تردید مدار که حکومت اسلامی، بدون لغو توافقنامه ی هسته ای بدست رئیس جمهور جدید امریکا، دانالد ترامپ، به همینجایی که هم اکنون رسیده است، میرسید، بآنجایی که فروپاشی نظام هر روز بیشتر بخود شکل واقعیت میگیرد.
با این حال ترسم که خروج دانالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا از "برجام" و بازگرداندن تحریمات را نیز باید هدیه ای دیگری خواند ناشی از اراده خداوند یکتا، الله، بحکومت اسلامی، حکومتی که وقتی به آینده مینگرد به 1400 سال پیش از این نگاه میکند. بگذریم از اینکه هیچ هدیه ای با ارزشتر از هدیه ای نیست که بوش جوان به حکومت اسلامی ارائه نمود. حکومت اسلامی، هشت سال جنگ و خونریزی، تخریب و یرانی را در رویای تسخیر قدس از طریق کربلا ادامه داد، اما، نتوانست یک وجب از خاک عراق را بدست بیاورد. حال آنکه امریکا کمتر از یکهفته عراق را به تسخیر خود درآورد. همگان از سرنوشت گردنکشی صدام حسین با اطلاعند و تکرار آن از حوصله این مجال بیرون است. هم اکنون، البته، عراق تبدیل شده است به حیات خلوت حکومت اسلامی که نقش اساسی و تعین کننده ای را در عرصه های مختلف جامعه عراق، از جمله عرصه های سیاسی و اقتصادی و نظامی بازی میکند. گو اینکه در حال حاضر، حکومت اسلامی از کربلا عبور کرده، از لبنان گذشته، به سوریه رسیده و دست اندازی بسوی قدس را آغاز نموده است.
جرج بوش جوان فکر میکرد که با تسخیر عراق، خاورمیانه ای نوین بر اساس دمکراسی سیاسی و اقتصاد سرمایه داری، بر خواهد ساخت و منطقه را از فقر و جهل نجات خواهد داد. البته که دانالد ترامپ تره هم برای دمکراسی سیاسی و حقوق بشر خرد نمیکند. ترامپ به نجات مردم ایران از چنگال یک حکومت خشونتبار و سرکوبگر، نمی اندیشد. همگان میدانند و او خود بارها گفته است که در فکر قیچی کردن بال و پر حکومت اسلامی ست، بال و پری که پس از سرنگونی صدام حسین، دشمن آشتی ناپذیر رژیم آخوندی، آغاز بروئیدن گرفت. یعنی که اگر هم اکنون نظام آخوندی به یک قدرت منطقه ای تبدیل گردیده و در بخش وسیعی از منطقه، از یمن گرفته تا سوریه، حضور دارد، از کنش انتقامجویانه جرج بوش برخاسته است. او هرگز فکر نمیکرد که با برانداختن دشمنان حکومت اسلامی در شرق و غرب، دست به خلق هیولایی میزند با اشتهایی سیری ناپذیر.
بعبارت دیگر، سختگیریهای ترامپ و تنگ کردن عرصه نظام، نه تنها ممکن است نتایج دلخواه را ببار نیاورد، این احتمال هم وجود دارد که نظام ضرورتا هزینه های مادی را کاهش داده و بمنظور ادامه اقتدار، اعتبار و نفوذ در منطقه، تاکید را بر باور و ایمان بمقدسات دینی مشترک، بگذارد- دینی که همچون یک ایدئولوژی فراگیر، وجه بارز آن از "نیستگرایی" و اشتیاق بزندگی ابدی برمیخیزد، ایدئولوژی اسلامی که تمدن غرب را بچالش میکشد. این نیستگرایی که خود را در "جهاد" و "شهادت" و یا خونریزی تا آخرین قطره خون خویش بیان میکند، هر حمله ای را میتواند خنثی سازد. حکومت اسلامی 40 سال است که روضه جهاد وشهادت میخواند، 8 سال پوچی و بیهودگی آنرا تجربه کرده است. اما، شرایط در این دوران چندان تغییر نکرده است. نیروی کفر و باطل بر جهان حکومت میکند و در برابر آن اسلام ظلم ستیز که مظهر آن نظام ولایت است، برخاسته است. نباید به جذبه ای که نیستگرایی در بین جوانان، بیکار و نا امید درون و در کشورهای مسلمان دارد، کم بها داد.
این رشته از ارتباطات ایدئولوژیک، بسی بسیار مقاوم تر از روابط صرفا مالی اند. یعنی که ضعف بنیان مالی رژیم دین لزوما بال و پر نظام را نمی چیند. حتی ممکن است که سبب افزایش احترام و اقتدار ایدئولوژی نظام ولایت در نزد پیروانشان در داخل و خارچ شده، زمینه را برای تعمیق و گسترش جنبش "ولایت" بمنزله ادامه "رسالت" و "امامت" تا قیامت، فراهم آورد. همچنانکه، هماکنون ملاحظه میشود، حکومت آخوندها، در برابر سیاست های ترامپ، همچون گراز وحشی، موی بر پشت سیخ و دندان نشان میدهد و بر فراز تازه ترین ناو دریایی، از آبهای ونزئلا سر بیرون میاورد. چه باک اگر آتشی بپا شود و نماد اقتدار حکومت اسلامی در آبهای قاره ای دیگر غرق شود. آیا خود نمیتواند فرصتی باشد برای خود زنی و اشک گیری، که داستان همان حماسه جهاد و شهادت است در صحرای کربلا. نظام ولایت باربعین 30 میلیونی می اندیشد.
درست است، نظام در درون با چالش های بزرگی روبروست، نا رضائیها، سختیها، ناملایمات برخاسته از گرفتاریهای معیشتی، بطور بی سابقه ای تشدید یافته است. نظام با بحرانهای همزمان دست بگریبان است از بحران در عرصه زیست محیطی گرفته تا بحران بیکاری و گرانی ، اعتصابات و اعتراضات کارگری و معلمی و غارتگری و فسادی که در زیرین ترین بافت های جامعه رسوخ کرده است. البته که آقای رئیس جمهور انکار میکند که اصلا و ابدا نظام نه با "ابر" بحران روبروست و یا هر بحران دیگری. شاید بدان دلیل که خود معمار و طراح وضع موجود بوده اند. وضع موجود، مگر میتواند از چیزی دیگری جز ستیز با غرب برهبری امریکا و خواست معطوف به نابودی کشور اسرائیل، برخیزد؟ همچنانکه امام امامان، امام خمینی بخوبی میدانست که دست به چه آتش افروزی میزند وقتی غائله گروگانگیری را شرعا مورد تایید قرار میداد و مردم عراق را به سرنگونی صدام حسین فرا میخواند و یا فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده هندی –انگلیسی «آیه های شیطانی» را صادر مینمود. او ستیز و خصومت با غرب را عمق میبخشید.
آخوند خامنه ای جانشین امام 12+1، روبه بزرگ، نیز بخوبی آگاه بود که وارد به چه میدانی میشود وقتی فرمان برشکستن مهر و موم سازمان انرژی اتمی بر تاسیسات هسته ای، را صادر و برنامه غنی سازی هسته ای بهر قیمتی را آغاز نمود. چه سرمایه های هنگفت مالی و انسانی که بکار گرفته نشد و بهدر نرفت، چه هزینه ها، چه محرومیتها که ببار نیاورد تا منویات ولایت فقیه واقعیت یابد. آخوند خامنه ای از نتایج تصمیم خود بخوبی آگاه بود، چه هدف اصلی او لزوما و صد در صد دست یابی باسلحه کشتار جمعی نبود، نه اینکه او بداشتن چنین قدرتی نمی اندیشید، بلکه هدف نهایی او تداوم غرب ستیزی برهبری آمریکا بود. چه بخوبی فهمیده بود که ادامه حکومت روحانیت وابسته بادامه امریکا ستیزی ست. که پایان غرب ستیزی، با پایان نظام ولایت نیز همراه است. همچنانکه حضرت ولایت، آخوند خامنه ای بارها خاطر نشان ساخته است که غرب مرکز تمامی شرارتها ست، مرکز خداگریزان و خداناشنان است. از شیطان مگر از بد و شر، فریب و ریا چیزی دیگری میتواند برخیزد. حکومت آخوندی، مبارزه خود را بخشی از مبارزه انبیا بر علیه فرعونیان زمان میداند. رهبران نظام به تجربه دریافته اند، تا زمانیکه در ستیز و خصومت با دشمنی مقتدر قرار دارد و یا بفول خودشان تا زمانیکه به ستیز با قدرتی برتر بر میخیزند، میتوانند روضه عاشورا، روضه جهاد و شهادت را همچنان سر دهند و افیونی برگها ساده دلان تزریق کنند.
این بدین معناست که هرچه عرصه بر نطام تنگتر شود، عمیقتر در سنگر دین فرو میرود که کمترین تاثیر آن منفعل ساختن بخش وسیعی از کشور خواهدد بود، پدیده ای که تقریبا 40 سال است بر جامعه حاکم است. آری، بوده است، جوش و خروشی اینجا و آنجا، اما، ناپایدار بودند وگذرا. چرا که مردم ایران با حکومتی روی در رو قرار دارند که برخاسته از باورها و اعتقادات خود آنها ست. رژیم دین یک رژیم عاشورایی ست. آیا مردم میتوانند برعلیه عاشورا بپاخیزند، برعلیه حکومتی که خود را از تبار حکومت امام علی میداند؟
سختگیریها دانالد ترامپ، برخلاف تمامی درد سرهایی که برای نظام بوجود میآورد، چیزی نیست که نظام از آن رویگردان باشد. از آن استقبال میکند چون سودش در آن است، چون یاد آور "مظلومیت" امامان است. روضه مظلومیت، روضه ای ست که عقل و خرد را از شنونده میرباید. برغم گزارشهای بسیاری مبنی بر گسترش دین گریزی و افزایش روزافزون دین گریزان، دین اسلام هنوز گریبان بسیاری از اقشار مختلف جامعه را در مشت خود میفشرد و باین سادگی هم رها نمیکند. تا زمانیکه روحانیت بر فراز منبر، روضه جهاد و شهادت و روضه کربلا سر میدهد، بردباری و تحمل مردم را افزایش دهند. کم مصرفی، کم خوری، کم پوشی و ژنده پوشی، همان چیزیست که حکومت دین خواسته است. ساده زیستی و اشرافیت ستیزی، یکی از نسخه های روحانیت است در شفا بخشیدن ورشکستگی اقتصادی. بگذریم از اینکه اسلام فقاهتی برای هر مسئله ای در هر زمان و مکانی پاسخ دارد. بنابراین، طبیعی ست که نظام ولایت برای همه بحرانهایی که با آنها دست بگریبانند، پاسخ داشته باشد، پاسخ نظام به بحرانها تنها از اسلام بر میخیزد از دین.
مثلا، آخوند خامنه ای در خطبه اخیرش میفرماید:
"اینکه ملت ایران در طول ۴۰ سال گذشته در راه بسیار پُرخطر و پُرزحمت خود در مقابل همهی قدرتمندان ظالم ایستاد و آنها نتوانستند هیچ غلطی بکنند، به دلیل اعتقاد به شهادت و این سرنوشت افتخارآمیز است."
آیا بدرستی میتوان گفتن که حضرت آخوند خامنه ای از سیاست سخن میگوید و یا از دین؟ اما، واقعیت آن است که سخنان اهل منبر، سخنان حاکمان بر این کشور نهایتا از دین بر میخیزد. گفتمان روحانیت، گفتمان دین است بویژه گفتمان شیعه گری، گفتمان قشری که یکه تاز میدان است. تمامی ابزار قهر وقدرت را در خدمت حاکمیت گفتمان خود بر جامعه بکارگرفته است و میگیرد. بدین ترتیب نیز، برغم تمام گرفتاریها، دین که مظهر آن ولایت است، یکه تاز میدان است.
بمعنای دیگری، ترسم که تنگ شدن عرصه های تجاری و ملی بر حکومت اسلامی، در نتیچه تحریمات اقتصادی، از جمله بصفر رساندن فروش نفت، جامعه ایران هرچه بیشتر در عمق تاریکی فرو رود. از بد روزگار است که تا زمانیکه آخوند، یکه تاز میدان است و بر فراز منبر قدرت مردم را به خود رنی در شهادت امام سوم، وا میدارد، نمیتوان بمعجزه دانالد ترامپ دل بست. شاید باید همچنان چشم براه ظهور امام عج از غیبت بمانیم!
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران