تغیر نسل بستر خیزش مردمی
فیروز نجومی
چرا و چگونه خیزش مردمی در دیماه سال گذشته بوقوع پیوست و بسرعت به بیش از 100 شهر گسترش یافت و از چه بسترهایی گذر کرده است، سوالی ست که پاسخ آن اگر بر تمام عالم مجهول و ابهام انگیز باشد، بر رهبر معظم انقلاب روشن بوده و هست: "فتنه" ای دیگر بر ساخته دست "دشمن فرصت شناس" که حضرت ولایت فقیه بر فراز منبر قدرت در باره آن بارها داد سخن داده است و هنوز هم میدهد. چه، اگر فتنه ای برساخته دست "شیطان" وجود نداشت، نظامی بنام نظام ولایت فقیه پا بر جا نمیماند، همچنانکه اگر شیطان نبود خدا هرگز معنی نداشت. تا زمانیکه شیطان فتنه گر هست، در نظام اسلامی نه دردی هست و ناله ای، نه سفره ای خالی و نه شکمی تهی، نه فسادی هست و انحطاط و تباهی، نه نابرابری و بی عدالتی و نه فقر و عقب ماندگی. همه چیز در حال پیشرفتهای شکفت انگیزاند، در تمام عرصه ها، بویژه در علم و صنعت و تکنولوژی. مشکل البته همیشه وجود دارد. مثلا در مورد "عدالت" کم کاری شده است. اما، قابل رفع و رجوع ست. طبیعی ست که هرچه گمراهی و انحراف، هرچه اعتراض و مقاومت است وارداتی است. کار شیطان است.
متاسفانه، حضرت ولایت نمیداند که نمیداند. این در حالی ست که بخوبی آکاه است که وقتی از فتنه سخن میگوید، دست به فریبکاری میزند. او بفریبکاری خود آگاه است. در واقع، فریبکاری حرفه ایست که ولی فقیه در آن به "اجتهاد" رسیده است. اما، نمیداند که نزدیک به 40 سال، همه بی کفایتی ها و جهل و نادانیها، برخاسته از دانش تک کتابی، تمامی ظلم و ستم و بی عدالتی ها را در کار نامه شیطان نوشتن، اعتبار و تاثیر و مشروعیت خود را از دست میدهد و فریبکاری ولی فقیه آشکار میشود. یعنی که ولی فقیه، "رب العالمین" نمیداند که این بیرون خزیدن حقیقت از زیر ابرهاست که آغاز "رهایی" را هموار نموده است که در خیزش عمومی در دیماه سال گذشته جلوه گر گردید. رهبر معظم انقلاب، و دیگر سران رژیم دین همگان، برآنند که آنچه در دیماه بوقوع پیوست چیزی نیست مگر "اغتشاش" باید هم آنرا چنین بنامند، چون دشنه تنبیه و مجازات در آستین دارند.
حال آنکه این خیزش عظیم خود بخودی، بازتابنده اراده رهایی از آنچیزیست که ولی فقیه و نهاد 300 ساله ایکه "روحانیت" مظهر آن است: رهایی از دین، اسلام دوازده امامی + 2. رهایی از دین نه بمعنای بی دینی و عدم باور باصل و فروع دین و خدا و پیامبر، بلکه رهایی از دینی که قدرت است، دینی که بنده و عبد قدرت گردیده است. دینیکه تقدس خود را چنان بگند قدرت آلوده ساخته است که در حال غرق شدن در گنداب آز و طمع، خیانت وجنایت است. آنچه ولی فقیه اغتشاش میخواند باز تابنده اراده ایست معطوب به رهای از شریعتی که شمشیر است، که خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی ست، که "جهاد" است و "شهادت" که "تسلیم" و " اطاعت" است و فرمانبری. رهایی از دینی که خصم آشتی ناپذیر زمان است و آزادی، دینی که بجز سیه روزی و تیره بختی، بجز زیان و خسران، غارت و چپاول ثروت ملی و تخریب و ویرانی در داخل و کشتار و خونریزی و آورگی در خارج، چیز دیگری بارمغان نیاورده است.
اگر شعارهایی همچون الله اکبر و یا حسین میرحسین و دیگر شعارهای دینی در خیزش مردمی در دی ماه گذشته هرگز بگوش نرسید، دلیل آن چیزی نیست مگر رهایی از فریب، فریب 40 ساله تقدس و تفقد و اقتدار دینی. چه در غیر اینصورت شعارهای مشترک «مرگ بر ولایت فقیه" و «مرگ بر خامنه ای" سر داده نمیشد. با این وجود، گویا پاسخ ولایت را به چند و چون و برپا شدن و گسترش خیزش مردمی در شهرها ظاهرا نتوانست، حجت الاسلام روحانی رییس جمهور را که هم از دانش حوزه ای بهره برده است و هم دانشگاهی، اقناع تماید. بدین لحاظ، بنابر قول وزیر کشور رحمانی فضلی، دستور میدهد که:
گزارش دقیق و جامعی از حوادث رخ داده، افرادی که در این درگیریها کشته یا زخمی شدند، همچنین چرایی و چگونگی این رخدادها " تهیه نماید.
وزیر کشور در مصاحبه ای با گزارشگر «انتخاب» روشن میسازد که در این برنامه تحقیقی دقیقا در پی یافتن چه اطلاعاتی بوده اند. وی اظهار میدارد که:
در این گزارش عوامل، بسترها، زمینه سازها، شتاب دهندهها، محرکین و مسببین، آثار و نتایج آن همراه با پیشنهادهای ما در حوزههای فوق آمده است. هدف ما تهیه و ارائه یک جمع بندی کامل، دقیق و واقع بینانه بود و در همین راستا حتی از افرادی که بازداشت شده بودند، نظرخواهی کرده و پرسیدیم دلایلشان، شرایطشان و خواستهشان چیست و چطور به صحنه اعتراضها آمدند؟
پیشا پیش روشن است که تحقیقاتی که بدست قدرت انجام میگیرد اگر بیشتر از تحقیقات حرفه ای آلوده به "تعصب" و بازتابنده منافع گروهی و دیدگاهی خاص نباشد، کمتر هم نیست. بهمین دلیل نتیجه گیری ای که وزیر کشور ارائه میدهد بازتابنده رد "اتهاماتی" ست که بوسیله جناح اصولگرایان برهبری ولی فقیه به رئیس جمهور مبنی بر عدم توانایی دولت وی بر بهبود بخشیدن بوضع اقتصادی که قرار بود با عقد برجام با هجوم سرمایه گزاری های خارجی، بشکوفایی برسد؛ شکست خورد و نتوانسته است معضل تورم و بیکاری را گشوده و رفاه و آسایش بیشتری را برای مردم فراهم آورد. در تبین نتایج این گزارش "دقیق و واقع بینانه" وزیر کشور اظهار میدارد که:
در تحقیقات خود به سازمان یافتگی اعتراضهای دی ماه توسط یک جناح یا معاندین و ضدانقلابها نرسیدیم / اعتراضها ظرف یکی دو شب به 100 شهر رسید و در 42 شهر درگیری داشتیم / مسئله فقط بیکاری و فشار اقتصادی نبود؛ 60 درصد کسانی که در اعتراضها حضور داشتند، شاغل بودند / به صداوسیما گفتم اعتراضها را پخش کنید؛ اول هم آتشسوزیها را نشان دهید / درباره بازداشتیها، از 700 تا 5 هزار نفر مطرح شده که همه درست است؛ برخی 3-2 ساعت بعد آزاد شدند.
شاید چندان نیازی به تحقیق و جستجو نبود که دریابیم که جنبش اعتراضی و خود بخودی مردم کار "یک جناح یا معاندین انقلاب" نبوده است. بعبارت ساده تری، دست شیطان بزرگ، همانگونه که ولی فقیه اعلام نموده است درکار نیست. همچنین، نمیتوان این نکته را تایید نکرد که "فقط بیکاری و فشار اقتصادی" نبود که به این اعتراض دامن زده بود چرا که بنا بر قول وزیر کشور 60 درصد آنان شاغل بوده اند. اما، این بدان معنا نیست که در فریب کاری تنها خداوند خامه ای باجتهاد رسیده است. البته که روحانی کمتر ورزیده تر و حرفه ای تر از خداوند خامنه ای در فریبکاری نیست.
اما، وزیر کشور اگرچه لباس "روحانی" بتن ندارد، همچون رئیس خویش، هم فریبکار است و هم درغگو. در مورد تقاصای وی از صدا و سیما و "نشان" دادن "آتش سوزی ها" معلوم است که آقای وزیر بر آن باور بوده و هست که اعتراضات مردمی چیزی جز خسارت و تخریب ویرانی ببار نمیآورد و امینت کشور را نیز بخطر میاندازد، که تصویری منفی و ارعاب انگیزی در ذهن مردم ترسیم کنند، چنانکه هرگز کسی بآنان نپیوندد. یعنی که آقای وزیر بسیار علاقمند به شفافیت و نشان دادن واقعیت به مردم است، اما، وارونه. چه نیروهای مهاجم و خشونتگر، نیروی جانباختگان لباس شخصی و بسیج مستضعفین و گاردهای ضد شورشی و نیروهای انتظامی بودند. هم آنان بودند که با ضرب و شتم، مشت و لگد خیزشگران را دسته بسته بزندان میکشیدند. هم آنان بودند که حداقل 30 نفر از خیزشگران را بخاک و خون کشاندند. چرا که دهان باعتراض گشوده بودند که «اسلام را پله کردند ما را ذله کردند.»
افزوده بر این، بسیاری از دستگیر شدگان هنوز در زندانهای کشور بسر میبرند و نه در چندان شرایط مناسبی. البته که وی فراموش میکند که از حمله خیزشگران به بعضی از اماکن دینی و به تعداد کشته شدن و یا آنها که در زندانها دچار خودکشی شدند، اشاره کوچکی هم نداشت. این در حالی است که در ادامه مصاحبه اش آقای وزیر از رئیس جمهور نقل میکند که گفته است که نیروی انتظامی بدون اسلحه به خیابان آمد و آرامش را با خیابانها بازگرداند.
نیازی بگفتن نیست که نه از دهان دین میتوان انتظار شنیدن حقیقت را داشت و نه از دهان قدرت. گزارش دقیق و واقع بینانه وزیر کشور، سراسر آکنده است از ضد و نقیض ها، حقایق وارونه و واقعیتهای تحریف شده. گزارش وی در باره "بستر" اعتراضات نمونه دیگری از ابهام گویی و لفاظی ست. بمعنای دیگر آقای وزیر سخن بسیار میگوید و در آن نیز مهارت بسیاردارد، اما، سخنان او بمانند سخنان دیگر سران نظام میان تهی و خالی از معنی ست گویی که طراحی شده است برای سر در گمی. وی میگوید یکی از بسترها مهم اعتراضات:
اول تغییر نسل است؛ بعد از 39 سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد، با نسلی مواجهیم که در چارچوب نظام و ارزشهای دینی، سلایق، باورها، تفکرات، اعتقادات، روابط، خواستها، مطالبات و نیازهای متفاوتی دارد که حتماً باید به آن توجه کنیم، عدم توجه به این موضوع، موجب انباشتگی نارضایتی میشود و سرخوردگی هم بالاخره خودش را یک جا نشان میدهد. موضوع دیگر، تغییر سبک زندگی است
در اینجا آقای وزیر، بدرستی "تغیر نسل" و خواستها و مطالبات متفاوت آنها را یکی از بسترهای اعتراضات شناسایی نموده و تاکید میکند که در صورت عدم توجه بآنها سبب "انباشتگی نارضایتی" و "سرخوردگی شده " که اگر بآن توجه نشود جایی سر انجام سر باز میکند. اما، آقای وزیر سعی میکند که این تغییر نسل و باور ها و اعتقادات افراد این نسل را پر اهمیت جلوه ندهد. چرا که هرچند هم که متفاوت باشد هنوز در "چارچوب نظام و ارزشهای دینی" واقع شده اند، تنها کافی ست که به آنها توجه شود. پس چندان جای نگرانی نیست.
گویا شعار این نسل تغییر یافته «حکومت اسلامی، نمیخواهیم نمیخواهیم» بگوش اقای وزیر نرسیده است که در گزارش واقع بینانه خود منظور بدارد. آقای وزیر، درست میگوید که نسل تغییر کرده است، از تفاوت خواستها و مطالبات و بسیاری دیگر از تفاوتهای نسل جدید سخن میراند بدون آنکه کوچکترین اطلاعی از آن خواست ها و مطالبات ارائه داده و بگوید که چه هستند و از چه جنسی ساخته شده اند و یا از کدام "سلایق" و "اعتقادت" بعنوان مثال، سخن میراند.
درست است نسل تغییر کرده است و بسیار متفاوت با نسل گذشته است. اما، گویا آقای وزیر فراموش کرده است که از نسلی سخن میراند که در دامن جامعه ای پرورش یافته اند که شریعت اسلامی بر ان حاکم بوده است؛ حاکمانی که پیش از آنکه در اندیشه بهزیستی و رفاه و آسایش ملت باشند، بفکر ساختن یک آرمان شهر اسلامی هستند که بچه های شیرخواره و مونث را مقنعه بپوشانند. چندان بفکر پاک کردن جامعه از نجسی و گناه ها اند که کافه و کاباره ها، اماکن تفریح ونشاط را بستند. تولید و مصرف الکل را سخت به تنبیه و مجازات کشیدند، فاحشه خانه های رسمی را بآتش کشیدند هرگونه اختلاط جنسی را جرم محسوب نمودند. اما، این فعالیتهای "حرام" و رفتار های گناهبار، برغم تمام سختگیری ها و بکار گماردن گشت های گوناگون ارشادی و انتظامی و امنیتی نه تنها فعالیتهای حرام و رفتار گناهبار نه تنها ناپدید نگشتند بلکه بر تعداد آنان افروده گردیده و در زیر زمین شکوفا گردیدند.
نسلی که آقای وزیر از آن سخن میگوید در چنین شرایطی ببلوغ و جوانی رسیده است، در شرایطی که روحانیت حاکم بر جامعه، خواسته است که جامعه را براه مستقیم "هدایت" کند. جامعه ای که در آن هیچ امری بالاتر از حفظ "حجاب" زنان نیست، چنانکه گویی، حجاب ناموس روحانیت است که چنانچه زن آنرا از سر بر گیرد ناموس روحانیت بر باد رفته است.
تفاوت این نسل البته با نسل گذشته در آن است که در نسل گذشته ارزشهای دینی را ازنیاکان بارث برده و از بدو تولد تا طفولیت و دوران شباب و جوانی درآنها نهادین گردیده است. حال آنکه ارزشهای دینی بر این نسل تحمیل گردیده است. بعبارت دیگر، این نسل در دورانی پرورش یافته است که "تسلیم" و "اطاعت" در عبادت و عبودیت در برابر الله، خداوند یکتا، برضایت خاطر، تبدیل شده است به تسلیم و اطاعت، بضرب تیخ و تازیانه، بضرب شمشیر و شلاق، بضرب زندان و شکنجه، بضرب اعدام و حد زنی در ملا عام، بضرب قتل عام ها چه در بیرون و چه در درون زندانها. باین دلیل، است که تغییر نسل یکی از مهمترین بسترهای خیزش عمومی است، نه بآن دلیل که در چارچوب نظام و ارزشهای دینی، بوقوع پیوسته بلکه بعکس بدلیلکه بازتاب اراده معطوف برهایی از ارزشهای تحمیلی است که از زیر زمین جوشیده است و بارگاه ولایت را بلرزه درآورده است.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com
منبع:پژواک ایران