اعتماد بر باد رفته!
فیروز نجومی
امام امامان، امام خمینی زمانی اندرز گرانبهایی به حاکمان کشور، به قشر روحانیت، اهدا نمود. او خطاب به آیت الله ها و حجت الاسلام ها و نیز طلبه هایی که بر مسند قدرت تکیه زده بودند، گفت (نقل بمضمون) هرگز اجازه ندهید که مردم به "ذات" شما پی ببرند. چه آنگاه که مردم به ذات شما آگاهی یابند، پایان حکومت روحانیت فرا رسیده است.
ذات روحانیت حاکم برهبری آخوند خداوند، سیدعلی خامنه ای، امروز آشکار گردیده است. برغم اشتیاق مفرط حاکمان مقدس به ابزار سخت ونرم مدرن برای سرکوب و تحمیق ملت، روحانیت دیگر نمیتوانند ملت را بفریبند. نقاب از چهره روحانیت بر گرفته شده است و آن روی زشت و کریه اش نمایان کشته است. دیگر نمیتوانند فساد و انحطاط و تباهی، نیز غارت و چپاول ملت را عزت نفس و "امنیت اخلاقی، بخوانند و تنگدستی و فقرو عقب ماندگی، ورشکستگی در تمام عرصه های اقتصادی و اجتماعی و سقوط ارزش پول ملی صعود قیمت طلا را به دسیسه و فتنه دشمن خارجی نسبت دهند. تردید مدار که این حرف مردم بگوششان رسیده است که "دزد همین جاست الگی میگن امریکاست." همچنین "پسروی" را دیگر نمیتوانند "پیشروی،" شکست را پیروزی شگفت انگیز و جنگ گسترش طلبی را دفاع از حرم بانو زینب، همیشره امام، بخوانند- همچنانکه هشت سال جنگ پوچ و بیهوده بمنظور تسخیر قدس از کربلا را "دفاع مقدس" و یک "برکت" الهی میخواندند. رژیم دین دیگر نمیتواند شرکت خود را در تخریب سوریه و کشتار هزاران سوری و آواره ساختن میلیونها مردم بیجاره را تکذیب کند. حتما شنیده اند یکی دیگر از حرفهای مردم را که "سوریه را رها کن فکری بحال ما کن،" اما، بدان اعتنایی میکند، کنشی که از آن پشیمان خواهند شد. مردم ایران باید در ذلت و خواری و نکبت و محرومیت بسر ببرند تا حزب الله لبنان، حماسی های غزه و حوثی های یمن و حشد الشعبی در عراق به هزینه مردم به نیروهایی مجهز و مسلح تبدیل بشوند تا بتوانند در حمایت از حکومت ولایتمداران، چند موشکی بسوی اسرائیل و یا عربستان صعودی پرتاب کنند. امروز کمتر کسی هست که حقایق وارونه و دروغهای بزرگ رژیم مقدس اسلامی را باور کند. رژیم دین، اعتماد ملت را نسبت بخویش بصفر نزدیک ساخته است، اعتمادی که در چهل سال پیش از این نزدیک به صد در صد بود. کدام کارگر و کشاورز و کارمند و معلم و بازنشسته و مالباخته ای و یا حتی تاجر و سرمایه داری، میتواند به این نظام اعتماد کند؟ چگونه میتوان بدستگاه قضائی و جزایی نظام "مقدس" اسلامی اعتماد کرد در حالیکه بعضا، دستگیرشدگان خیزش مردمی علیه نظام استبدادی، یعنی آنانکه زیر نظارت دایمی و 24 ساعته گاردهای زندان هستند دست "بخود کشی" میزنند. یزید بن معاویه، امام حسین را در میدان جنگ بقتل رساند. اما حضرت ولایت که در جایگاه امامت نشسته است، مبارزین آزادی را دست بسته و چشم بسته، در اسارت تمام بقتل میرساند. اکر این حکومت نایب امام است، صدها رحمت به حکومت یزید. آیا هرگز کسی میتواند با ارائه اسناد و مدارک، کذب روایت نظام را مبنی بر خود کشی در اسارت را آشکار نماید. خیر! روایت یکی ست و بجز آنهم روایت دیگری نیست، آنهم روایت نظام است، چنانکه گویی مردم هنوز فریب یک چنین دروغهای بزرگی را میخورند.
شرایط خفت باری که مردم ایران در آن زندگی میکنند و واکنشی که از دی ماه گذشته بآن، نشان داده اند و هنوزهم ، بازتابنده ی این "حقیقت" است که "دین" و یا "اسلام،" برای مردم نان و آب نمیشود، برق و گاز، شغل و درآمد، هوای سالم و رفاه و آسایش نمیشود. تا کنون هرچه بوده است چیزی جز فریب نبوده است. مگر نه اینکه متولیان دین، آخوندهای انقلابی میگفتند که همه چیر برای دین برای "اسلام عزیز" و اسلام همه چیز است. که اسلام، بویژه نوع بسیار خاص آن، اسلام "ناب" محمدی، برای زندگی "کافی" است. که "اسلام عزیز" برای همه چیز پاسخ دارد، برای همه مشکلات و مصیبت ها و مسائل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و غیره... راه حل دارد. مگر نه اینکه متولی بزرگ اسلام ناب محمدی، امام خمینی میگفت که "اقتصاد" " به چار پایان تعلق دارد، یا بعبارت دیگر، باید اسلام را جسبید و جان را فدایش نمود. یعنی که اگر به دین و اصل و اصول دین ایمان داشته باشی بر تمام مشکلات فائق شوی. مردم نیز دیر زمانی این افسانه سازی ها را باور داشتند. اما، نظام اسلامی، بجای آنکه رفاه و آسایش برای ملت به ارمغان بیاورد، به ذلت و خواری دچارشان نموده است.
بعداز 40 سال حکومت متولیان دین، جامعه ما، مانند ایل و طایفه ای را ماند که هم ثروتش را بغارت برده اند و هم آبرو و حیثیت و از همه بدتر "ناموس" ش را ربوده اند. همین بس بخیابانهای کشور بنگری، سراسر جوش است و خروش، خشم است و برآشفتگی. این است که جامعه ما کوه آتش فشانی را ماند که آماده است، دهان باز نموده و از خود سیلاب آتش سرازیر سازد و منبر قدرت ولایت را در خود ذوب نماید.
خطر فروپاشی جامعه، انفجار از درون و از هم گسیختن بنیان آن، بسی بسیار جدی ست، اگر بغض و کینه ای را در نظر بگیریم که در درون اکثریت مردم در طی این چهل سال بر روی هم انباشته شده اند. انباشت بغض و کینه ناشی از 40 سال پسروی و زندگی تحت قواعد و مقرارت پوچ و بیهوده و انسان آزار شریعت اسلامی و سرکوب بهترین و برترین غرایز انسانی، سرکوب غریزه آزادی ، بموادی انفجارزا تبدیل گردیده اند که بی تردید انفجاری خواهد بود، تماشایی، اما مهیب و ترسناک. در انفجاری که در 1357 رخ داد، تاج و تجت پادشاهی بر باد رفت، اما، اینبار این منبر دین و قدرت است که در هم کوبیده و از هم متلاشی میشود.
از اینروی بزعم این نگارنده، در آینده جنبشی پا میگیرد که ریشه کن کردن نهاد فقاهت و روحانیت را از بیخ و بن، هدف و برنامه اساسی خود قرار دهد. مخالفین نظام باید مردم را قانع کنند که وجود قشر مفتخواری بنام روحانیت نه ضرورتی برای جامعه دارد ونه حتی از چنین موجودات فریبکاری در کلام الله، سخنی رفته است. در فرآیند این جنبش است که شرایط برای ظهور رهبری و برنامه آزاد سازی جامعه هموار میگردد. تا کشور را از وجود این جانوران موذی پاک نکنی، ای هموطن، روی خوش هرگز نبینی.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com
منبع:پژواک ایران