مماشات با دین بس!
فیروز نجومی
آنچه حکومت دین را تهدید میکند، چیزی ست که در درون شکم دین رشد و نمو مییابد. چون مست باده قدرت است، دین هرگز باور نکند که آبستن دین ستیزی است و نفی سنت و فرهنگ و ارزشهای دینی. مسلم است که دینی که پرچم شریعت اسلامی را بر دوش میکشد، نمیتواند آبستن کمونیسم و سوسیالیسمِ و یا لیبرالیسم و دموکراسی و یا جمهوری و شاهنشاهی باشد. این دین ستیزی ست که دین را آبستن میسازد. این انسان است و خرد انتقادی که از دل دین بیرون آید.
حال انقلابیون چپ و راست و میانه میتوانند در رویای کسب قدرت کماکان به یار گیری بپردازند و با بازی سیاست خود را به اشتغال درآرند. رویکرد این گروه ها نیز به گذشته است و به آنچه کهنه و باستانی. حال آنکه، جامعه دین زده محتاج اندیشه ی نو و ایده تازه است نه نشخوار آنچه زمانی هیجان آفرین بوده است. حکومت دین نگران حرکت و جنبش دین ستیزی ست، جنبشی که با آن بطور مستمر، دین به مبارزه بر خاسته است به اشکال مختلف، از جمله مبارزه با هنجار شکنی و بر قراری امنیت روانی و اخلاقی، "بد حجابی " و "اباحی گری. " دین، از خصمان دیرین که پوزه شان را بخاک مالیده و بی اعتبار شان ساخته است، از کمونیسم و لیبرال و دمکرات، از فدائی و مجاهد و توده ای، هرگز هراسی در دل ندارد. دیده ایم که چگونه همگان را، یکی پس از دیگر، تار و مار ساخت. از خواست معطوف به دین ستیزی است که دین هراسناک است، چرا که میداند که آزادگی و آفرینندگی آغاز میشود با اراده معطوف به بیرون راند دین و دینداری از زندگی اجتماعی.
حکومت دین بمانند هر نظام دنیایی دیگری، در نهایت شکوفایی دچار افول و تنزل شود. دین وقتی با قدرت همخوابه میشود، بر همه، هرچه هست، چنگال بر افکند، اما، شرایط زایش دین ستیزی را هم فراهم آورد در آورد و بدست خود گور خویشتن را بر کند. دین وقتی حاکم شد گریزی ندارد جز رو در رو قرار گرفتن با این واقعیت تاریخی که حکومت دین نیز همانند همه حکومتهای دیگر که در صحنه تاریخ ظاهر شده اند، فرو خواهد ریخت. حکومت دین نیز از درون میپوسد. چرا که موریانه های دین ستیزی ارکان ش را میخورد و سرانجام از هم گسیخته و ویران ش میسازد.
ممکن است که ناظران و تحلیلگران حکومت دین، بارقه های آزادگی و خودمختاری که در رفتار و گفتار مردم، بویژه در رفتار و گفتار زنان و جوانان و دانشجویان بازتاب می یابد با ظهور پدیده دین ستیزی، شناسایی نکنند. شاید در بهترین وجه اش آنها را انعکاسی از "دین گریزی " بخوانند، چنانکه گریز از چیزی از ستیز با آن بر نخیزد- اگرچه یکی ممکن است غریزی بمنصه ظهور در آید و دیگری از سر خرد انتقادی.
شاید ذکر مثالی به روشن شدن موضوع امداد رساند. در حکومت دین، خرید و فروش الکل و مصرف آن مطلقا ممنوع و قدغن است و جرم محسوب میشود و دارای شدیدترین مجازات است. اجتناب از شرب می و مستی، حکمی است که ریشه در سخنان الله دارد و در اصل یک حکم دینی است. حال مصرف الکل، کنشی ست که از دین گریزی بر میخیزد و یا از ستیز با دین؟ امروز جامعه ما، بر اساس گزارش های رسمی، نه تنها با مصرف روز افزون الکل برغم تمام سخت گیریها و بگیر و ببند ها و تنبیه و مجازات روی در روی ست بلکه شاهد انفجار بینندگان ماهواره ای نیز هست. محقق و جامعه شناس، تقی آزاد ار مکی، از جهش 70 درصدی بینندگان ماهواره ای در طول 17 سال، از 1 درصد در 1374 به 71 درصد در 1392، گزارش میدهد. سپس آقای جامعه شناس سوال میکند که چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مردم ایران بیفرهنگ شدهاند؟ آیا مردم ایران از فرهنگ و اخلاق ایرانی گذر کردهاند یا اینکه وضعیت به گونه دیگری است؟
آری وضعیت بگونه دیگری ست. چرا که ما شاهد فرهنگی هستیم که در عمق زمین در حال رشد و نمو است، فرهنگی که از ستیز با دین شکل گرفته است. نمودی از این فرهنگ را بهمن قباد ی در فیلم معروف خود "کسی از گربه های ایرانی خبر نداره،" به معرض نمایش میگذارد. این بدان معنا ست هر کنشی را که شریعت ممنوع، قدغن و یا حرام کرده است، بزیر زمین میرود و در آنجا رویش می یابد، مثل روابط و آمیزش جنسیت ها. بعضا از انقلاب جنسی در جامعه سخن میگویند. ارتباطات اینترنتی را باید بستر رشد و نمو این فرهنگ زیر زمین تلقی نمود. بی جهت نیست که نظام ، تقریبا تمامی ارتباطات اینترنتی را مسدود و فیلتر نموده است. حتی فیلتر شکنی را هم جرم محسوب مینماید. امروز مراجع تقلید از درون حوزه ها کنترل شدید بر ارتباطات اینترنتی، بویژه قیسبوک را به مقامات مسئول توصیه میکنند. چرا که آنچه در اینترنت بازتاب می یابد، از اراده آزاد بر میخیزد. اینترنت مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را در هم نوردیده است، همه ی چیزها را بهم مرتبط میسازد و بهم پیوند میزند. حکومت اسلامی با مسدود ساختن اینترنت و مختل نمودن شبکه های ماهواره ای با پر تاپ پارازیت های خطرناک برای سلامت آدمها، در واقع از برقراری ارتباطات و اطلاع رسانی جلوگیری میکند. چرا که پیوندهایی که در فضای مجازی بر قرار میشود بواسطه ابزاری همچون فیسبوک و تویتر، میتوانند در فرصت های مناسب به واقعیت در آیند،.جنبش سبز و جنبش هایی که در کشورهای عربی شمال آفریقا بوقوع پیوستند فرآیندی ست از ارتباطات در فضای مجازی.
البته بدرستی روشن نیست که آقای جامعه شناس از کدام "فرهنگ و اخلاق ایرانی " سخن میراند، چرا که بیش از 1400 سال است که کیش تاری فرهنگ و اخلاق ما را شکل بخشیده است. مگر چیز دیگری جز دین رسم و رسوم و عادات و آداب و بطور کلی شیوه زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است؟ البته در 35 سال گذشته، حضور دین در جامعه به سلطه دین بر تمامیت زندگی مادی و معنوی تبدیل شده است.اکثر کنش هایی که در حوزه تفریحات و سرگرمی، بوقوع میپیوندند باید کنش هایی دانست ذاتا دین ستیز. چون با قواعد و قوانین شریعت اسلامی همخوانی ندارند. ماموران انتظامی را باید در اصل پاسداران دین نامید. چون آنها زمانی که یک خود رو را نگاه میدارند و ضبط و صوت و سی دی و یا الکل، جستجو میکنند، و دهان مردم را می بویند، و یا وقتی که برای جمع آوری ماهواره ها به حریم خصوصی شهروندان تجاوز میکنند، و نیز وقتی زنان را بجرم بد حجابی مورد بازخواست و اذیت و آزار قرار میدهند، در برقراری دفاع و تداوم نظم دینی است که اقدام میکنند.
. همچنین کنشی که اصل جدایی جنسیت ها را به چالش میکشد، باید اساسا کنشی دانست دین ستیز. وقتی که جوانان علیرغم خطر دستگیری و بازداشت و تعقیب پاسداران دین با هم در میآمیزند، دست به رفتاری میزنند که در ستیز با دین است. خانم ها وقتی روسری قیطانی بسر و زلف خود افشان میکنند به ستیز با دین بر خاسته اند و بهمین ترتیب وقتی که مانتو کوتاه و تنگ به تن و قوزک پا را عریان می نمایند. زن امروز دین ستیز است، چه از آن آگاه باشد و یا نباشد. چه اگر حجاب اجباری را از سر بر گیرد، حکومت اسلامی فرو ریزد.
آنچه این جا، حائز اهمیت است آن است که بعضا گفتمان دین ستیزی را در بهترین وجه اش تقویت قدرت دین و بر انگیختن مردم به نفع نظام متهم میکنند و در بدترین صورت، یک ماجراجویی بشمار آورند. غا فل از آنکه دین ستیزی، خود زائیده وحدت دین و قدرت است. چرا که در شرایط کنونی نمیتوان در برابر قدرت قرار گیری، بدون آنکه خود را در حضور دین نبینی. بازجویان و باز پرسان، ماموران امنیتی و جاسوسی، همه از رده دینداران حرفه ای، حوزه های علمیه بر خاسته اند. سرداران و فرماندهان نظامی همه جوجه مجتهد اند. همین بس که به چهره شان نظر افکنی. اکنون هر گونه رفتاری که قدرت را به چالش میکشد باید رفتاری دین ستیز خواند. زمان آن رسیده است که واقعیت ها را همان گونه که هستند تعریف و شناسایی کنیم. ظهور دین ستیزی را باید رمز افول حکومت دین بشمار آورد و طلوع روشنایی و بینایی.
درست است. دین شمشیر کشد و سرها را جدا از تن بر زمین افکند. آماده است که در راه خشنود سازی الله هزاران "خاوران " دیگر برپا سازد و بر فراز آن پرچم پیروزی دین را بر افرازد. اما تخمه دین ستیزی که کاشته شد، رشد و نمو ش، خارج شود از مرز سلطه قدرت و دین. این یک جبر تاریخی است. که آمده اند و رفته اند و متلاشی گردیده اند از درون امپراطوری های عظیم و دولت های بزرگ و کوچک.. چرا که نبوده است نظامی ستمگر که در درون خود پرورش ندهد نطفه ستم ستیزی. چون دچار نخوت و خود پسندی ست، دین خود را مستثنی داند از این جبر تاریخی، از این قانون دیالکتیکی، چنانکه گویی، دین اختراعی ست الهی، مستقل از زمان و مکان و لاجرم مطلق و نهائی.
اما، این چیزی نیست مگر خود فریبی. اگر به بقای خود بر مسند قدرت نمی اندیشید، دین چه نیازی داشت که دست بزند به شعبده بازی ای مثل دست یابی به فن آوری هسته ای چنانکه گویی یک امر حیاتی ست و ملی، که احساسات برانگیزد و بر دوش شیفتگان خود، تحکیم و پایدار سازد حکومت دین و دینداری. گویی که میتواند سرشت مطلق گرای ِِِِ علم ستیز و آزادی کش دین را پنهان نماید. و یا هر زمان که عرصه را تنگ بیند، بار دیگر بفکر تجدید سلطه خود بر دانشگاه ها افتد و زمین پاک و مقدس دانشگاه را با خاکسپاری شهیدان دین که تا آخرین قطره خون خود خون ریخته اند بآن امید که در بهشت با حوریان باکره همخوابه شوند، آلوده و ناپاک سازد. یا آنکه طلبه ها و حجت الاسلام ها را به سر پرستی دبستانها و دبیرستان ها بگمارند.
زمان مماشات با دین به پایان آمده است. گرایش به دین ستیزی در حال گسترش است. جلوه دین ستیزی را همه جا میتوان در رفتار و گفتار جوانان که اکثر جمعیت کشورند مشاهده نمود. چون به تجربه در یافته اند که دین نمیتواند ابزار بینایی و دانایی، باشد و سازگار با آزادیخواهی و انسان دوستی هر خیزش ی که تا کنون بوقوع پیوسته است، از جنبش زنان و دانشجویان گرفته تا درگیری های کارگران، همه را باید خیز ش هایی بشمار آورد که در اصل دین ستیزاند. چرا که بر علیه قدرت بر خاسته اند. اما مگر میتوان در حکومت اسلامی به دین و قدرت، جدا از یکدیگر نگریست؟
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران