چه کسی فرمان زورگیری بند 350 اسارتگاه اوین را صادر کرده است و چرا و به چه دلیل، راز و رمزی ست که بر حسب معمول نا گشوده میماند. رژیم دین دو جوانی که از سر فقر و نادانی مرتکب جرم "زورگیری " شده بودند، به چشم بهم زدنی در انظار مردم بدار مجازات میآویزد ولی خود مرتکب زورگیری میشود به توان بی نهایت. یکبار زندانیان سیاسی را زور گیر کرده است، دست بسته و چشم بسته به اسارت کشانده است. در اسارت هم هر وقت که بخواهند زور گیر شده را بار دیگر زور گیر میکنند این است جزای نه اندیشی و نه گویی ، مقاومت و اعتراض زور گیر ان به کسانی حمله ور میشوند که هیچ راه گریزی ندارند. زور گیری که در کوچه پس کوچه ها و یا در خلوت گاه های شب اتفاق نمی افتد که منفذ ی برای گریز وجود داشته باشد زورگیری در اسارت گاه اتفاق میافتد. قربانی راه پس و پیش ندارند اما زورگیری در اسارتگاه از سر قدرت و برای حفظ قدرت صورت میگیرد نه از سر فقر، کنشی ست سازمان یافته، با فرماندهی و فرمانبری؟
اگر معلوم شد که مسئول اعدام های روزانه در ملا عام و در خفا کیست، ماموری که طناب دار را بگرد ن محکوم میاندازد و یا قاضی ای که فرمان اعدام را امضا کرده و یا افراد و نهادهایی که امضای قاضی را تایید میکنند؟ در اینجا نیز صادر کننده فرمان زور گیری هرگز شناسایی نمیشود. پنهان ساختن هویت ویژه زورگیران است.در جامعه ای خدا حاکم است و فرامین الله مو به مو بوسیله مومنین راستین به اجرا در میآید، چه نیازی ست به شناسایی زورگیر؟ مامورین همگان از مرتبه زیرین گرفته تا راس ساختار دین و قدرت، به وظیفه ای که نسبت به خدای یکتا و یگانه، الله دارند، انجام میدهند.
از لحظه ایکه خبر تهاجم نیروهای ناشناس امنیتی، زورگیران به بند 350 اسارتگاه اوین و لت پار کردن زندانیان سیاسی انتشار یافت، «کی بود، کی بود من نبودم» هم آغاز گردید. یکی بطور کلی آنرا انکار میکند مثل، غلامحسین اسماعیلی، رییس سازمان زندانها و میگوید اصلا در بند 350 اوین زورگیری رخ نداده است و آنرا بر ساخته دست بی بی سی و شبکه های ماهواره ای و اینترنتی میداند. البته رئیس زندان بعدا بوسیله رئیس قوه قضایی، آیت الله صادق لاریجانی، جوجه تف لیس حضرت ولایت، رئیس زندان را بجای توبیخ ترفیع میبخشد و او را به ریاست کل دادگستری استان تهران و ریاست شعبه اول دادگاه تجدیدنظر تهران منصوب میکند.
بعبارت دیگر رئیس قوه قضائیه حکومت اسلامی زورگیری را نه تنها تایید میکند بلکه صله هم میبخشد. پس باید باور کرد که اتفاقی و یا حداقل اتفاق ناگواری رخ نداده است. رئیس قوه قضائیه چنانکه گویی از همه جا بی خبر بوده است یاد آوری کرد که از این پس هرگز با فتنه گران و دشمنان نظام با نرمی رفتار نخواهیم کرد. یعنی که ما ، آیت الله ها و حجت الاسلام ها تا کنون نه فرمان زورگیری صادر کرده ایم و نه زورگیری میکنیم، و خاطر جمع دارید که "فتنه " گران و توطئه گران و خائن ین به نظام پس از این نه رحمتی دریافت میکنند و نه رحمانی.
یکی هم مثل وزیر دادگستری، حجت الاسلام مصطفی پور محمدی، زورگیری ذر بند 350 اوین را کم اهمیت جلوه میدهد و بازرسی از زندان ها را یک امر عادی میخواند. وقوع حادثه را می پذیرد ولی اضافه میکند که بسیار کم اهمیت بوده است. دو نفر با هم در گیر شده اند و مختصر ضرب و جر حی بیکدیگر وارد کرده اند. راستگویی و صداقت را باید در دامن حجت الاسلام بیابیم، دامن پاک و تطهیر شده با خون خدا ناشناسان.
اما، آنچه زورگیری ر اسرار آمیز میکند به آن دلیل است که مدیریت جامعه را دو دستگاه موازی با یک دیگر بعهده دارند، "حاکمیت " و "دولت. یکی برگزیده پرورد گار، با هویتی مجهول و نا مشخص، دیگری- حد اقل در ظاهر- بر گزیده مردم درست به آن دلیل که آزادی زندانیان "سیاسی " در شمار شعارهای انتخاباتی حجت الاسلام روحانی بود. هم اکنون نزدیک به یکسال میگذرد که بجز آزادی انگشت شماری در میان سرشناس ترین زندانیان، بسیاری ازجمله آنان که مورد حمله و تجاوز نیروهای "ناشناس " امنیتی قرار گرفته و زورگیر شده اند، در زندان باقی مانده اند. این بدان معنا ست که رئیس جمهوری که 19 میلیون رای مردم را جمع کرده است، در نظام "مردم سالاری دینی،" کوچکتر از آن است که بتوانداز حق و حقوق زندانیان سیاسی به دفاع بر خیزد.
حسن روحانی مثل رئیس جمهور های پیش از خود همیشه باید بخاطر بسپرد که اگر اراده ولی فقیه در کار نبود هرگز قدم بر مسند قدرت ننهاده بود. رئیس جمهور ها ذاتا، باید خود را مدیون ولایت بدانند، واقعیتی که با رسیدن به ریاست فراموش و فریفته قدرتی میشوند که رای مردم به آنان اهدا کرده است. از طرف دیگر، اما، طبیعی ست که خود را مدیون ملت بدانند. پرداخت دین به ولایت و مردم، رئیس جمهور ها را به عجز و تا توانی میکشاند ، حتی گماشته تف لیس ولایت احمدی نژاد را هم. یکبار از سر شرمساری ناچار بود که یازده روز خانه نشین گردد. چرا که او وزیر اطلاعات خود را عزل کرده بود، اما بنا بر اراده فقیه "مصلحت " آن بود که وزیر اطلاعات، حجت الاسلام، حیدر مصلحی، همچنان رهبری وزارت اطلاعات را ادامه دهد.
حجت الاسلام محمد خاتمی، رئیس جمهور دوره هفتم و هشتم که با بیش از 70 در صد رای مردم برگزیده شده بود، در دست حاکمیت به "شاه سلطان حسین " تبدیل شد. اصلاح؟ ولی فقیه خندید و گفت شتر در خواب بیند پنبه دانه، خوابی که حتی دامن احمدی نژاد را فرا گرفته بود.
پس در نظام ولایت نمیتوان از رئیس جمهور انتظار داشت که پاسخگویی تهاجم عریان به ابتدایی ترین حقوق بشر، باشد.. چون دایره قدرت او محدود است و باید سازگار با امیال و اراده حاکمیت باشد و نه لزوما با منافع ملت. سکوت رئیس جمهور در برابر حمله و تجاوز نیروهای ناشناس امنیتی و عدم دفاع او از ابتدایی ترین حق و حقوق زندانیان، و محکوم نکردن زورگیری در اسارتگاه ها، بیانگر این واقعیت است که رئیس جمهور از نظام ولایت بر خاسته است، و در حفظ و بقای نظام منافعی مشترک دارد. در برابر آنچه حاکمیت به صلاح بقای نظام میداند، راهی ندارد مگر سکوت، و گر نه به سرنوشت بنی صدر دچار میشود.. یعنی نمیتوان به رئیس جمهوری که 19 میلیون رای مردم را بدست آورده است ، امید بست. حتی "اگر " هم رئیس جمهور بخواهد- برغم شریعت اسلامی ، حق و حقوق انسانی مردم را برسمیت بشناسد و با تکیه بر رای مردم بدفاع از آن بپردازد- نمیتواند. او مدیون ولایت است نه ملت.
خانواده های زندانیان میگویند که جگر گوشه ها شان را به قصد کشت مورد ضرب و ستم قرار داده اند. بعضی از زندانیان در ملاقات با خانواده شان نای ایستادن را نداشته اند، بدن ها شان ورم کرده و کبود رنگ بوده است.، سندی بر ضرب و شتم شدید هنگام زورگیری.
جالب است که در مجلس شورای ولایت، بجای اینکه این عمل شنیع و وحشیانه محکوم شود، یکی از نمایندگان تف لیس ولایت در صدد توجیه آن بر میآید، توجیه واقعه ای که آنرا هم قطار ان ولایت پرست ش انکار میکنند. خبر نامه پارس، ارگان سپاه مزدور ان دین گزارش میدهد که:
از منصور حقیقتپور، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، نقل شده است که گفته است: "در جریان بازرسی از بند ۳۵۰ زندان اوین تعدادی تبلت و گوشی تلفن همراه کشف شده که زندانیان از این طریق اخباری غیرواقعی و نادرست را از فضای زندان به رسانههای بیگانه و ضد انقلاب مخابره میکردند.
ناگفته روشن است که این مقام واقعیت را در خدمت حاکمیت تحریف میکند. آگاهانه مسئولیت زورگیری و یورش به بند 350 اسارتگاه اوین را بر شانه قربانیان حمله و تجاوز ماموران امنیتی بدون هویت، انتقال میدهد، آنهم با ابزار گزارشی بی پایه و اساس. اگر خود دروغ نگوید از کجا معلوم که داستان را قلب به عرض ش نرسانده اند. چنانکه گویی در خارج از زندان بر قراری چنین ارتباطاتی دارای مانعی نیست. رئیس کمیسیون امنیت ملی فراموش کرده است که این کشور، خود یک زندان بزرگ است و هنوز به پشت بامها از زمین و هوا یورش و از در و دیوار بالا میکشند که دیش های ماهواره ای را تخریب نمایند که بنا بر ارقام رسمی کاربران آن به بیش از 70 درصد در تهران رسیده است، کار برانی که بر ساخته دست حکومت دین است، حکومتی که انتقام ستانی را راه حل تمام مشکلات جامعه می پندارد.
روشن است که بر زندانیان سیاسی بیش از این ها سخت میگیرند. زیرا که در پی "تواب " هستند. یعنی اعتراف به گناه و بازگشت از آن. یعنی که اعتراف به گناه نکرده و تعهد که هرگز تکرار نشود. که هرگز به یکتایی و یگانگی ولایت تردیبد بخود راه ندهد. تواب گروهی، نتوانست اعضای مجاهدین را در سال 60 از رفتن به جوخه تیر باران، نجات دهد. یعنی که زمانی که زندانی به گناه نکرده اعتراف کرده و تعهد که هرگز تکرار نکند، با این وجود، با مکاری تمام، جان را از آنان گرفتند چنانکه گویی خدای یکتا و یگانه، الله خود حاکم است.
بعضا بر آنند که چنین اعمال زشت و پلیدی دین اسلام را بد نام میکند، چنانکه گویی الله خود خشونت تهاجم و تجاوز و زورگیری را محکوم کرده است. یا بندگان خود را از آن منع داشته است. الله خود پیامبر را به بدر فرستاد که کاروان قریشیان را زور گیر کند. الله مومن را موظف و مکلف به جهاد علیه کفار کرده است و میخواهد که مسلمین نسل آنان را از میان بردارند. جهاد در راه خشنودی الله بر هر جنایتی هاله ای از قداست میکشد. شهادت جهاد گر حوری های باکره پاداش میگیرد و زندگی ابدی. کتاب مقدس قران، کلام الله، کلام خشونت است، کلام تسلیم است و اطاعت، کلام جهاد است و شهادت و مهمتر از همه کلام الله ، کلام انتقام ستانی ست، انتقام از آنکه "نه گوید " و از تعظیم و تکریم امتناع کند. او را به "عذاب الیم " در دوزخ محکوم میکند. آیا میتوان فرمان فرمانروا رفتار فرمانبران، ماموران امنیتی را در حمله ، تجاوز و زور کیر در بند 350 اسارتگاه اوین، چیزی جز انتقام ستانی خواند؟ یعنی که نظام برای بقای خود باید آتش انتقام را شعله ور سازد، همچنانکه پیامبر اسلام از کافر ان یعنی آنان که از ایراد شهادت خود داری میکردند، انتقام میگرفت و آنها را به تسلیم و اطاعت وا میداشت.
انتقام ستانی یکی از برجسته ترین خصائص حکومت اسلامی ست، ابزاری ست تهاجمی در خدمت بقای نظام فرمانروایی و فرمانبری. تنبیه و مجازات در ملا عام، از جمله خشونت بار ترین آنها برگزاری مراسم اعدام، نماد انتقام ستانی ست، مراسمی سخت قدسی شده. با ابزار انتقام ستانی ست که نیروهای امنیتی دین توانسته اند، سکوت را بر قرار کنند. انتقام ستانی اخیر یعنی زورگیری زور گیر شد گان هشداری ست به آنانی که ممکن است فکر مقاومت و اعتراض به سر شان افتد و سر به عصیان بر دارند در عین حال حامل پیامی ست برای اروپا و آمریکا و تمام نهاد ها و افرادی که در دفاع از حقوق بشر سخن میگویند، که حکومت اسلامی پشیزی برای حقوق بشری که از غرب، سرزمین کافران برخاسته قائل نیست. دفاع از حقوق بشر، دفاع از نا فرمانی و عدم اطاعت و تسلیم است.
آیا این میتواند بیانگر چیز دیگری باشد جز گرامی داشتین "کرامت " انسان در اسلام؟ یعنی انسان وقتی دارای کرامت است که نه نگوید و نا فرمانی نکند، نه اعتراض نه مقاومت. تنها انسانی،که تف لیس ولایت است دارای کرامت انسانی است. مثل سردار سر لشگر محمد علی جعفری رئیس کل سپاه پاسداران که اخیرا خط و نشان کشیده است که با دولت مخالفتی ندارد تا زمانیکه حافظ ارزش های نظام است. سپاه پاسداران بودجه عظیم خود را از دولت، که ثروت ملت را مدیریت میکند، اخاذی نموده، بجای آنکه تحت نظارت دولت باشد، بر دولت نظارت میکند. اگر کار حمله ، تجاوز و زور گیری در بند 350 اوین، کار مزدور ان مزدوری چون سردار جعفری، نباشد کار زیر دست و یا همردیف دیگر او ست. یا اگر سردار سر لشگر فرمان نگرفته است و صادر کننده فرمان یورش به بند 350 زتذان اوین نبوده است، زورگیری در اسارتگاه اوین ، حتما بدست امداد های غیبی انجام گرفته است از همان نوع که در جنگ احد به فریاد پیامبر اسلام رسیدند و جان او را از دست قریشی ها نجات دادند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران