از تقدس، بوی گند بمشام میرسد!
فیروز نجومی
تقریبا یک سال است که از واکنش مردم بشرایط نکبتبار کنونی میگذرد، واکنشی که در خیزش و خروش مردمی بازتاب یافت، خیزشی که در دیماه سال گذشته آغاز گردید و موجوار از یک شهر به شهر دیگر سرایت کرد؛ از آنچه بزبان میاوردند چنین بر میامد که مردم شهرهایی که تا چندی پیش روستایی بیش نبودند، تکلیف خود را با حکومت آخوندی، روشن ساخته اند، تکلیف خود را با حکومت اسلام، یکسره کرده و حقیقت را که در پس ابرهای تیره پنهان شده بود بیرون کشیدند، حقیقتی که در شعارهایی تبلوریافت که نشان از اراده معطوف "برهایی" از حکومت دین در بر داشت، رهایی از حکومت اسلام، دینی که متولیان آن علما و فقها هستند، آیت الله ها و حجت اسلامها و یا قشر "مفتخواران" جامعه، قشری که خود را "روحانی" نامیده است. شعارهایی از قبیل «دزد همینجاست دروغ میگویند آمریکاست،» که «اسلام را پله کردند و مردم را ذله»، که « اصولگرا و اصلاح طلب ماجرا تمام است دیگر،» که « لبنان و سوریه را رها کن فکری بحال ما کن،» که «توپ و تانک و فشفشه آخوند باید گم بشه.» این لیست تنها مشتی ست از خروار.
تاکنون بسیاری از اصناف از جمله کامیون داران، معلمین بازاریان، مالباختگان و بازنشیتگان دست باعتصاب زده اند. اعتصاب کارگران فولاد اهواز بیش از 40 روز است که ادامه یافته است و پیش از آن کارگران نیشکر هفت تپه خوزستان باعتراض برخاسته بودند، اعتصاباتی که ظاهرا بر مطالبات صنفی و مادی تمرکز یافته است. اما، این اعتصابات و اعتصاباتی را که در آینده بوقوع می پیوندند، باید بخشی از جنبشی دانست که در دیماه سال گذشه آغاز گردید، بخشی از جنبش اراده معطوف برهایی. چرا که هم اکنون روشن شده است که نه کارگران با سرمایه داران روی در روی هستند و نه جامعه ما یک جامعه سرمایه داری ست. صرف مالکیت بر ثروت، مالک را سرمایه دار نمیکند. سرمایه دار شیفته رشد و روئیدن است و پاسخگویی به نیازمندی های مصرف کننده در رقابت آزاد. حال آنکه سرمایه دارانی که در کشور ما صاحب موسسات تولیدی دولتی شده اند، در واقع مامور حراج املاک با ارزش و کارخانجات و سر انجام ویران ساختن آنها هستند. باید تولید شکر را بویرانی بکشانند تا بتوانند مرجع تقلید شیعیان را بر مسند سلطان شکر بر نشانند. مشکل اساسی این نوع موسسات، مخدوش بودن اصل مالکیت و مدیریت است که هویت هردو نا معلوم و نا مشخص است. در بیشتر موارد کارخانجاتی که بدست خصوصی منتقل میشود، خریدار فاقد هرگونه دانش و مهارت و تخصصی در آن رشته از تولید میباشد. مدیریت و تخصص و نظارت همچنان در دست دولت برجا میماند. اما، کدام دولت، دولت خود بخشی از یک حکومت است، حکومتی فرا گیر، حکومت دین، حکومتی که مظهر آن "مقدسین" جامعه هستند، مقدسینی که تقدس را بگند کشانده اند. مردم ما امروز، با حکومتی روی در روی ست که بنام شریعت اسلامی، شمشیر را بر گردن فرود میآورد. وگرنه چه دلیلی دارد که اعتصابات کارگری را "امنیتی" کنند. تاکنون که از کارگران جز اعتراض مسالمت آمیز چیزی دیگری دیده نشده است، پس چرا رهبران کارگران را بدلایل امنیتی دستگیر نموده و باسارت میکشانند؟ تردید مدار که نظام بخوبی آگاه است که فرآیند هر اعتراضی نهایتا به اراده معطوف برهایی از حکومت دین می انجامد. اگرچه میتوان بوی نقد دین را از سخنان کارگران بمشام حس نمود. بعنوان مثال کارگری خطاب بقدرت چنین میگفت(بمضمون) که گریه زاری برای امام حسین، درد شماست زندگی من و زن و فرزندانم روی هواست.
در چنین شرایی بدرستی معلوم نیست که اعتصابات قرار است بکجا بکشد؟ آیت الله ها و حجت الاسلامها که فکر میکردند تحصیلات حوزه ای، آنها را برای مدیریت و رهبری هر نهاد و سازمانی با هرگونه تخصص و مهارت، آماده ساخته است، بنظر نیمرسد که در کفایت و فهم خود، حل چنین مشکلاتی را ببینند. آنچه ما امروز با آن روی در روی هستیم، آنچیزیست که بدست این مدیران برساخته شده است، بدست مدیران فقیه، مدیران همه چیز دان. فرض که کارگران بمطالبات خود برسند، آیا مصیبتی که کارگران و همراهشان مردم این مرز بوم با آن دست بگریبانند، پایان خواهد یافت؟ این نکبتی که گریبان جامعه ما را فرا گرفته ناپدید شده و از میان میرود؟ دیگر کودکان معصوم، در آتش فقر نخواهند سوخت؟ دیگر گنبد مساجد در هر کوچه و برزنی سر باسمان نکشد و دبستانها و دبیرستانهای کشور از تخریب و ویرانی بازایستند؟ آیا برای بیماری بیکاری و گرانی، برای گسترش فقر و بدبختی، راه علاجی هم پیدا خواهند کرد؟ آیا سایه شوم جنگ از سر جامعه برداشته خواهد شد و دیگر خانمی بجرم بد حجابی دستگیر نمیشود. آیا اهل فکر و قلم، دگر اندیش و مدافعان حقوق بشر را دیگر بزنجیر نمیکشند؟ یعنی حتی اگر نظام موفق برصایت کارگران بشود، پاسخ هزاران هزار ناراضی و فریب خورده ای که در طول این چهل سال حکومت بوجود آورده است، چه خواهد گفت؟ از سر شور بختی ست که نظام نمیداند که وقتی از تقدس بوی گند بمشام رسد، بر چه انبار باروتی بر نشسته است.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران