی که به لباس روبه درآمده بود، سعید مرتضوی، جلاد تهران، نشان میداد. البته این در حالی بود که احمدی نژاد بر مسند قدرت نشسته بود و گویا چندان اهمیتی هم نداشت که جنایتکاری را که دستش غرقه در خون است، هر چند ناشی و نا بلد در مدیریت، در راس یک سازمان عظیم مالی، سازمان تامین اجتماعی نصب نماید. چه هم پیمانی رئیس جمهور با جنایتکار، نه اعتراضی را بر انگیخت و نه نظام قضایئ کشور را وا داشت که ماهیت آن روابط را مورد سوال قرار دهد.
احمدی نژاد، هماکنون نیز باید دچار این توهم شده باشد که مردمی که فغان های جانسوز او بگوش شان میرسد ، قطعا به مرض نسیان گرفتار گردیده و بخاطر نیآورند که وی در همان زمان که قرار بود لیست دانه درشتها و گردنکلفتها را از جیب خود بیرون آورد، دست در دست جنایتکارانی، همچون سعید مرتصوی بغارت و چپاول ثروت ملت میپرداخت. در حالیکه خطبه گویان برهبری ولی فقیه بر فراز منبر قدرت، او را همچون نماد "ساده زیستی" و "اشرافیت" ستیزی میستودند. کابشن چرکینی که به تن میکرد شایع شده بود که به مد روز در آمده و نایاب گردیده است. اما، گویا این کابش چرکین خود مجوزی بود برای قانونگریزی و گریز از هرگونه پاسخگویی. چه او با خوراندن هدایائی همچون سکه های طلا، دهان سوال کنندگان را در درون ساختار قدرت و بیرون از آن می بست.
رئیس جمهور سابق از یک طرف با بستن دهان بزرگان قوم، دست به حیف و میل ثروت مردم در پروژهای "عمرانی،" مثل مسکن مهر و ساختن صدها مسجد بر سر هر کوی و برزنی و برپا داشتن صدها سد اب، می پرداخت، بدون آنکه عواقب ویرانگر و پیش بینی ناشده آنها هرگز مورد کارشناسی تخصصی قرار گرفته باشد. او با سفر باستانها اگرچه بیشتر به جارو کشها شباهت داشت، نقش حاتم طایی را بازی میکرد و از خزانه ملی برای ارتقا محبوبیت شخصی هزینه مینمود. او توزیع کننده سهام "عدالت" بود و طراح یارانه ها، در حالیکه این فقر بود که او توزیع میکرد و نه "عدالت." وی نه تنها چشمان خود را بر روی بی عدالتی هایی که در کنار گوشش بوقع می پیوست، فرو می بست، بلکه خود هم منشا گسترش فساد بود و هم بی عدالتی هایی که هم افراد را بخاک سیاه مینشاند و هم جامعه را بفقر میکشاند. "ستاره" دار کردن دانشجویان، بیرون راندن بسیاری از آنان از دانشگاهها و محروم نمودن آنان از تحصیلات، نیز مجبور نمودن استادان دانشگاها، و متخصصین و کارشناسان ماهر و حرفه ای در وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی، به بازنشتگی، سرمایه کلان و گرانبهایی بود که بجای آنکه برای نجات جامعه از فقر وعقب ماندگی بکار کرفته شود، به زباله دان شریعت اسلام ریخته گردید.
از ندانم کاریها، از خود سریها، از قانون شکنیها، از دروغگویی هایی که رئیس جمهور مرتکب شده است، میتوان پرونده ای ساخت بسنگینی هفتاد من مثنوی. همین بس که بگوییم که رانت خواری و رشوه گیری و رشوه دهی، اختلاس ها و غارت های بزرگ و بطور کلی فساد در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد باوج خود رسید و جامعه را بسوی زوال، بسوی خشکزاری زیست محیطی و ورشکستگی اقتصادی، سوق داد. حال این آقای رئیس جمهور پیشین با کارنامه ای بس درخشان است که به تظلم خواهی بر خواسته و "طلبکار" نظام گردیده است.
اگر نظام حاکم بر جامعه، بر هر اصل و اصول دیگری برخاسته از اراده بشر بنا گردیده بود، دستبند جنایت و خیانت را در همان زمانی بدستهای احمدی نژاد میزدند که در مسند ریاست جمهوری تکیه زده و با دمیدن در شیپور ولایت، بامریکا ستیزی دامن میزد و با پای برهنه باستقبال تحریمات اقتصادی و قعطنامه های شورای امنیت سازمان ملل میدوید. تنها در نظامی که بر پایه های پوسیده و موریانه خورده شریعت اسلامی بیناد گذارده شده است، بی کفایتی، مدیریت و شایستگی تعریف میشود و بی عدالتی و ظلم و خشونت، دادگستری و رحمت و رحمان الهی. نیز جنایت و خیانت دالی میشود محکم بر وفاداری نسبت به رژیم. وگرنه به چه دلیلی و چگونه فردی مثل احمدی نژاد میتواند از دست عدالت گستر رژیم دین بگریزد.
این سوال نیز هم اکنون مطرح است، مگر تا کنون بکسی مجوز داده شده است که دستگاه قضائی را در انظار عموم و در فضای مجازی به محاکمه بکشاند؟ بیچاره نسرین ستوده، یکی از مدافعین برجسته حقوق بشر پس از گذراندن چندین سال از عمرگران خود در زندان بدون هیچگونه اتهامی، درعتراض به رای دادگاه انقلاب مبنی بر لغو پروانه وکالت وی بمدت سه سال در مقابل "کانون وکلا" تک و تنها به تحص میایستد، بیدرنک به دادگاه احضار میشود. حال آنکه، اقای احمدی نژاد، و یارانش به بارگاه شاه عبدلاعظیم پناهنده میشوند و دستگاه عدالت را در نظام ولایت، دستگاهی فاسد و ستمگر و متجاوز تعریف و توصیف میکند و حتی در لفافه و دو پهلوگویی رهبر معظم را بباد انتقاد میگیرد.
نسرین ستوده در نامه ایکه به احمدی نژاد نوشته است، ضمن تایید حق وی در تحصن و تظلم خواهی، باو یاد آور میشود که چگونه زمانیکه بر اریکه قدرت جلوس یافته بود صدها نامه ایکه زندانیان در اعتراض به رویه های غیر قانونی دادگاههای انقلاب،بوی نگاشته بودند بی پاسخ گذاشته و حتی یکبار هم به حمایت از وکلای حقوق بشر از جمله عبدلفاتح سلطانی و یا شیرین محمدی کلامی بر زبان نراند.
آری، دستگاه قضائی که امروز رئیس جمهور سابق و یارانش از آن دست به تظلم خواهی برداشته، پایگاه ظلم و ستمی بیکران است، چنانچه سراسر جامعه را بفساد و انحطاط و تباهی کشانیده است. تردید مدار، نقدی که از زبان احمدی نژاد و یارانش از نظام، بویژه دستگاه قضایی بگوش میرسد، از دهان هرکسی شنیده میشد، حساب او با کرم الکاتبین بود. وقتی تحصن نتیجه دلخواه را ببار نیاورد، احمدی نژاد طی نامه ای دست تظلم خواهی بسوی رهبر معظم دراز کرد. چرا چنین میدان وسیعی در اختیار رئیس جمهور سابق گذارده شده است که خود و یارانش به تاخت و تاز بپردازند و آنها را به سکوت وا نمیدارند، گمانه زنی بسیار است.
ایرچ مصداقی، پژوهشگر و فعال سیاسی بر آن است که اگر احمدی نژاد هنوز میتواند امیال خود را بر نظام تحمیل کند به آن دلیل است که خدا خامنه ای در خطبه ای که در 29 خرداد 88 ایراد نمود، احمدی نژاد را با بیان این جمله که نظر من به نظرات آقای رئیس جمهور(احمدی نژاد) نزدیکتراست تا به نظرات هاشمی رفسنجانی(نقل بمضمون) بخود سنجاق کرده است. اگرچه ممکن است که خدا خامنه ای، دست و زبان خود را با این گفتار بسته باشد. با این وجود بسی بسیار بعید بنظر میرسد که خدا خامنه ای که در وارونه ساختن حقایق به درجه ماقوق اجتهاد رسیده است، از اختراع یک کلاهی شرعی برای سر به نیست کردن گماشته سابق خود، چندان ناتوان و درمانده باشد.
اخیرا نیز از آقای رفیق دوست شنیده شده است که گفته است پرونده قطوری از تخلافات مالی و لیستی از قانونگریزی های احمدی نژاد و یارانش تشکیل شده است و یکی از همین روزها او را دستگیر میکنند و حسابش را میرسند(نقل بمضمون). بر این گمانه زنی ها میتوان این مشاهده عینی را نیز افزود. و آن این است که تظلم خواهی خواهی احمدی نژاد و یارانش نه تنها نظام ولایت را بزیر سوال نمیبرد و بهیچ وجه صدمه ای به بدنه نظام وارد نمیآورد بلکه این باور را دامن میزند که میتوان دردرون این نظام هم دست به تظلم خواهی بلند کرد بی آنکه از طناب مقدس شریعت آویزان شوی. این بدان معناست که تظلم خواهی احمدی نژاد، تظلم خواهی مردمی که در 38 سال پیش، فریب یکی از بزرگترین فریبکاران جهان را خورده اند، خنثی میکند. احمدی نژاد با مصادره گفتمان تظلم خواهی و عدالت و آزادی، شرایط را برای رویش یک جنبش رهایی بخش از پائین، اگر نه نا ممکن، بلکه بسی سخت و دشوار میسازد. دفاع احمدی نژاد از عدالت و آزادی، تهی ساختن آنها از مفاهیمی است که جان نثاری را در راه بآغوش کشیدنشان شکوه و عظمت میبخشند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com
منبع:پژواک ایران