آخوند باید گم بشه!
فیروز نجومی
اینکه فساد از عدم شافیت در روابط اجتماعی، بر میخیزد واقعیتی ست انکار ناپذیر. اما، عدم شفافیت خود معلول است نه علت و از روابط حاکم و محکوم بر می خیزد. هر چقدر چگونگی روابط حاکم و محکوم، مبهم تر باشد بسود حاکم است. بسود حاکم نیست که محکومین بدانند و آگاه باشند از رمز و راز قدرت. چرا که در تاریکی بهتر میتوان بر گرده محکوم سوار شد. این است که نظام استبدادی ذاتا با شفافیت سرسازگاری ندارد. اما، تنها ساختار قدرت نیست خواهان ابهام و تاریکی، دین نیز بمراتب اولی از شفافیت هراسان است. دین در واقع در تاریکی ست که میتواند بزیست خود ادامه دهد. بنابراین، عدم شفافیت در استبداد مضاعف دین و قدرت، مضاعف است. این فساد مضاعف، از ساختار دین و قدرت بر میخیزد، ساختاری که مظهر آن روحانیت برهبری ولی فقیه ست.
اگر در طول و عرض تاریخ بنگری کمتر سلطان و پادشاهی را میتوانی بیابی که صاحب قدرتی باشد بدون مرز و حد و حدود، همچون قدرتی که در ولایت فقیه مرکزیت یافته است. ادغام ساختار دین و قدرت، ماهیتا نمیتواند در پیرامون خود چیزی جز ابهام و تاریکی بیافریند. یعنی که در خود زمینه فساد را فراهم آورد. مثلا کمتر کسی پیدا میشود که بداند آخوند خامنه ای چکاره است. آیا بجز دین تخصص دیگری هم دارد؟ وظایف و مسئولیتهای او چیست؟ حق و حقوق او کدام است؟ آیا هست کسی که بتواند وظایف و مسئولیتهای او را بشمارد، مورد سنجش قرار دهد، توانائی ها و شایستگی های او را تایید و یا نفی نماید؟ کیست که باو چنین قدرت نا معین و نامحدودی را اهدا کرده است؟ قدرت ولایت فقیه، قدرت خدایی ست. او ارجح بر هر قانونی ست چون او تبلور قانون الهی ست. نه هرگز مرتکب اشتباهی شده است و نه هر گز خطائی از او سر زده است. بهر جنایتی هم که دست زده است برای رضا و خشنودی الله مرتکب شده است. محارب با الله و مفسد فی الارض و آنکه به ولایت نه گوید را که نمیتوان زنده نگاه داشت. باید آنها را بدار مجازات آویخت- همچنانکه آویخته است. آنهم در ملا عام تا "عدالت" اسلامی را بمنصه ظهور برساند. آنجا که چوبه دار نماد عدالت میشود، فساد باوج خود میرسد.
در نظامی که التزام به یک فرد مطلق شود، فساد ریشه های آن نظام را میپوساند. چون التزام خود میشود سکه. اما باید بتوانی التزام را بنمایش بگذاری اگر که میخواهی سکه ات را نقد کنی. یعنی که باید دروغ بگویی و بنمایی آنچه نیستی. همه آن آخواندهایی که از گدایی به شاهی رسیده و بر مسند قدرت و ثروت نشسته اند، از سکه التزام بولایت بهره برگرفته اند، التزامی که مستلزم شکستن خویش است وگرنه نتوانی خود را از سلسه مراتب بالا کشی. التزام را تنها میتوانی با "ظاهرسازی،" درغگویی، تملق و چاپلوسی بمنصه ظهور در آوری. از این هم فساد بالاتر. آنکه دایم دروغ میشنود از درغگویی ابایی ندارد. چه بسا دروغگویی در منظر وی چیزی جز حقیقت نباشد.
در نظام استبداد مضاعف دین و قدرت فساد از راس ناشی میشود. ولی فقیه در راس نظام قرار دارد که تابع نه قانونی ست و نه نهادی، اما، همگان از زیر تا بالا، تابع او هستند. چون حکم او آخری و نهایی ست. همگان باید باو پاسخ دهند اما او هرگز پاسخ به کسی ندهد، اگر چنانچه سوالی مطرح شود. تنها او آزاد است. هرچه میخواهد میتواند بگوید، درست یا نا درست، جعلی یا تقلبی ویا دروغهای بسی بزرگ و باور نکردنی. مگر کسی میتواند آنچه او میگوید بزیر سوال برد؟ مهمترین و بزرگترین تصمیم ها را او اتخاذ میکند بر چه معیار و اساسی؟ فقط بر ولی ففیه ست که روشن است. بدینترتیب، فساد از جایگاه ولایت فقیه بر میخیزد. وقتی راس پاسخگو نیست، زیر شاخه ها نیز مسئولیت پذیر نیستند. التزام به ولایت فقیه سبب میشود که "حقیقت" پوشیده نگاهداشته شود. چون نظامی که بر پایه التزام به یک فرد میچرخد، حقیقت را بر نتابد. در نتیجه کذب و دروغ بر روی هم انباشته میشود و روزی مانند یک انبار باروت منفجر خواهد شد. جنبش اعتراضی امروز مقدمه ای ست بر انفجار آن انبار باروت که نظام ولایت را از بیخ و بن برکند. توپ و تانگ و فشفشه آخوند باید گم بشه.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران