نبود آزادی و وحدت جنایت و عدالت در حکومت اسلامی
فیروز نجومی
هرجا که آزادی نیست، حقیقت هم نیست. نه میتوانی بپرسی و نه میتوانی بجویی و حقیقت را آفتابی نمایی. آنجا که آزادی نیست، خشونت و بیرحمی، تنبیه و مجازات، قصاص و جنایت میشوند عین عدالت اسلامی. یعنی که جنایت بشکل عدالت جلوه گر میشود، بهمین دلیل جنایت، مقدس میشود و یک حقیقت الهی.
بنگر به تاریخ کوتاه حکومت اسلامی: با جنایت و خون ریزی آغاز گردید، با جنگ و کشتار دسته جمعی، چه در بیرون و چه در درون زندان ها ادامه یافته و با پرپا داشتن مراسم اعدام روزانه در برابر چشمان ذل زده تماشاگران پایدار مانده است. تنها بآن دلیل که اسلام دین عدالت پرور است، عدالتی که با جنایت واقعیت می یابد، نه با بازگرداندن ثروت مردم به مردم، نه با برانداختن نظام استثمار و بهره کشی و نه با تقسیم ثروت. این حقیقت ، یعنی وحدت جنایت و عدالت را حضرت ولایت در اخیرترین سخنان خود خطاب به نمایند مجلس شورای اسلامی بصورت وارونه اش بیان میکند و میگوید ما (ایت الله ها و حجت اسلامها) با "مبارزه " به قدرت رسیدیم، با مبارزه 35 سال است که برغم تمام توطئه های دشمن، دوام یافته ایم و با مبارزه است که بقا خواهیم یافت. البته اینجا حضرت ولایت فقط حقایق تاریخی را وارونه نمیکند و جنایت و خونریزی را مبارزه نمیخواند بلکه چنان سخن میگوید گویی که زبان مردم است چون الله، خدای بر ساخته دست تازیان، او را برگزیده است.
آنجا که آزادی نیست وحدت جنایت و عدالت، عادی و نهادین میشود. روزی نیست که در گوشه ای از کشور مراسم اعدام بر پا نگردد. چنانکه گویی هرچه جنایت بیشتر عدالت اجتماعی نیز عمیق تر و محکمتر و گسترده تر. مثلا ، وقتی بگونه ای ناگهانی طناب شریعت بگردن مه آفرید امیر خسروی، یکی از بزرگترین سرمایه داران بومی، صاحب میلیارد ها سرمایه تولیدی، کار آفرین و کار فرمای بیش از 17 هزار کارگر، بجرم اختلاس سه هزار میلیارد تومنی، میافتاد، اگر نشانی بر عدالت اسلامی نیست، نشان بر چیست؟ اعدام نماد عدالت اسلامی ست چون پوششی بر حفیقت است بهمین دلیل چیزی نیست مگر جنایت. زیرا که اعدام نقطه پایان است. اعدام به زندگی متهم پایان میدهد و با او حقیقت را بگور می سپارد. آیا عدالتی هست در جهان با لاتر از عدالت اسلامی؟ از همین روی، اعدام میشود یک مراسم قدسی، تلاوت نا مفهوم کلمات قران با آوایی حزن انگیز، مراسم جنایتی که در آستانه وقوع است در هاله ای از تقدس فرو میرود، چنانکه گویی حقیقت، در یک دادگاه مستقل کشف شده است و گناه و جرم متهم بدون هیچ شک و تردیدی ثابت گردیده است.
آنجا که آزادی نیست، پایان دادن به زندگی یک انسان، ناشی از یافتن حقیقت و معرض شدن جرم و گناه متهم نیست، بلکه بدان دلیل صورت میگیرد که بپوشاندن و پنهان کنند حقیقت را. اعدام بطور کلی و بطور اخص اعدام جوانی برخاسته از طبقه ی میانه حالان که در کوتاه زمانی ثروت هنگفتی انباشته است، پایان داستانی است که یا نیمه تمام گفته شده است و یا اصلا گفته نشده است. حکومت اسلامی از محکوم انتقام می ستاند و او را بدار مجازات میاویزد در حالیکه نه میزان خسران وارده معلوم است و نه روشن است که متهم به چه کسی بدهکار بوده است که تنها با صلب حق زندگی از او، محروم ساختن او از حیاط، نه تبعید و نه زندان طولانی مدت، باید دین و بدهکاری خود را پرداخت میکرده است. البته اگر عدالت را ریشه برگرفته بدانیم از تنبه و مجازات بدهکاری که طلب خود را به طلبکار نپرداخته است و یا زیر تعهد و قول و قرار دادش زده است.
در اینجا، همواره این سوال مطرح است، نه تنها در مورداعدام مه آفرید امیر خسروی، بلکه در مورد تمامی اعدام هایی د که همچون یک امر عادی و روزمره درحکومت اسلامی باجرا در میآید، که کدام جرم، کدام گناه، کدام محاکمه، در کدام دادگاه، در پیشگاه کدام هیئت منصفه، متهم، محکوم به مرگ گردیده است؟ اعدامها جنایت بارند به آن دلیل که اسرار آمیزند و سراسر ابهام و تاریکی. چرا که تنها در این صورت است که حقیقت پنهان میماند و جنایت بشکل عدالت جلوه گر میشود.
آیا مه آفرید خسروی بدلیل همان اختلاسی بدار مجازات آویخته نمیشود که چندی پیش جضرت ولایت به سرزنش روزنامه گران و مطبوعات پرداخته بود که بی جهت تحقیق و تفحص و گفتمان در بار آنرا "کش" میدهند؟ یعنی که تاکید که همه سکوت کنند تا مسنولان بکار خود ادامه دهند و هرگونه که دلخواهشان بود حقیقت غارت بزرگ را آشکار سازند. آیا این بدان معنا نیست که او خود از چند و چون اختلاس سه هزار میلیاردتومنی، ازغارتی باین عظمت با خبر بوده است؟ حضرت ولایت بجای آنکه اقتدار خود را بکار بگیرد تا هرچه زودتر ته و توی قضیه را بیرون کشند، غارتگران رابجویند و شناسایی کنند و به مجازات برسانند، علنا مانعی بر سر دست یافتن به حقیقت میشود. از کجا معلوم که حضرت ولایت، خود رئیس راهزنان ها و غارتگران نبوده باشد؟ مگر نه اینکه خدای یکتا و یگانه راهزنی رسول خود را در بدر و سپس در بسیاری از غارتهای بزرگ مورد تایید و تصدیق قرار نداده است؟ غارت و راهزنی و کشتار اگر در راه استحکام دین و رضای الله صورت بگیرد نه تنها در در قرآن، کتاب مقدس منع نشده است بلکهه مورد تشویق هم قرار گرفته است. از کجا معلوم، مه آفرید، از برگزیدگان رئیس راهزنان، ولی فقیه و یا همردیفان و یاران مقدس و مومن او نبوده باشند؟ چگونه ممکن است در حکومت اسلامی، آنجا که شریعت، و بقول آخوند احمد خاتمی، یکی از تف لیسان مهم ولایت "قانون خدا" حاکم است، قانونی که محور آن عدالت است، جوانی میتواند به چنان ثروت هنگفتی دست یابد؟ تنها در آنجا که آزادی نیست حقیقت را میتوان با ابزار جنایت در اختقا نگاهداشت و آنرا عدالت نامید.
کمتر کسی هست که از چند و چون و زیر و بم اعدام مه آفرید خسروی، همچون اعدام های بیشمار دیگر؛ با خبر باشند. گویا محکوم محاکمه شده بوده است، اما، کی، ، کجا، چه وقت، قاضی و بازرس چه کسانی و هیئت منصفه کجا بودند، کسی چیزی نمیداند. آیا مراحل قانونی، بدرستی و بدقت انجام شده است؟ چندان اطلاعاتی در دست نیست. او به جرم اختلاس و غارتگری به اشد مجازات رسیده است نه به آن دلیل که حقایق آشکار شده است و معلوم گردیده است که چگونه چنین غارتگر بزرگی در دامنن پاک حکومت عدالت محوری چون حکومت الهی پرورش یافته است. در حکومت اسلامی اعدام ابزار سرکوب و پنهان داشتن حقیقت است نه ابزار عدالت. برغم افزایش روزانه اعدام است که بی عدالتی چنین عمیق و گسترده در جامعه نبوده است. که بیش از هر زمان دیگری شاهد انباشت ثروت در دست معدودی و فقر و محنت بسیاری هستیم. اگر جنایت به عدالت ختم میشد، حکومت اسلامی باید یکی از عادل ترین حکومت ها در جهان بشمار میآمد. حال آنکه سازمان های بین المللی آنرا یکی از "فاسد " ترین کشورها در جهان شناسایی کرده اند.
ممکن است دعوی شود که پوشاندن حقیقت، اختفای غارت های بزرگ، ناشی از کسب و حفظ قدرت باشد، نه برخاسته از اصل و اصول شریعت اسلامی، چنانکه گویی قدرت و دین در اسلام دو عرصه جداگانه اند. در شرایطی که دین حاکم است، این دعوی مصداقی ندارد. چون قدرت، خشم و خشونت، جهاد و شهادت، تنبیه و مجازات، انتقام ستانی و کین خواهی سختگیری و مرزبندی های فولادین در ذات اسلام نهفته است. حضرت ولایت درسخنرانی خود خطاب به نمایندگان مجلس که سالیانه به حضور وی شرفیاب میشوند برای دریافت رهنمودهای لازم در راستای اسلامیزه کردن قانونگزاری ، گفت ما در پی خشونت نیستیم، اما وقتی دزدان دریایی در گوشه و کنار کمین کرده اند باید توانایی دفاع از خود را داشت باشیم. ما جنگ طلب نیستیم. حال آنکه "جهاد" و "شهادت " در راه خشنودی الله بر لبه تیز شمشیر شریعت اسلامی نگاشته شده است.
پس از 35 سال تجربه حکومت شریعت اسلامی، یعنی تجربه خشونت و خونریزی، بیرحمی و انتقام ستانی از آغازین لحظات بقدرت رسیدن دین، هنوز هستند بسایری که بر آنند که اگر عدالت و جنایت با هم یکی گردیده اند، آنرا نباید بحساب اسلام نوشت. و یا وقتی از تبعیض و بویژه تبعیض جنسیتی سخن بمیان میآید، میگویند آنرا ناشی از احکامی قرآنی نباید دانست. اینان همه جا با ابزار تاویل و تفسیر سعی میکنند که آب تطهیر را بر سر دستگاه دین بریزند. چنانکه گویی در آئین اسلام عدالت بدون جنایت، بدون خشونت و انتقامجویی امکان پذیر است. اما مردمی که بفرمان الله روزانه گوش فرا میدهند و نام او را بعنوان رحمان رحیم بزبان میآورند، نمیتوانند، رسول او را که فرامین الله را بکار می بست، راهزن و جنایتکاری تصورکنند که به پیامبری و به فرمانروایی رسیده است. حتی وقتی این حقیقت را از زبان آیت الله خمینی که از طلبگی به امامت رسید، میشنویم که پیامبر اسلام جنایتکاری قهار بوده است، بجای آنکه از او روی برگیریم، هرچه بیشتر به ستایش او بر میخیزیم؟ امام خمینی در اوایل انقلاب در سخنانی که بعدها انتشار یافت وقتی از قاطعیت انقلابی سخن میراند، تا سرکوب و کشتار دگر اندیشان را بدون کوچکترین رحم و مروتی ترویج و تشویق نماید، نقل میکند که رسول الله، صل الله ...در یکروز گردن بیش از هفصد یهودی کافر را با شمشیر بر زمین میافکند. اما این واقعیت تاریخی و واقعیتهای بسیاری نظیر آن را که حاکی از بیرحمی و خشونتی کم سابقه ست، خدشه ای به آن هاله تقدس که در اطراف دین کشیده اند وارد نمیکند. چرا که وحدت جنایت و عدالت در کیش تازیان نهادین است.
آری آنجا که آزادی نیست، چیزی نیست مگر "مکر" و خدعه و نیرنگ، چیزی نیست مگر قهر و و بیرحمی، انتقام ستانی و کین خواهی. چرا که حکومت اسلامی دشمن آشتی ناپذیر حقیقت است.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران