رای مردم: حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم!
فیروز نجومی
تردید نباید داشت که اگر حفظ آبرو و حیثیت و کسب اعتبار در انظار جهانیان، بویژه در جهان غرب مطرح نبود، آخوندهای حاکم، بطور کلی خود را از شر و درد سر انتخابات راحت میکردند. بعبارت دیگر انتخابات در نظام اسلامی چیزی جز "ظاهر سازی،" و یا فریب و ریاکاری نیست. این واقعییتی است که پس از چهل ویکسال برهمه آشکار شده است. که نظام میخواهد وانمود نماید که اسلام "ناب" محمدی، ذره ای با نظام دمکراسی ناسازگاری ندارد. حتی در دمکراسی هم از نظامهای دمکراسی سبقت گرفته اند. چون نظام ولایت بر اصل دین و اخلاق و عقل نقصان ناپذیر خداوند یکتا و یگانه بنیان گذارده شده است، نه بر اساس قوانین بشری که عقل و خردش نقصان پذیر است. البته تنها انتخابات نیست که همچون ابزاری برای زینت بخشیدن به یک نظام اسبتدادی استثنایی برساخته وحدت دین و قدرت، بکار گرفته میشود بلکه آن نهاد هایی که ضرورتا در نتیجه انتخابات پا به عرصه وجود میگذارند، از جمله نهادهای قانون اساسی، ریاست جمهوری، مجلس نمایندگان و تفکیک قوای سه گانه، همه بازتابی از اراده و امیال ولایت اند.
حکومت ولایت، از آغاز خود را ادامه "رسالت" و "امامت" و حکومتی مقدس و الهی خوانده است. در چنینی صورتی حکومت الهی چگونه میتواند سازگار با حاکمیت مردم باشد؟ آیا حکومتی که الهی ست، و کلام الهی منشاء مشروعیت و الهام بخش سیاست های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی آن است، میتواند نیازمند قانونی باشد ساخته دست بشر و بازتابنده اراده بشری؟ آیا شرم آور نخواهد بود که حکومت اسلامی قرآن را که در آن پاسخ همه مشکلات بشر یافت شدنی ست و تامین کننده سعادت و پیشرفت بشر است، به نفغ قانون اساسی کنار بگذارد؟
تا چه حدی نظام موفق شده است که رای ملت را با رای ولی فقیه که بر جای امامت نشسته و بازتابنده رای الهی ست، آشتی دهد و سازگار سادخته است، چه نیاز بتوصیف است. هنوز بدرستی معلوم نیست که در نظام ولایت نقطه آغاز و آخر دین کجاست. مثلا بدرستی معلوم نیست حد و مرز قدرت و مسئولیت های ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی که بر اساس میلیونها رای مردم برگزیده اند شده اند، از کجا آعاز میگردند و در چه محدوده ای پایان میگیردند. آیا این دو نهاد قانونی تا کنون در باره رابطه با امریکا، غنی سازی هسته ای بهر قیمیتی، امپراتور سازی، و جهانگشائیی نقشی ایفا کرده اند. آیا تا کنون در باره تعامل با امریکا یکی از حیاتی ترین مسائل کشور ما از آغاز تاکنون ، هرگز به بحث و گفتگو برخاسته اند که آیا به نفع مردم است و یا بنفع حکومت الی؟
نا همخوانی نظام ولایت بعنوان بازتابنده اراده الهی، بمانند پیامبر سلام با نظامی که قرار است باز تابنده اراده مردمی باشد، دارای نوسان بوده است. البته نهاد ولایت توانست بر دوقوای جمهوریت سلطه افکند و آنها را به تبعیت خود در آورد. در حالیکه تنش و تشنیج با ریاست قوه مجریه که با رای میلیونها مردم، اگرچه غیر مستقیم، برگزیده میشود و ظاهرا بازتبنده اراده ملت بوده است، پیوسته دچار تنش و تشنج بود است. همین بس که سرنوشت ریاست جمهوری های پیشین را بیاد بیاوریم. از رئیس جمهوری و شاه سلطان حسین محمد خاتمی گرفته تا رئیس جمهور کنونی. حتی در انتخابات اخیز نیزشاهد تنش ولایت و ریاست هستیم. در حالیکه ولایت در شیپور امنیت میدمد تا مردم را بپای صندوقهای رای بکشاند و باردیگر اعتبار و ابرو و حیثیت از دست رفته را به نظام بازگرداند. آقای رئیس جمهور از مسدود بودن انتخابات سخن میگوید و هشدار میدهد که شاه نیز دچار همین اشتباه شد و گرنه انقلاب 57 بوقوع نمی پیوست.
واقعیت آنستکه ولایت و پیروانش بر این باورند که با وجود قرآن ، کتابی که کلام اول و آخر را گفته است و بشر مجهول الهویه را شناخته و مناسب نیازها و خواسته اشان احکام لازم را صادر کرده است، چه نیازی ست به مراجع قانونگذاری. یعنی که انتخابات در حکومت اسلامی برای آن نیست که ملت نمایندگان خود را به مجلس فرستاده تا در آنجا بشور و مشورت پرداخته و از منافع مردم دفاع کنند و اراده و حاکمیت خود را بمنصه ظهور برسانند. این از ویژگیهای نظام دمکراسی غربی است.
برگزاری مراسم انتخابات در دمکراسی های غربی، چه در سطح پارلمانی و چه در سطح ریاست جمهوری، ابزاری ست در خدمت حاکمیت اراده مردم، صرفنظر از نژاد و کیش و عقیده. حال آنکه در حکومت اسلامی پیوسته مردم رای داده اند و میدهند که از خود سلب حاکمیت کنند. مردم رای نمیدهند که اراده و قدرت خود را بیان نمایند بلکه در واقع با رای دادن هم خود را انکار میکنند و هم واقعیت را هم درد نحمل ناپذیر محرومیت در داد وستد جهانی را، هم درد مزمن محرومیت از کار و دستمزد را و هم زخم عمیق محرومیت از ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی را. چرا که تا کنون نه توانسته اند «نه بگویند» و نه برگزیده ای را بر گزینند که بتواند نه بگوید.
هماکنون، ماهیت فریبکار آخوندهای حاکم و انتخاباتی که تا کنون برگزار کرده اند آشکار کردیده است. اما، تا چه حدی آگاهی بفریب روحانیت، در نظامی که از بکارگیری هر قهر و خشونتی، نظامی که شمشیر خود را برهر گردنی بدلخواه فرود آورد، میتواند همگان را به شرکت در انتخابات مجبور نماید، تنها میتوان بگمانه زنی پرداخت. چه بسا ندادن رای دارای هزینه های پیش بینی ناشده ای باشد. بگذریم که نظام با منابع مالی و لاجیستیکی که در اختیار دارد، میتواند بسیاری را به پای صندوق های رای بکشاند. بگذریم که با ابزار رادیو و تلویزیون میتواند مراسمی جعلی از شرکت پرشور و شوق مردم در انتخابات در سراسر کشور بمعرض نمایش بکذارد.
این بدان معناست که مهم نیست که مردم اینبار بمنظور حفظ "امنیت،" برغم تنفرشان از حضرت ولایت در انتخابات شرکت میکنند یا نه. چرا که مردم رای خود را دیر زمانی ست که صادر کرده اند. آنها رای خود را با نهادن جان خود در کف و در برابر گلوله های آتشین سپاهیان ولایت، بیان و بارها اعلام کرده اند که «حکومت اسلامی نمیخواهیم نمیخواهیم.» در منظر ولایت البته که این "کفر" است و نه رای. و این است که "باطل" است و باید آنرا از میان برداشت و نابود ساخت.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران