روایات بسیاری از امامان نقل شده است که گفته اند ماه رمضان، ماهی ست "مبارک" بآن دلیل که قرآن کریم، کتاب مقدس و آسمانی، کتابی که حاوی سخنان الله، خداوند بی همتا ست بواسطه "وحی" بر پیامبر اسلام نازل گردیده است. همچنین روایت است که در ماه رمضان الله، رحمت و رحمان خود را به منصه ی ظهور میرساند و همه ی "حاجت " ها را بر آورده میکند، دروازه دوزخ را بسته و دروازه بهشت را گشوده نگاه میدارد که بندگان با تقوا و پرهیزکاربتوانند در این ماه وارد بهشت شده و از نعمات بی پایان آن بهره بر گیرند.
مهمتر از همه، اما، این واقعیت است که رمضان ماه بیداری وجدانها ست. چرا که تجربه درد و رنج گرسنگی و تشنگی، غنی را آگاه سازد از فقر و گرسنگی. بعضا، بر آنند که اراده الله مبنی بر صدور احکام رمضان، آموزش "عدالت" به بندگان خود بوده است که تاریخ طولانی رمضان نشان میدهد تا کنون پیدانشده است ثروتمندی، مالک، فئودال و یا تاجر و سرمایه داری، بخشی از ثروت خود را با فقیر و گرسنه تقسیم کند و توازن و تعادلی در جامعه ایجاد نماید، نسخه ای برای درمان نابرابری های طبقاتی و بی عدالتی اجتماعی که براساس شواهد تاریخی نه ناپدید گشته است، نه تقلیل بلکه شدت پیدا کرده است. حتما الله منظوری جز پند و اندرز نداشته است وگرنه دارندگان مال و مکنت را هشدار میداد که چنانچه از فرمان الله سرپیچی کنند راه خود را برای ورود به دوزخ هموار میسازند. نه اینکه تصادها و نابرابری طبقاتی لزوما با فرمان و اراده الهی ناپدید شدنی ست. برخی از اسلام شناسان اروپایی، مثل ماکسیم رادینسون شواهدی از قران ارائه میدهد که نشان دهد که اسلام را با سرمایه داری در ستیز و خصومت نیست بلکه اندیشه سرمایه داری را در گفتار الله میتوان مشاهده نمود. البته دوستان مارکسیت، تعبیر و تفسیر اسلام بعنوان دینی عدالت خواه را ترجیح میدهند و برای توجیه وحدت با نیرویی ذاتا ارتجاعی و وابسته بکار میگیرند. دفاع خسرو گلسرخی از اسلام در دادگاه نظامی، نقش بس بسیار بزرگ و تاریخی در مشروعیت بخشیدن به ورود دین در عرصه سیاست بازی کرد.
علما و فقها ، صلح و صفا، گذشت و بخشندگی را از خصائص برجسته رمضان میدانند و بر آنند که رمضان فرصتی برای ترک آن کنش های انسانی که همراه است با ارضای خواهشهای نفس و لذت تن، از خورد ن و نوشیدن گرفته تا چگونگی و حد و حدود آمیزشهای جنسی. یعنی که ماه رمضان، زمان رفتن آلودگی ها از درون است و تزکیه ی نفس انسانی از غرایز حیوانی. که رمضان هدیه ایست که الله، به "بندگان" خود اهدا نموده است که آزار و سختی تن را بپذیرند تا بتواند بر امیال سرکش خود فائق آیند و خویشتن را به امر و اراده ی خداوند، تسلیم نموده و الله را خالصانه حمد گویند و ستایش کنند. هرچه بیشتر از خود بریده و در اندیشه ی الله غرق گردد بشر، هرچه بیشتر ریاضت کشد و بر تن سختگیرد و خود را تحلیل برد، قدمی به الله نزدیکتر شود. معروف است که امام علی، امام امامان، روزه خود را با یک عدد خرما پایان میبخشید. کارنامه رمضان در این مورد نیز بسیاهی میزند. نه تنها انسان ها را انسانتر نکرده است بویژه در کشوری مثل کشور ما که اسلام بر آن حاکم است بلکه سبب تقلیل انسان به حیوان نیز گشته است. چون سخن از حق و حقوق بشر، از کفر بر میخیزد و کفر گرایی. چه تعجب اگر مردم بیکدیگر با خبث و کینه بنگرند و بسی بسیار سریع دست به انتقام زنی زنند. چون جبران می طلبد سر خوردگیها و سرکوب غرایز طبیعی انسانی.
اما این بدان معنا نیست که رمضان رفتار و کردار مردم را تحت تاثیر قرار نمیدهد. واقعیت. آنست که در ماه رمضان زندگی روز مره و هر آنچه که از روی خوی و عادت انجام میشود، بحالت تعلیق در میآید، بویژه در جامعه ایکه آئین شریعت اسلامی برآن حکومت میکند، اطاعت از قواعد و مقررات رمضان اجباری ست. روزه خواری و کار و کسبی هم که در خدمت آن قرار میگیرد نه تنها گناه است بلکه جرمی ست مستحق مجازات حد و چندین ضربه شلاق در ملا عام. رمضان استعمال دخانیات را در فضای عمومی دشوار میسازد. پیش از این نیز ماه رمضان میآمد و میرفت بدون آنکه برزندگی اجتماعی سلطه افکند و رفتار انسان را مجبور به تبعیت از ممنوعیت ها و محدودیت های خود کند. چرا که در آن دوران هنوز آیت الله ها بر منبر قدرت جلوس نیافته بودند و بر فراز آن تفنگ بدست خطبه نمی گفتند و روضه نمیخواندند.
اما، رمضان و آداب و رسوم آن آموختنی نیست، بلکه موروثی است. به تقلید ملزومات رمضان را همانگونه که از از نیاکان خود آموخته ایم بهمان شیوه به نسل آینده انتقال میدهیم، چنانکه گویی رمضان صندوقچه ای ست که یک نسل برای نسل های دیگر به ارث بجای گذارند، بدون آنکه هرگز در آن گشوده شود. اکنون، شاید زمان آن فرا رسیده است که لحظه ای درنگ نماییم و بیاندیشیم که چه اشیای درخشان و گران قیمتی اضافه برانهائیکه رمضان دوستان بر شمردند برای نسل های آینده در صندوقچه رمضان به ارث به جا می نهیم.
چنانچه در درون صندوقچه رمضان نیک بنگریم، مفرغ میابیم، نه جواهرات و طلا و نقره. باین معنا که رمضان مشمول بر احکام، قواعد و مقرارتی ست در خدمت تداوم نظام فرمانروایی و فرمانبری نه بهبود روابط اجتماعی، نظامی که در آن معدودی قلیل فرمانروا هستند و مردم بیشماری فرمانبر. این بی عدالتی و نا برابری را نه تنها رمضان را سرنگون نساخته، بلکه تاریخ نشان میدهد که رمضان با تمامی ریاضت ها و سختگیریهایی که بر بندگان الله تحمیل کرده است، لزوما انسانهای والاتر، عدالت دوست و برابری خواه پروش نداده است. بر عکس انسان هایی را پرورش میدهد که بهر ذلتی تن میدهند. خوشامدگویی به محرومیت ها و محدودیتها، از آن نوع که در ماه رمضان باجرا در میآید.و ظاهرا انکار دنیای مادی، که در واقع مخزنی میشود برای انباشت نفرت از آنانی که لذت تن و مظاهر دنیا مادی را میجویند و می پرستند، نفرتی که اگر فرصت بیابد بشکل کین خواهی و انتقام ستانی به منصه ظهور میرسد. همچنانکه نظام ولایت تا ابد در پی انتقام ستانی از شیطان بزرگ است. چون شیطان بزرگ است منشا اصلی ماده پرستی، لذت جویی، کفر گرایی و گسترش بی عدالتیها و نابرابری ها در جهان است. و تا زمانیکه نظام ولایت بر حق است و آمریکا بر کفر توفقنامه نوشته مشود و ستیر و خصومت ادامه خواهد یافت. چرا که ولایت تشنه انتقام، دشمن اسلام، شیطان بزرگ است.
مثلا، ما میتوانیم با خاطر جمعی بگوییم که آنها که دست شان بخون جوانان دگراندیش این خاک و بوم آلوده است، از راس تا ذیل، از ولی فقیه گرفته تا دژخیمی که طناب شریعت را بگردن متهم می افکند، با خلوص نیت و دلی پاک و دهان بسته در ماه رمضان دست بانتقام ستانی میزنند. یعنی که رمضان، ماه تزکیه نفس و انکار غرایز بشری، نه تنها جنایتکار را از ارتکاب به جنایت باز نداشته است بلکه پروانه ای میشود برای ارتکاب به جنایت و انتقام ستانی، غارت و چپاولگری با دستهای پاک و منزه. آیا کسی میتواند بگوید که احمدی نژاد، رئیس جمهور دوره پیشین که با "پاکدستی" بانتقام ستانی و غارت ملت پرداخت، دهان خود را در ماه پر قدر رمضان نبسته بوده است و یا غسل و طهارت نداشته است. آیا وقتی که حضرت ولایت به پاکدستی کارگزار خود شهادت میدهد، با دهان پاک، با دهانی که روزه رمضان را گرفته، دروغ نمیگوید؟ همچنین باید پرسید آیا میتوانیم در تسلیم و اطاعت داعشی ها و بوکوحرامها و یا النصره ها از قواعد و مقررات رمضان،شک و تردید بخود راه دهیم؟ اما، رمضان آنها را از انتقام ستانی به شنیع ترین شکل ش، جدا کردن سر انسان از بدن همچون یک حیوان قربانی باز نداشته است و هرگز هم باز ندارد، بویژه اگر برای خشنودی الله صورت بگیرد. آیت الله ها در همین ماه رمضا طبق گزارشهای رسمی بیش از 50 نفر آویخته گردیده اند. آیا میشود تصور کرد که آیت الله صادق لاریجانی، بدون روزه و وضو احکام اعدام را امضا کرده باشد، همچنین اعضای دادگاهای تجدید نظر که مهر تایید بر اعدام ها میزنند کم قعود و قیام و عبادت و نیایش نکنند و پیشانی خود بر زمین نسایند.
بعبارت دیگر، رمضان را باید ماهی خواند برای تجدید و تقویت اخلاق فرمانبری، واجب برای نظام فرمانروایی، اخلاقی که نیاکان مان در ذات و سرشت ما نهاده اند. در ماه رمضان، مسلم است که وجدان بیدار میشود. چون آموخته است که فرمان الله را بگوش گیرد و در نیمه های شب از خواب شیرین سراسیمه بر جهد که به مناجات و عبادات پرداخته، از بندگی و عبودیت بهره بر گیرد و توشه ای برای گذر به سرای آخرت فراهم نماید. چرا که روزه داری بیانگر تسلیم و اطاعت است از فرمان الله، خداوندی که پاداش دهد عبودیت و بندگی را.
بدین لحاظ احکام رمضان، قبل از آنکه معطوف به عدالت باشد، ، و یا معطوف به چیره شدن بر نفس عماره و پاکی روح و تن، معطوف به قدرت است و سیاست، معطوف به نگاه داشت نظام فرمانروایی و فرمانبر ی ست. ماه رمضان، ماهی ست که فرمانروا و فرمانبردار را باهم آشتی میدهد. تضادها، خصوصیات فردی و اختلافات طبقاتی، موقتا بدست فراموشی سپرده میشود. چرا که آداب و رسوم رمضان، و اطاعت از قواعد و مقرارت آن کنشی ست اجتماعی و در شرایط موجود اجباری ست. بی جهت نیست که فرمانروایان سعی بر ان داردند که رمضان را با شکوه هرچه بیشتری بر گزار کنند. در هر ماه از سال اگر گرسنه ای پیدا شود، در ماه رمضان شکم ها بیش از همیشه سیر میشود. در این ماه حکومت سعی میکند که کالاهای ضروری مثل، برنج و روغن و شکر بوفور در بازار عرضه شود. چرا که مصرف این کالاها در ماه روزه داری نه تنها نزول نیافته است بلکه صعود هم میکند. سفره های افطار بسی بسیار رنگین تر و پر تنوع میگردد و هیچ شباهتی به سفره امام علی، امام امان ندارد. امروز رمضان با تاثیر بر کنش کنشگران اجتماعی مصرف را افزایش داده و سبب رونق بازار اقتصادی گردد. البته که ماه رمضان اغذیه و شیرنی جات مخصوص خود را نیز ببازار آورد، محصولاتی که تا سال آینده ممکن است نایاب شود.
این بدان معناست که جامعه در تبعیت از احکام رمضان، یکسان و یک رنگ میگردد، کثرت نا پدید میشود و ظاهرا وحدت و همبستگی افزایش میابد. چرا که در تحت حکومت دین، احکام رمضان را که در گذشته ای نه چندان دوری دلبخواهی و به اراده آزاد شخص وا گذارده شده بود، اجباری گردیده است. نمیتوانی با روزه خواری، به باورها و ارزشهای جامعه بی اعتنایی نمایی. باید که در جماعت ناپدید شوی. آنچه هستی پنهان نمایی. مسلم است چنین وحدت و میثاق و پیوندی که در ماه رمضان به اجبار بر قرار میشود، ظاهری ست و تحمیلی. تحمیل اراده فرمانروایان است بر فرمانبران. تحمیل خواست اقلیت است بر اکثریت- البته بدون اینکه این تقسیم بندی ها را از راه علمی بدست آورده باشیم. بی جهت نیست که از زمانی که دین بر مسند فرمانفرمایی حضور یافته است، همیشه لرزان و شکننده بوده است. چرا که امروز، حتی مسلمان هم به آن درجه از آگاهی رسیده است که بداند، اطاعت و پیروی از احکام رمضان هرگز نه متضمن تزکیه نفس است و نه عدالت در این جهان و رستگاری در آخرت. ممکن است که ریاضت کشی در ماه رمضان، روان نا آرام را آسایش و آسودگی ببخشد و یا سود های دیگر برای بهزیستی بشر در بر داشته باشد، اما این باوری بیش بر اساس پیشداوری نیست. چرا که ما از فرضیه هایی سخن بمیان میآوریم که ثابت نمودن آنها مقرون به غیر ممکن است. چه تاریخ نشان میدهد که بستن دهان و تحمل گرستگی و تشنگی در یک ماه در سال، نتوانسته است که آنچه که در انسان ولاست پرورش دهد.
تداوم رمضان در تاریخ در واقع در خدمت تشدید و تقویقت اخلاق تسلیم و اطاعت، پذیرش ناچیزی شان انسان نسبت به مقام الله، خدای یکتا و یگانه و لاجرم تحکیم و نهادین ساختن نظام فرمانروایی و فرمانبری بوده است . روابط زیر بنایی و تولیدی جامعه، هرچند کند و تدریجی، در تبعیت از زمان دستخوش تحول و دگرگونی شده اند، و میشوند، اما، اخلاق فرمانبری بلا تغییر مانده است، اخلاقی که ماه رمضان در پرورش آن نقش مهمی بازی میکند اخلاقی که در ستیز و خصومت است با استقلال و آزادی های فردی و اجتماعی، حق و حقوق انسانی، با کثرت و تنوع و گوناگونی، اخلاقی که زمینه ساز نظام استبداد مضاعف و دین و قدرت است. حکومت ولایت فقیه حاصل اخلاقی ست که رمضان در ما نهادین نموده است. چرا که اخلاق فرمانبر ی، وجدانی را در آدمی پرورش میدهد که حقارت و خواری، بندگی و عبودیت و انکار جهان مادی را ارج می نهد و از تقلیل انسان به حیوانی که تنها در تسلیم و اطاعت، آزاد محسوب میشود، شرم بخود راه نمیدهد. تبعیض و تعصب و غیرت را نه تنها شرم انگیز نمیداند بلکه آنها را ارزشهایی والا بر شمرده و لازم ضروری برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی می پندارد. چرا که پوششی ست بر ضعف و پستی و فرومایگی فرمانروا، و همچنین فرمانبر.
در اینجا شاید لازم باشد که توجه دوستان مارکسیست را هم به این گفتار مارکس در برومر لوئیز بناپارت هیجدهم، جلب نماییم. مارکس در توضیح تکرار تاریخ، خاطر نشان میسازد که بشر سازنده ی تاریخ است، اما نه بر اساس میل و اراده خویش و در شرایطی که خود برگزیده باشد بلکه در شرایط ی داده شده، شرایطی که راه و روش زندگی نسل های پیشین هنوز بر ذهن و وجود زندگان سنگینی میکنند.
بنظر میرسد که مارکس نیز از پوسته ی مارکسیستی خود بیرون آمده است و باور و ارزشهایی که از یک نسل به نسل دیگر انتقال می یابد در شکل بخشیدن به تاریخ را ارجح بر وضعیت مادی و روابط تولیدی بشمار میآورد. این بدان معناست که انسانی که اخلاق فرمانبر ی را از نیاکان ش بارث میگیرد، نمیتواند نظم و نظامی بجز فرمانروایی و فرمانبر ی خلق ، تولید و باز تولید نماید. فرمانبر زندانی باور و ارزشهایی ست که کهنه و پوسیده و در زمان انجماد یافته اند و هرگز زمینه ساز رهایی انسان از چنگال مخوف خرافات و موهوم پرستی، نخواهند بود. آری مارکس هم گاهی، آنجا که لازم است، از راه و روش و باورهای خود انحراف پیدا میکند. چرا که او بر خلاف مارکسیست های پیرو خویش، خشک اندیش نبوده است.
مسلم است که فرمانروایان از ماه رمضان و آداب و مراسمی که مردم را برغم کثرت همبسته نموده و وحدت بخشد، منفعت فراوان میبرند، چون رمضان جامعه انسانی را به یک گله وسیع فرمانبر تبدیل مینماید. چرا که اخلاق فرمانبرید را که رمضان نهادین میسازد زیر بنای نظام فرمانروا ئی و یا استبداد دین و قدرت است. اخلاقی که در ظاهر تمرین تحمل درد و رنج است و آموزش زهد و تقوا و در اصل چیزی نیست مگر خواست معطوف به قدرت. انکار وجود چنین اخلاقی نمیتواند ما را به آینده ای روشن و آزاد، امیدوار نماید، چرا که تغییر نظام فرمانروایی و فرمانبر ی تنها یک امر سیاسی نیست و از انحلال حکومت هم عبور نمیکند بلکه یک امر دینی ست که از ویران سازی ارزشها و باوهایی گذر کند که بر اساس دروغهای بزرگ بر پا گردیده اند. رمضان باید از ابزار ره یابی به بهشت با تزکیه نفس و پاکزدایی روح به ابزار رهایی از ولایت، ابزار سرپیچی و نافرمانی تبدیل شود و اخلاق احترام به هیچ کس و هیچ چیز مگر آنچه در خدمت انسان است و آزادی، جایگزین آن گردد.
فیروز نجومی
منبع:پژواک ایران