عاشورا : از تحمیق تا تطمیع و از امام تا یزید
فیروز نجومی
عاشورا در چند سال اخیر به گونه ای دیگری بر گزار میگردد. مراسم خود زنی و شیون و زاری، براه اندازی جشنواره درد و اندوه و شهید گردانی که قبلا بدون تفتیش و ممیزی مقامات اطلاعات و انتظامات، از زیر و بخودی خود در محله ها و تکیه ها و حسینیه ها سازمان یافته و برگزار میشدند، هم اکنون، تحت حکومت ولایت، منوط و مشروط شده اند به کسب مجوز رسمی و "قانونی." یعنی که کلا مراسم عزاداری نیز، مثل حوزه های علمیه در انحصار دستگاه ولایت در آمده است و به اصطلاح دولتی شده اند. اگر در گذشته تنها دستگاه قدرت بود که از هرگونه تجمعی وحشت داشت حال دستگاه دین نیز از جماعتی که خود در سازماندهی آن دست نداشته باشد، هراسان میشود. بدین لحاظ تمامی نمایشها و صحنه سازی های کربلا که زنده و مجسم سازند آنچه بر امام سوم، نوه ی پیامبر اسلام، در یک هزار و چهار صد سال پیش از این، در دست خلیفه یزید گذشته است زیر نظارت مستقیم و غیر مستقیم دستگاه حاکم، قرار گرفته است. اگر به دسته ها و مراسم و صحنه آرائی ها نظر افکنی، همه را یک جور و یکسان می یابی. لباس ها همه از روی یک الگو طراحی شده و یا از زیر دست یک استاد خیاط بیرون آمده اند. سر بند ها یک جور و یک رنگ در صفوف مرتب و منظم و با حرکاتی کارگردانی شده برگزار میشوند. جنبه ی نمایشی و تاتری دسته ها و هیئت ها هرگز چنین عظیم و تماشایی نبوده است. نه تنها بر تعداد طبل ها و سنج ها افزوده شده ست. سربازان سبز بوش، سوار بر اسب های سبز با پرچم سبز، اغراق در آرایش نظامی دوران خلافت، همراه با چراغانی های مجلل، طراحی شده برای خیره ساختن و عمیقا متاثر نمودن تماشاگر که شاهد بر شهادت جان سوز امام حسین شود. بی جهت نیست که عزا دار امام حسین دیگر همچون گذشته گل به سر روی خود نمیمالد، تمامی وجود خود را به گل آلوده میکند. اینان را باید عزاداران حرفه ای نامید و از جنس بسیجیان.
اما بنظر میرسید که تحمیق مردم، کارآیی خود را از دست داده است. بدین منظور نظام ولایت سنت گرا ضرورتا دست به بدعت زده است. ضمن ادامه ی تحمیق، مردم را تطمیع هم میکنند در روز عاشورا. کمتر کسی هست که از فراوانی غذاها با کیفیت های عالی از جمله خورش فسنجان، یعنی غذای مجلسی نه در خور مصرف توده ای، در تمامی نقاط شهر تهران، شمال، جنوب، پائین، بالا، شرق، جنوب، داستانی نگوید. بعضا آنقدر غذای نذری جمع آوری میکنند که یک خانواده را تا یک هفته هم سیر میکند. حال دیگر، گذاردن سر امام حسین در طشت طلا، کار ساز نیست، سر بریده ای که در برابر یزید، دهان گشوده و سخن گفته است، بسنده نمیکند. مردم را بیک دیگر پیوند ندهد و احساس همبستگی را زنده نسازد، ویژگی هایی که تف لیسان ولایت در باره ی عاشورا به زبان و یا قلم شان میرانند، کنشی که به زنده نگاه داشتن چیزی امداد میرسانند که در چهارده قرن پیش از این، مرده و پوسیده است. آری باید که غذاهای مطبوع در زیر مشام مردم گرفت تا برای لحظه ای هم که شده، از زندگی لذت ببرند و به کام خود برسند، برغم احکام شریعت و باور شریعتمدار ان به کم خوری و قناعت و ریاضت و سرکوب و انکار غرایز نفسانی. گفته میشود که برخی برای ساعتها در صف های طولانی انتظار میکشند که غذاهایی همچون چلو کباب و جوجه کباب در یافت کنند.*.
روشن است وقتی غذا به فراوانی و در همه جا یافت میشود و نه در یک روز بلکه بیش از چند روز ادامه پیدا میکند، بوی فراوانی، بوی نعمت به مشام میرسد. برای یک روز هم که شده است، شکم سیر دست از شکایت بر میدارد. اما درست در آن زمانی که باید به قیام بر خیزد و از خشنود سازی خود پرهیز کند. ظهور غذای نذری سر هر چهار راه و خیابان و کوچه ای را باید کوششی دانست در جهت تهیه ی شناسنامه ای جدیدی برای عاشورا: عاشورا، روز لطف و رحمت ، روز برکت و فراوانی نعمت.، در همان حالی که قیام است و شهادت، جنگ است و خونریزی. البته که در گذشته نیز، پس از خود زنی، سفره های عظیم از جانب بازاریان و متمولین برپا میشد، اما آن بذل و بخشش را نمیتوان هرگز با گشاده دستی اربابی مقایسه نمود که مالک بر یک سر زمین وسیع است و دارای رعیت بی شمار. منابعی که دستگاه ولایت در دست دارد، میتواند شکم یک ملت را همیشه سیر نگاهدارد اگر آن دست هایی که در مرگ حسین بر سر کوبیده میشوند از غارت و چپاول ثروت ملت کوتاه نماید.
این بدین معنا ست که یگانگی دین و قدرت این نرمش را در ساختار نظام ولایت نهاده است که وقتی روش های دینی، مثل تحمیق و ساده سازی، خرافه باوری، و تعطیلی عقل و خرد به نفع شعله ور ساختن عواطف و احساسات، به بن بست برسد، قدرت میتواند شیوه تطمیع را به شرحی که آمد بر گزیند. منابع وسیع اداری و بنیه و توانایی نا محدود مالی بخوبی میتواند در این جهت تجهیز گردد. چه چیز مهمتر از تحکیم قدرت در دست دین. متاسفانه دسترسی به آمار واردات گوشت و برنج و روغن و مقدار مصرف در روز های عاشورا و تاسوعا، اگر غیر ممکن نباشد ، چندان ساده نیست.
تحمیق وقتی به تطمیع میکشد، حکایت از این واقعیت دارد که عاشورا سرایان، خود از عاشورا هراسناک اند. مدیریت آنرا بدست گرفته اند تا بتوانند سوپ های اطمینانی در درون آن تعبیه نموده تا از وقوع هرگونه جنب و جوشی در برگزاری عاشورا، خبر دهند و سریعا آنرا خاموش ساخته تا هرگز جرقه اش به خرمن خشم مردم نرسد. همچنانکه عاشورای سال 88، نشان داد که چگونه عاشورا میتواند علیه خود برخیزد و حرمت و تقدس خشونت و کین خواهی را در هم فرو ریزد و اسطوره ها را بر شکند. شکی نیست که تجربه عاشورای 88، به رژیم آموخته است که مراسم عزاداری در روز عاشورا، نباید همچون گذشته از زیر و خود جوش، سازمان یابد. بدین لحاظ رژیم دین، برگزاری مراسم عاشورا را به عزاداران حرفه ای سپرده است، به سربازان نوحه و مرثیه خوان ولایت. اگرچه هنوز شکوه و شکایت است در رقیق نمودن واقعه ی عاشورا، از دستکاری در محتوی و آهنگ نوحه خوانی ها بوسیله برخی از جوانان در بعضی از محله ها. که به موسیقی پاپ نزدیک تر است تا نوحه خوانی ها. آری عاشورا باید بشود روزی که رهایی را جشن میگیریم، رهایی از دروغهای بزرگ، اسطوره ها و افسانه های تحمیق کننده.
آنچه در سال 88 در روز عاشورا اتفاق افتاد، نشان داد که مراسم عاشورا، خطری ست سخت تهدید کننده. چرا که فرصت بسیار مناسبی را برای آشکار شدن حقیقت بوجود میآورد که امام، در پیروزی در جایگاه یزید می نشیند.
یعنی که امام حسین اگر بر یزید پیروز میگردید، از یزید صد برابر یزید تر میشد. حکومت ولایت سند محکمی است بر این واقعیت. دستگاه ولایت در ادامه راه امامت، سراسر خشم است و خشونت. آنان که به مقاومت برخیزند و دست به اعتراض بزنند، سخت تنبیه و مجازات میکند و به دار میآویزد. حضرت ولایت بر عکس امامی که بدست یزید کشته گردید، در عاشورای 88 یزید خون آشام شد. افسار نیروی قهر و قدرت را از هم گسیخت تا درنده گانی تیز دندان و برنده چنگال ، مثل سپاه پاسداران، بسیجیان و گارد های ضد شورشی، لباس شخصی ها، قمه کشان و قداره بندان، به هزاران معترضی که در برابر ولایت به قیام بر خاسته بودند حمله ور شوند. سربازان ولایت با قیام کنند گان همچون امام مظلوم رفتار میکردند. بیرحمانه بر روی زمین میکشانیدند آنها را که به چنگ آورده بودند. میزدند، مشت و لگد. سپس میبردند به زندانهای نا معلوم. بعدا از آن- در آستانه ی زندان هرچه که اتفاق میافتد بار ها دلخراش تر است از آنچه در صحرای کربلا به وقوع پیوسته است. مشت و لگد و سیلی، توهین و تحقیر، پذیرایی مقدماتی بود و هنوز هم هست. سپس همه ی معترضینی که حیوان های درنده ولایت به چنگ بر میآوردند به دست بازجویانی وضو گرفته، برخاسته از سجده ها طولانی، سپرده میشدند، بازجویانی مومن و متدین.
یزید ، حسین را در جنگ کشتار نمود. نه به او توهینی روا داشت و نه تحقیری. نه مشت و لگد نصیب او ساخت و نه به نام الله زنان و مردان را مورد تجاوز قرار داد. یزید به حسین اجازه داد که شمشیر بر گیرد و بجنگد، از خود و خانواده خود دفاع کند اگر رویای فرمانروایی را از سر بیرون نکند. یا شکست میخورد و یا پیروز شود. این به حسین و تصمیم او بسته بود که وارد جنگی نابرابر، جنگی که در آن شکست اجتناب ناپذیر است، بشود و یا نه. اما، معترضین در عاشورای 88 نه شمشیری به کف داشتند، نه گرز و سپری. گناه کبیره ی آنها آن بود که اعلام نمودند که "ولایت باطل " است. آنگاه دروازه دوزخ ولایت مثل اوین و یا کهریزک، گشوده کردید. میزدند و میکشتند معترضین را و بار دیگر زنده میساختند که همان درد و شکنجه را تا قیامت تجربه کنند.
بدرستی روشن نیست که آقای خامنه ای و یا فرشتگان مقرب ش و آن خواصی که در مراسم عزاداری شرکت میکنند، به چه دلیل برای مرگ حسین چنین سخت متاثر و افسرده گریه و مویه میکنند. این اشک ها را آقای خامنه ای در زمانی بر گونه ها ش سرازیر میسازد، که نه 72 دو تن بلکه هزاران هزار تن را بخاک و خون کشانده است، در زمانی برای مقاتله امام حسین، الگو و آموزگار خود اشک میریزد که بیرحم تر از یزید، صدها تن را به بند و زنجیر کشیده و در انفرادی ها و در زیر شلاق بازجو، شکنجه شده و مورد تجاوز قرار میگیرند. قهرمانان ایران دیگر امام و 72 از یاران آنها نیستند، قهرمانان این مرز و بوم هم اکنون زنان و مردان شجاعی هستند که در دفاع از حقیقت و حقوق بشر تن به شلاق و شکنجه و تجاوزات بازجو های ولایت میدهند. آری، حضرت ولایت میتواند عزاداران حرفه ای خود را فرمان دهد که سرا پای خود را به گل آلوده کنند، اما خون ستار بهشتی، تازه ترین قهرمان ایرانی از آستین ش روان است.
اگر مردم تا به امروز از خود نپرسیده اند، سر انجام آن روز خواهد رسید که از خود بپرسند که این ولایت ادامه امامت است که حکم میراند و یا یزید است، صاحب بارگاه خلافت؟ دستگاه ولایت از آشکار شدن این حقیقت است که هراسناک است.چه اگر عاشورای "حرمت شکن و اسطوره بر انداز"، عاشورای 88، یکبار دیگر تکرار شود، نهاد عاشورا و سنت کین خواهی و خشونت، تسلیم و اطاعت از فرهنگ ایرانی زدوده خواهد شد.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmai.com
*آقای مسعود بهنود، در بخش "مرور روزنامه های ایران " در سایت بی بی سی، از روزنامه هایی نقل میکند که در باره عاشورا گزارش یا مقاله داشته اند. بنا بر قول بهنود:
ابتکار در گزارشی نوشته سالهاست که روزهای عزاداری امام حسین با دادن نذری به
در خانهها عجین شده و بیشتر در روزهای عاشورا و تاسوعا در کمتر خانهای پخت و پز میشود چون مردم ترجیح میدهند در این روزها از غذاهای نذری بخورند. با وجودی که اغلب کسانی که نذری پخش میکنند خورشت قیمه را برای اینکار انتخاب میکنند اما برخی هم نذریهای خاص خود را دارند. در خیابان طرشت، ظهر عاشورا خورشت فسنجان بین عزاداران توزیع میشود. علاوه بر تکیههای سینه زنی بسیاری از افراد به صورت سنتی و از قدیم در منازل خود در روز و وعده مشخصی نذری میدهند.
در این گزارش از توزیع پیتزای نذری در شمال تهران آمده تا جائی که در کوچهها و خیابانهای اکثر محلات مسکونی و در بازار، قدم به قدم به مردم شیر، شیرکاکائو و چای تعارف میشود. هر سال لقمههای نان و پنیر، سبزی یا نان و پنیر و خرما بین عزاداران پخش میشود. نارمک هم به عنوان یکی از محلات قدیمی تهران همواره به عزاداریهای پرشورخود معروف بوده است، بسیاری از مردم برای خوردن نذریهای متفاوت چون جوجهکباب یا چلوکباب ساعتها در صف میایستند.
گزارش ابتکار سپس به این گلایه می رسد که برخی حرمت نذری را نگه نمیدارند، چرا که امیر محمد یکی از جوانانی که در امر توزیع غذای تکیه محل خود کمک میکند، میگوید: برخی عزاداران درخواست یک غذای بیشتر میکنند که من به جای آنها شرمنده میشوم.
منبع:پژواک ایران