جنگ یعنی مرگ و کشتار و ویرانی. آسیبهای انسانی آن جبرانناپذیر و بخشی از آسیبهای مادی آن ممکن است به سختی و با هزینه بسیار زیاد قابل ترمیم یا بازسازی باشد. تاثیرات جنگ برای نسلهای مختلف باقی میماند و زندگی روزمره را فلج و همراه با ترس و وحشت و ناامنی روزافزون میکند.
چشماندازی از غزه / اکتبر ۲۰۲۳جنگ پیامدهائی اجتنابناپذیر با خود میآورد: از گرسنگی و بیماری گرفته تا فقر و تنفروشی و آوارگی و مهاجرت و از هم پاشیدن خانوادهها. تاثیرات روحی- روانی آن برای سالهای طولانی، حتی برای نسلهای بعدی باقی میماند.
جنگ با چهره مرگبار و یرانگرش در دنیای متمدن قوانینی دارد که اغلب رعایت نمیشود، اما جدا از قوانین و کنوانسیونهای بینالمللی، شاید بتوان بدیهیترین انتظارات را اینگونه بیان کرد:
• کشتار و کشتن و غیر نظامیان در درگیرهای بین حماس و اسرائیل یا در هر جنگ و درگیری دیگری محکوم است.
هدف قراردادن مراکز غیرنظامی محکوم است.
• سهلانگاری و عدم دقت کافی که منجر به کشته شدن غیرنظامیان یا آسیب دیدن مراکز غیرنظامی گردد محکوم است.
• مخفی شدن در بین غیرنظامیان و آنها را سپر دفاعی خود کردن محکوم است.
• نقض کنوانسیوهای بینالمللی که قوانین جنگی را تعریف و بر حفاظت از جان غیرنظامیان و اماکن مسکونی و آموزشی و مراکز درمانی و بیمارستانها و مراکز فرهنگی و آثار باستانی و بر حفظ محیط زیست تاکید دارد، محکوم است.
• به اسارت و به گروگان گرفتن افراد غیرنظامی محکوم است.
• کارشناسان و ناظران بینالمللی باید امکان نظارت بر حُسن اجرای قوانین جنگی را داشته باشند.
• هئیتهای مستقل تحقیق و حقیقتیابی باید امکان بررسی میدانی برای تشخیص جزئیاتی که منجر به نقض قوانین بینالمللی و کشته شدن غیرنظامیان و آسیب به مراکز غیرنظامی شده است داشته باشند.
• سازمانهای امدادرسانی محلی یا بینالمللی باید امکان دسترسی به مردم غیرنظامی و آسیبدیدگان، کمکرسانی به آنها و انتقال آنها به مراکز امن را داشته باشند. عملیات و فعالیتهای آنها نباید مختل شود.
• آنان که توسط یک هئیت کارشناسی حقوقی صالح به عنوان عامل و آمرِ نقض قوانین بینالمللی یا کشتار غیرنظامیان مسئول شناخته شوند، باید مورد محاکمه قرار گرفته و به مجازات برسند.
• افراد یا نهادهای مختلف در سطوح مختلف محلی، ملی یا بینالمللی که در ایجاد، زمینهسازی، گسترش، پشتیبانی، حمایت، تبلیغِ جنگ و در نفرتپراکنی و خونریزی و ویرانی مسئول باشند، باید به پاسخگوئی کشیده شده و به تناسب نقش و مسئولیتشان مجازات شوند.
جنگ آخرین راه رسیدن به صلح و امنیت
کسی که به دفاع از حق حیات و کرامت انسانی و به صلح و دوستی و همزیستی و امنیت و به حفاظت از محیط زیست و حفاظت از آثار باستانی و میراث بشری باور دارد، با جنگ مخالف است. با اینهمه و باوجود مخالفت اصولی با جنگ، برخی مواقع ورود به یک جنگ اجتنابناپذیر بوده و یا ممکن است تنها راه رسیدن به یک صلح و امنیت پایدار باشد، جنگی که اگرچه در ماهیت، خصلت دفاعی دارد، اما نمیتوان مانع پیامدهای خونبار و ویرانگر آن شد. در اغلب موارد جنگ با اشتباه محاسبههای کوچک و بزرگ همراه شده که مسیر یا پیامدهای آن را از کنترل خارج و ابعاد خسارت انسانی و مادی آن را غیرقابل تصور میسازد.
برخی مواقع برای جلوگیری از خسارتهای بیشتر، برای دفاع از کرامت انسانی، برای دفاع از امنیت شخصی و جمعی، برای حفظ بقا یک ملت یا یک کشور یا برای دفاع از ارزشهای دمکراتیک و انسانی راهی بجز ورود به یک جنگ باقی نمیماند. بدین ترتیب چارهای نیست جز آنکه بین ایدآلیسم، اومانیسم، پاسیفیسم (جنگ را رد کردن)، رئالیسم و واقعیت سرسختی که خودش را تحمیل کرده است انتخاب کرد. اما ورود به جنگ باید با هدف رسیدن هرچه زودتر به یک صلح پایدار و خشکاندن زمینههای بروز مجدد جنگ بوده و باید همه امکانات لازم را به کار گرفت که امنیت و جان و مال مردم بی دفاع و غیر نظامیهدف قرار نگیرد. باید از آسیب رساندن به اماکن شخصی و غیرنظامی، مراکز علمی و آموزشی، بیمارستانها، زیرساختهای شهری و اجتماعی، محیط زیست و آثار باستانی، موزهها و میراث مادی و معنوی بشری جلوگیری شود.
چهره کریه جنگ و واقعیت سخت، خونین، مرگبار و ویرانگر آن به ما میگوید که با وجود همه اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از آسیبهای جنگ، سادهباورانه و خیالبافی خواهد بود اگر تصور شود که در دنیای واقعی همه این «باید و نباید»ها رعایت خواهد شد. با وجود این، باید همه ابزارهای نظارتی، حسابرسانه و کنترلی را در سطح بینالمللی به کار گرفت تا ابعاد خسارت و محدوده این آسیبها هرچه کوچکتر باقی بماند.
مسئله فلسطین و اسرائیل
تا آنجاکه به مسئله اسرائیل و فلسطین مربوط میشود، جدا از هر جنگ و درگیری که دلایل خودش را دارد (اینبار، حمله تروریستی و وحشیانه حماس به داخل خاک اسرائیل و کشتار غیرنظامیان)، موضوع، ریشههای تاریخی نیز دارد. قطعنامههای بینالمللی و پیمان اسلو میتوانند پایههای مناسبی برای ایجاد دو کشور و دو دولت در کنار هم و با رعایت امنیت هر دو طرف باشند. اما عوامل مختلفی مانع صلح در این منطقه میشوند. ایدئولوژیزدگی و رادیکالیسم از هر دو طرف یکی از دلایل آن است. قدرت گرفتن اسلامیسم در سوی فلسطینیها و گرایشهای راستگرایانه یا نژادپرستانه در سوی اسرائیلیها یکی از دلایل مهم این بنبست است. ناکارآمدی ابزارهای بینالمللی، به ویژه شورای امنیت سازمان ملل و اهداف و منافع سیاسی که قدرتهای بزرگ در این منطقه دنبال میکنند دلیل دیگر ادامه یافتن این معضل است. اما در چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی شاید اصلیترین دلیل در دامن زدن به جنگ و به تاخیر انداختن اقدامت صلحطلبانه در موضوع فلسطین و اسرائیل بوده است.
جمهوری اسلامی مسبب و مسئول بسیاری از درگیریها، جنگها، کشتارها، ترورها و ناامنیها در سطح کشوری، منطقه و در سطح بینالمللی است. کوتاهی در برخورد با این رژیم فقط به آن کمک کرد تا بیشتر قدرت گرفته و دایره نفوذ خودش را گسترش دهد. برای پایان دادن به اسلامیسم، به تروریسم و درگیریهای منطقهای و جهانی ناگزیر باید این رژیم ضدانسانی و ضد صلح و امنیت را ساقط کرد.
مردم ایران در نبرد ۴۴ ساله خود با این رژیم موفقیتهای زیادی داشتهاند، اما جامعه جهانی با حمایت از مردم ایران و در پایان دادن به مماشات با این رژیم و با درگیر شدن با آن، آن زمان که لازم باشد، باید تلاش کند تا زمینههای سیاسی- ایدئولوژیک- آموزشی- لجستیک و تبلیغاتی جنگ و تروریسم را که این رژیم مسسب آن است خشکانده تا از این طریق صلح و امنیت پایدار در منطقه و جهان امکان رشد پیدا کند.