واقعیت آن ست که نظامی که سوار بردوش جنبشی توده ای و نیروی شوریدگی و شیفتگی، احساسات و عواطفی متاثر از افسانه ها و اسطوره های دینی، قدرت را کسب میکند، تنها بهمان طریق یعنی برپا داری یک جنبش است که منقرض خواهد شد. هم چنانکه بازگشت به سنت و دفاع از آئین بیگانه و بیگانه پرستی، شور بپا کند و احساسات و عواطف را بجوش آورد، حمله به ارزشها و سنتهای کهنه و پوسیده، شکستن و ویران ساختن آنها نیز میتواند سبب رشد و رویش آزادی و انسان خواهی شود. این، روشن است که میسر نگردد مگر مردم رفته، رفته آگاه شوند که آزادی مقدس ترین نعمتی ست که باید مورد پرستش قرار گیرد. که آزادی در پرستش از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی ست. بدون آزادی در پرستش، ازجمله پرستش آزادی، در شرایطی که دین حاکم است هرگز نتوان از آزادی سخنی بمیان آورد. در پرستش آزادی است که میتوان بر حرفه دینداری، بر نهاد فقاهت و حوزه های علمیه، آنجا که متولیان دین، تولید و باز تولید میشوند، نقطه پایان را نهاد به موزه های تاریخی سپرد. خاطر آسوده دار که کیشی که بدست تازیان بومی برساخته گردیده است، نفس های خود را میزند. بنگر که اسلام در قرن بیست و یکم چه ارمغانی با خود آورده است.
با این وجود، بدون رویش یک جنبش بر اساس پرستش آزادی و آزادی در پرستش، نمیتوان انتظار رهایی از یو غ حکومت آیت الله ها و حجت الا سلام ها را داشت. اگر جنبش دینی را دفاع از آنچه مرده است و پوسیده و خشک و منجمد، به پیش میراند، تنها دفاع از آنچه زنده و نو و تازه است، شور بپا کند و لرزه بر اندام نظام ولایت افکند. محکومسازی سرمایه داری و امپریالیسم بسبب آنچه که بر ما گذشته است و هم اکنون در منطقه اتفاق میافتد، از خام اندیشی و کوته نظری بر میخیزد. خام اندیشان، همان فرصت طلبانی بودند که بنای حکومت دین را نهادند که بر دوش آن حکومت "شوراها " را راه اندازی نمایند. چه رویا انگیز؟
شکی نیست که دفاع از پرستش آزادی، دفاع از خودآئینی و آینده جویی، از عشق به زندگی و دوست داشتن هستی، نیز مباشد، همچنین نفی اخلاق تسلیم و اطاعت، جهاد و شهادت، خشونت و انتقام ستانی، ارزشهای بنیانی حکومت اسلامی. درست است، دفاع از نو و تازه و آینده گرایی بجای بازگشت ابدی به صحرای کربلا، به سادگی شور بپا نکند. چرا که بازگشت به سنت و گذشته و تکرار عادات و رسم و رسوم، سبب دلهره و نگرانی جامعه نشود و جمع را هراسان نسازد. فرد و یا جمع مجبور نیست که در زمینه و مرزهای نا شناخته شده، قدم نهد، بیآ زماید و تجربه کند و به پیش رود. قدم نهادن برجای قدم پیشینیان موجب امنیت است و آسایش روحی. لذتی که در فریفتگی و شیفتگی است در واقع بینی و حقیقت جویی نیست. یکی سبب تعطیل عقل و خرد است و بر انگیختن احساسات و عواطف، دیگری برعکس سبب رشد و رویش بینایی است و دانایی و آگاهی. یکی موجب استحکام و تداوم نظام ولایت است براساس تسلیم و اطاعت، فرمانراوائی و فرمانبری، دیگری مظهر اراده معطوف به آزادی است و نیروی آفرینش و استقلال و خود آئینی. بزبانی دیگر، جنبش پرستش ازادی وقتی جان میگیرد که نظارت بر خویشتن جانشین نظارت دین بر انسان شود، نظارت با ابزار گشت های گوناگون ارشادی، نیروهای بسیج، جاسوسان امنیتی، لشگر لباس شخصی ها و آمران امر بمعروف و نهی از منکر، با ابزار خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، تنبیه و مجازات، شلاق زنی و اعدام در ملا عام و سنگسار و قصاص. از نظارت دین زمانی رهایی یابیم که پرستش آزادی را بیاموزیم و اصل خود آئینی را جانشین قدسی سازی آیت الله ها و یا فقها و علما نموده و از نشاندن آنها بر منبر دین و قدرت، اجتناب نمائیم.
در جامعه ای که بسوی خود آئینی و آزادی پرستی حرکت میکند، جای و مکانی، "حوزه " و یا "حجره ای" برای پرورش طلبه و مجتهد که رزق و روزی و مرتبه شان را در جامعه از راه به تعطیل کشانیدن عقل و خرد و نهایتا "مقلد" سازی مردم بدست میآورند، وجود نخواهد داشت. خود آئینی یعنی که پایان هدایتگری فقاهت و روحانیت، و یا رسم و رسوم، عادات و آداب تسلیم و اطاعت، رفتاری در شان حیوان نه انسان. خود آئینی کمال انسانی ست که به منطه ظهور رسد تنها با براندختن یوغ شریعت، یعنی که در آزادی. این، در شرایط موجود، در دوران تاریکی، دوران حکومت تابوهای مقدس، هدفی تحصیل ناشدنی و یا انتظاری خام نیست. مگر نه اینکه وجود تضاد یک اصل دیالکتیکی ست، پس در دل مقدس است که موهن زائیده میشود و روشنایی از درون ظلمت و تاریکی، درخشیدن میگیرد؟ این تنش بین مقدس و موهن، بین حلال و حرام است، بین نجس و مطهر است که رژیم دایم با آن دست بگریبان است، تنشی که خود را در مبارزه با "بد حجابی،" حنجار شکنی، مدگرایی، حمله به اجرای کنسرت های موسیقی و بازی تاتر و از همه موهن تر اسید پاشی به چهره زنان، به منصه ظهور میرساند.
در واقع این جنبش آزادیخواهی و خود آئینی، دیر زمانی ست که رشد خود را آغازیده است، درست از همان زمان که دین بر منبر قدرت جلوس یافت. یعنی که گرایش به خود آئینی در واکنش به نظارت دین بر انسان و یا نظام تسلیم و اطاعت، به گونه ای خود بخودی و نا خود آگاهانه بوجود آمده و برشد و نمو خود ادامه داده است، برغم عدم فهم و شناخت آن به مثابه حرکتی در سوی آزادیخواهی و خود آئینی. در پیش گیری و باز داشت حرکت بسوی آزادی خواهی و خود آئینی بوده است که حکومت دین تلاش کرده است که با ایجاد ترس و وحشت با بکارگیری ابزار خشونت و انتقام ستانی، توقف آنرا موجب شود. رژیم دین وقتی نیروها انتظامی خود را پیوسته بحالت آماده باش نگاه داشته و آنها را به خیابانها و امکان عمومی تحت مبارزه با "بد حجابی" و "مد گرایی" و یا "هنجار شکنی" و نیز "ارتقاء امنیت اخلاقی و روانی،" گسیل میداشت و هنوزهم میدارد، تنها بآن دلیل بوده و هست که بوی آزادی بمشامش رسیده بوده است. آزادی و خود آئینی را رژیم دین نمیتواند بر تابد زیرا که آنرا مقاومت و سرپیچی از احکام دین تلقی میکند، کفر و شرک و کافر و منافق خوانده و میخواند. لاجرم در سرکوب و نابودی ش هرگز دچار شک و تردید نشده است و نمیشود. تنها کافی است به آن لحظه ای بیندیشیم که زنان حجاب را از سر خود بر گیرند. در همان لحظه است که رژیم دین یک سر، نیست و ناپدید میگردد. حجاب را میتوان نماد نظارت دین بر انسان خواند. برگرفتن حجاب یعنی برگرفتن نظارت دین و مختار ساختن خویش. آرایش و پیرایش و زیباییها را نمودن، موهای افشان، مانتوی تنگ و کوتاه که از مصادیق بد حجابی هستند، همه از تظاهرات خود آئینی ست که همچنانکه اشاره شد، تحت مبارزه با هنجار شکنی و بر قراری امنیت روانی جامعه، مورد سرکوب قرار میگیرند.
این بدان معناست که خود آئینی نیازیست که در شرایط ممنوعیت ها، محودیت ها، حرام و حلال ها، در دوران حکومت فریب و ریا بوجود میاید. امروز، بیش از هر زمان دیگری، همگان، بویژه جوانان، مردان و زنان امروزی، میخواهند همان باشند که میخواهند. کیست که نخواهد همان چیزیی باشد که میخواهد که خود بیزاری و کناره گیری از اخلاق تسلیم و اطاعت، یعنی اخلاق اسلامی، ببار میآورد. راه تخیل نرفته ایم اگر بگوییم نیاز بخود آئینی، نیازی ست که میتواند تمام اقشار جامعه را صرفنظر از تنوع دین و حرفه و گرایش و جنست، متحد سازد. چرا که خود آئینی، نهفته در سرشت انسانی ست و منشاء دانایی و توانایی ست. حال آنکه تسلیم و اطاعت تن دادن به حقارت است و خواری و یا عبودیت و بندگی.
طبیعی ست اگر اسارتی نباشد، رهایی تهی از معنا ست. بنابراین، امروز نیاز به رهایی بیش از هر دوران تاریخی در جامعه احساس میشود، چون جامعه ما هرگز دچار چنین "اهریمنی نبوده است. درست است، ما برای آزادی در طول تاریخ سینه بسیار زده ایم اما بدون آنکه خود را از خلق و خوی تسلیم و اطاعت رها ساخته و به خود آئینی ایمان آوریم. حال آنکه خود آئینی وقتی به منصه ظهور در میآید، رژیم دین با مشت آهنین بر فرق آن فرو میکوبد. این "نفوذ" ی که خداوندگار یکتا و یگانه، ولایت فقیه، سید علی خامنه ای از آن سخن میراند، فراگیر شدن پدیده خود آئینی ست، پدیده ای که رهبر معظم انقلاب با ابزار آمریکا ستیزی بر ضد آن دیر زمانی ست که تمامی نیروی خود را بسیج نموده است. نه اینکه این ترفند جدیدست. پس از برپا کردن معرکه گرو گانگیری و پس از آن هشت سال جنگ پوچ و بیهوده، برای آنکه آبها از آسیاب نیفتاد و روند "شهید پروری" جامعه ادامه یابد، دست به "جنگ نرم " علیه استکبار جهانی زدند و پس از آن نیز به خنثی سازی "فتنه ای پرداختند که گفتند نطفه اش در دامن آمریکا کاشته شده بود و بوسیله عوامل خود در داخل، در انتخابات 88 بمرحله پیاده سازی رسیده بود. حال انکه، فتنه بر ساخته دست حکومتی بود دشمن آشتی ناپذیر آزادی و خود آئینی، حکومتی که تمامی ابزار خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی را بکار گرفت تا جنبشی را از حرکت باز دارد که نهایتا به سوی کشف و باز یابی انسان آزاد و خود آئین رهسپار بود.
بعبارت دیگر، همچنانکه گریز از آزادی شور بپا کند و شیفتگان دین را آماده جان بازی سازد ، حرکت بسوی آزادی پرستی و خود آئینی نیز میتواند سبب جنب و جوش شود. همین حرکت بود که در اواخر قرن هیجدهم سبب رویش جنبش روشنگر ایی بر اساس رهایی انسان از عقل و خرد الهی و کشف انسان و حق و حقوق انسانی در اروپا گردید. سیاهان آمریکا را در 1960 و آفریقای جنوبی را در سالهای 1990، حرکت بسوی آزادی و کسب حق و حقوق انسانی بشور و جوشش درآورد.
این حرکت بسوی خود آئینی البته تنها بر دوش زنان و مقاومت آنان به پیش نمیرود. مردان جوان و نو جوان نیز بزنان پیوسته اند. آنها نیز به آرایش و پیرایش خود دست میزنند و به آن گونه ای ظاهر میشوند که پاسداران دین را وادار به تعقیب و دستگیری شان، میکنند. گزارشهای رسمی خبر از گشایش آریشگاه های زیبایی مخصوص مردان در نقاط مختلف کشور میدهند. جنبش پرستش آزادی و خود آئینی از درون گروه ها، سازمانها و احزاب سیاسی به بیرون نمی جهد بلکه از درون زندگی روزمره است که بر می خیزد، یعنی که جنبشی ست خود بخودی و همسو با طبع انسانی. فهم و شناسایی و آگاه شدن بدان است که آنرا از قوه به فعل در میآورد و تبدیل ش به بهمنی عظیم میکند که همه چیز را بر سر راهش به ویرانی میکشاند. شرایط کنونی بیانگر این حقیقت تاریخی است.
همچنان که با آغاز حکومت دینی، هر آنچه نیک و خیر بود در دوران شاهی به بد و شر تبدیل گردید. هم اکنون نیز آنچه نیک و خیر است در حال تبدیل شدن به شر و بد است. هر آنچه که زشت و مکر وه است، زیبا ست و خواستنی. مثل آمیزش و معاشرت جنسیت ها با یکدیگر. مثل تفریح و سرگرمی. مثل عشق و عاشقی، مثل حضور زنان در استادیوم های ورزشی ، مثل کنسرت و تاتر رفتن و شنیدن موزیک و ترانه های غربی، رفتاری غریبه و بیگانه و ناشناخته شده در قاموس اسلام. در نتیجه در منظر دین رفتار و کردار ی ست که قبلا "هجوم فرهنگی" نامیده میشد و امروز "نفوذ،" آمریکایی مینامند. لذا آنچه را که باید مظهر اراده معطوف به آزادی و خود آئینی شناسایی شود، بعنوان مظاهر نفوذ غرب تعریف و سرکوب میکنند. حال اگر کفر و مادی گرایی، مصرف گرایی و افزون خواهی، ابتذال و انحطاط و فحشا، هرج و مر ج جنسی حاکم گردیده است نه فرآیند آزادی بلکه نتیجه حاکم گرداندن قواعد و مقررات اسارتبار شریعت است که ذاتا با غرایز طبیعی انسانی در ستیز و خصومت است. سرکوب و محود کردن غرایز بشری، آنها را نابود نمیسازد، بزیر خاکستر فرو میبرد تا در زمان موعد شعله سر بر کشد و منبر دین و قدرت را در هم شکند.
مسلم است که پرستش آزادی بزرگترین آفتی است که به جان رژیم دین افتد. چه هر آن که در پرستش، آزاد شوی، بساط حرفه دینداری، قوانین و مقرارت تسلیم و اطاعت از هم فرو می پاشند. مگر آن هندو که گاو را مقدس میداند انسان نیست؟ مگر آنها که بودا را پرستش میکنند، از مسلمانان کمتر پای بند عقد و قرار داد خود با همنوع خود هستند؟ آیا کسی که بر آن اعتقاد است که نه خدا بلکه خدایان هستند که وجود دارند دارای حق زندگی نیست؟ زمانی بود که الله اکبر،شعاری بود که شور و جوشش به پا میکرد امروز شعار «الله اصغر »است، پیکر رژیم دین را بلرزه در آورد. آزادی پرستی نیز مانند جنبش بسوی خود آئینی هنوز مورد فهم و شناخت قرار نگرفته است. ولی رژیم وجود آنرا احساس میکند و در واکنش نسبت به آن است که به ابزار قهر و قدرت متوسل میشود. چرا که آزادی پرستی یکی شود با رهایی از سنتهای کهنه و پوسیده، با رهایی از قواعد و مقررات اسارتبار شریعت، با سرپیچی از نظم و نظامی استوار بر تسلیم و اطاعت، فرمانراویی و فرمانبری؛ رهایی از ارشاد و حجاب و نهی از منکر و امر به معروف، رهایی از احکام فقاهتی و قانونمند های عبودیت و بندگی. این حرکت بسوی بلوغ و پرستش آزادی، خود آئینی و انسانخواهی ست که روزی شور برانگیزد و کاخ ولایت را ویران سازد.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران