اشاره ای به چند ویژه گی سازمان مجاهدین خلق و نقدی بر نظرات ایرج مصداقی
حنیف حیدرنژاد
ایرج مصداقی در بخش دوم پرسش و پاسخ در باره سازمان مجاهدین خلق(1) منتشر شده در سایت پژواک ایران به نقد صریح و اصولی مجاهدین پرداخته است. شخصا به ایرج مصداقی برای آنکه با شهامت چنین موضوعی را شروع کرده تبریک می گویم. او با این اقدام خود بسیاری از تابوهائی که سالهاست مجاهدین ایجاد کرده اند را شکست. تابوهائی چون زیر سوال بردن مسعود رجوی، زیر سوال بردن استراتژی جنگ آزادیبخش- ارتش آزادیبخش، شعار ایران رجوی- رجوی ایران، ماندن در عراق و ...
ویژه گی دیگر نقد مصداقی تلاش برای منصف بودن است. به این معنی که دربرابر تهاجمات غیر منطقی و غیر مستدل که از سوی مخالفین مجاهدین به آنان صورت میگیرد، نه به دفاع از مجاهدین، بلکه به دفاع از حقیقت، آنمقدار که او از آن با خبر است، برخواسته است.
با احترام به ایرج مصداقی برای تحلیل و نقد بسیار روشنگرش، بخشی از نگاه او به مسئله را واقعی نمی دانم.
گفته های مصداقی حاوی توصیه های اخلاقی به مجاهدین است، مثلا:
"مجاهدین باید یاد بگیرند که به عنوان یک نیروی سیاسی مسئول انتقاد از خود کنند.
باید از دادن قول و قرارهای بیفایده خودداری کنند.
مجاهدین باید بپذیرند اگر راهکارهای قبلیشان درست بود بایستی نتیجه میداد حال آن که نداده است.
مجاهدین قبل از هرچیز لازم است شعار «ایران رجوی، رجوی ایران» را که در شرایط امروز ایران جایی ندارد و به جز دوری و دشمنی با دیگر نیروها و تاثیر نامطلوب در ذهن شنونده تاثیری ندارد به کناری نهند.
بایستی از ارائه آمارهای غیرواقعی در همه زمینهها دست برداشت و واقعنگر شد."
تردیدی نیست که این خواسته و آرزوهای مصداقی از سر حُسن نیت است، اما سوال اینجاست که تا کجا چنین آرزوئی واقعی است؟
در پاسخ به این که به نظر شما چه باید کرد؟ چه راهکاری را توصیه میکنید؟
مصداقی می گوید: "من فقط میتوانم بگویم که این ماشین خراب است و یا نیاز به تعمیر اساسی دارد...مجاهدین بایستی خانه تکانی کنند، آنها نیاز به تحول جدی و اساسی دارند. بایستی عمیقاً و واقعاً انقلاب ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی کنند."
او در توضیح اینکه اصولا چه نیازی به به مجاهدین هست؟ میگوید: "که ما به این ماشین نیاز داریم و وسیله نقلیه دیگری هم در دسترس نیست. ما و جنبش ما به مجاهدین نیاز داریم. نیروی عظیمی صرف مجاهدین شده است. نمیتوان چشمها را بر آن بست. و ... بدون مجاهدین کمیت نیروهای مبارز با رژیم میلنگد."
باز هم ضمن درک حُسن نیت ایرج مصداقی، عمیقا معتقدم که این گفته ها از آنجا ناشی میشود که او نگران به هدر رفتن زحمت هائی است که سالهای سال تحمل شده است. به قول او "مجاهدین و اپوزیسیون ایران سرمایههای مردم ایران هستند. برای این که به اینجا برسند خانوادههای زیادی به خاک سیاه نشستهاند. مادر و پدرهای زیادی همه چیزشان را طبق اخلاص نهادهاند. همسران بسیاری مشکلات را با خون دل تحمل کردهاند. هرچه را که داشتهاند ایثار کردهاند. کودکان بسیاری آسیبدیده اند. بسیاری دار و ندارشان را پای این مبارزه گذاشتهاند، از سلامتی روحی و جسمی خود گذشتهاند، باید با این سرمایهها مسئولانه برخورد کرد و آن را ملک طلق خود نپنداشت. "
بر خلاف خواسته و آرزوهای ایرج مصداقی، من معتقدم که این آرزوی او برای تغییر مجاهدین غیر واقعی است. برای درک این مسئله نگاهی به چند ویژه گی سازمان مجاهدین ضروری است.
چند ویژه گی سازمان مجاهدین خلق ایران
- سازمان مجاهدین یک سازمان ایدئولوژیک است
سازمان مجاهدین یک سازمان ایدئولوژیک است که در آن مذهب تشیعه و قرائت مجاهدین از آن، در راس همه تفاسیر قرار دارد. "رهبری عقیدتی" مسعود رجوی "نقطه" بی چون و چرائی است که "اطاعت بدون چون و چرا" را طلب میکند. او "حلقه وصل" به "امام زمان" و "دروازه" رسیدن به محمد پیامبر و "کانال" رسیدن به خداست. در کنار "مسعود"، این "مریم" است که "حلقه وصل" بدنه سازمان به مسعود می شود، و "شورای رهبری" کانال های ارتباطی "پائین" با بالا برای وصل به مریم هستند. این هیراشی و سلسله مراتب، نه انتخابی، که انتصابی و در مورد نقطه رهبری، امری خود خوانده است. در این ساختار فهم و شعور انسان جائی ندارد. اطاعت و وفاداری، "عشق" و "ذوب شدن در رهبری" معنی پیدا میکند و نشانه "صلاحیت ایدئولوژیک" است. عدم اطاعت و زیر سوال بردن این ساختار، نشانه "مسئله دار بودن" و "بریدگی" است.
مجاهدین خود را "نوک پیکان تکامل" دانسته و بدنه تشکیلات باید در تنظیم رابطه با مردم یا در برخورد با بیرون "طلبکارانه و تهاجمی" برخورد کنند. "رهائی" واقعی برای نوع بشر چه در ایران یا در جهان، تنها با مریم و مسعود است که به دست می آید. جهان تشنه و منتظر روزی است که پرچم مجاهدین بر فراز میدان آزادی در تهران به احتراز در آید، تا زمینه رهائی برای همه انسانها محقق شود. اینها نمونه ای از ایده ل پروری های ایدئولوژیک است که بر اساس آن "عنصر موحد مجاهد خلق" وظیفه خود را نجات بشریت دانسته و "جان دادن در رکاب" مسعود و مریم را "فیض و نجات" خود میداند. در این تفکر برای رسیدن به حاکمیت و کسب قدرت، مردم وسلیه ای بیش نیستند. تا آنجا که مردم و خیل هواداران از مجاهدین دفاع و حمایت کنند، یا برایشان کف زده و هورا بکشند "مردم غیور و انقلابی" و با شعور خطاب می شوند. غیر از آن باشد مورد ملامت قرار می گیرند. یک مجاهد تا زمانی که در درون تشکیلات به رهبری وفادار است، "آگاه ترین، پاک بازترین، انقلابی ترین فرد و گل سر سبد" مردم و تاریخ ایران است و اگر دهان به اعتراض و انتقاد به مجاهدین باز کند "مسئله دار، بریده، مزدور، جاسوس، خائن و..." است. مجاهدین از پیچیده ترین شیوه های روانشناسی برای تحقیر فرد معترض در درون تشکیلات کمک گرفته و در صورت قصد فرد برای خروج از تشکیلات، با تلقین حس خیانت به او و با ایجاد جو ترور شخصیت، به صورت مستقیم و غیر مستقم در صدد بر میایند تا پس از خروج از تشکیلات نیز آن فرد جرئت بلند کردن صدای انتقاد پیدا نکند.
- مجاهدین یک سازمان و تشکیلات نیمه مخفی است
ضرورت تداوم مبارزه مجاهدین و چریک های فدائی خلق بر علیه دیکتاتوری سلطنتی در آن سالها، زندگی و مبارزه مخفی بود. بعد از سرنگونی شاه و در چند سال اول بعد از انقلاب، مجاهدین تشکیلاتی نیمه مخفی داشتند که با موج اعدام های بعد از 30 خرداد 1360 ، تشکیلات آنها به سرعت مجددا مخفی و زیر زمینی شد. مخفی کاری در تشکیلات مجاهدین نه فقط در برابر دشمن، بلکه امری بود همگانی، در برابر افکار عمومی، در بین بدنه تشکیلات و... حتی افراد یک خانواده در درون تشکیلات نیز روابط عادی خانوادگی نداشته و نمی توانند چنین رابطه ای داشته باشند و بجز سلام و علیک و نقل چند خاطره از گذشته هیچ گفتگوئی بر سر خط و خطوط و مسائل سیاسی، تشکیلاتی، نظامی، استراتژیک در بین افراد انجام نمی شود یا مجاز نیست که انجام شود. این نوع ارتباطات "محفل بازی" تلقی می شود. "پائین" حق "تحلیل" بالا را ندارد. "اطلاعات در حد ضرورت" به افراد داده می شود و کسی در بدنه تشکیلات نمی تواند از روند رخدادها یا تصمیمگیری ها با اطلاع باشد. با توجیه های اطلاعاتی- امنیتی، اطلاعات افراد همیشه بسیار محدود است تا "ضربه به فرد"، منجر به "ضربه به تشکیلات" نشود. این وضعیت در همه جا وجود دارد. در عراق، در ایران، و در خارج از کشور. در این تشکیلات کانال اطلاع رسانی به بیرون فقط افراد مشخص بوده و همه چیز در صورت بازدید خبرنگاران یا ناظران خارجی از قبل آماده و "تعریف" شده می باشد. ارتباط افراد و بدنه تشکیلات با دنیای خارج، از کانال رسانه های درون تشکیلاتی است که به صورتی هدفمند دستچین شده و به کرات پخش می شود. ارتباط عادی و روزمره با مردم و جامعه چه در ایران، یا خارج از کشور امکان پذیر نیست. در عراق که دیگر جای خود دارد.
- مجاهدین یک تشکیلات نظامی با ساختار ارتشی است
"انظباط آهنین" درس اول و بزرگ تشکیلات مجاهدین است. چه در تیم های چریکی زمان شاه، چه در خانه های تیمی در "فار نظامی" و پس از درگیری با جمهوری اسلامی، چه در واحد های پیشمرگه ای مجاهد خلق در کردستان و چه در گروهانها و گردانها، تیپ و لشکرها و ستاد های ارتش آزادیبخش، و چه در دفاتر و "پایگاه " های خارج کشور، سلسله مراتب فرماندهی حاکم است. همیشه، حتی آنجا که فقط دو نفر مجاهد حضور داشته باشند، یکی "مسئول" و دیگری "تحت مسئول" است. "اطاعت" و فرمانبرداری امری خدشه ناپذیر است. موقع "عملیات" جای سوال و حرف نیست و فقط باید اطاعات کرد. این عملیات میتواند، عملیات نظامی باشد، یا دیدار با یک نماینده پارلمان یا جمع آوری کمک مالی و...
به مروز زمان در درون تشکیلات اصل "سانترالیزم دمکراتیک" که قرار بود مانع از تمرکز قدرت در "بالا" باشد، در حد رعایت یک شکل تنزل کرد. پائین اجازه دارد که در "نشست های اجرائی" مسئول یا فرمانده را مورد انتقاد قرار دهد، اما اگر انتقاد به محتوا راه ببرد، با عنوان نباید "تحلیل کرد" جلوی آن گرفته می شود. مشخصه ساختار "ارتشی"، وجود و رعایت سلسله مراتب، عدم پاسخگوئی بالا به پائین، رعایت اصل مخفی کاری و حفاظت اطلاعات و تعیین افراد و مناصب بر اساس انتصاب از بالا می باشد. بدنه این ساختار اجازه ارتباط با دنیای بیرون را نداشته و هر نوع ارتباط، از "کانال" بالا به "پائین" دیکته و شرح وظایف آن تعیین و تعریف می شود.
- مجاهدین یک تشکیلات بسته بوده و در مقابل اعمال خود به کسی پاسخگو نیست.
در سازمان مجاهدین "رهبری عقیدتی مسعود و مریم" جایگاهی تقدس مابانه دارد. دفاع از آنها دفاع از "ناموس خلق" است. هر نوع کمی و کاستی یک مجاهد خلق یا هوادار آنان در کار روزانه، بر اساس دوری و نزدیکی به مسعود و مریم و میزان "حل شدگی" در آنانست که تعریف و سنجیده شده و بر توانمندی ها و صلاحیت های اجرائی و تخصصی ارجحیت و اولویت دارد. هر نوع پیروزی حاصل "سرسپاری" به مسعود و مریم، و هرنوع شکست و "پشت تنگه گیر کردن"، نتیجه دور شدن از آنان و فعال شدن مسائل جنسی است. در این تفکر، فرد پیوسته باید نسبت به کم و کاستی هایش خود را در مقابل رهبری عقیدیتی اش گناه کار و بدهکار و پاسخگو و مقصر ببیند.
نه در شکست های سیاسی و نه استراتژیک و ... جائی برای سوال از رهبری وجود ندارد. اگر هم شکستی پیش آمده، علتش آن است که "پائین" خوب اطاعت نکرده و آنقدر که باید، در رهبری ذوب نشده و خودش را به مسعود و مریم نسپرده بوده است. بنابر این در این ساختار جائی برای مسئولیت طلبی از بالا ، به ویژه از رهبری مجاهدین وجود ندارد. بدلیل بسته بودن تشکیلات نسبت به دنیای خارج، امکان مصاحبه و سوال و جواب از آنان به شکل باز و مرسوم در تشکیلات و احزاب آزاد نیز موجود نیست. این رهبری خود را در مقابل هیچ کس و هیچ چیز "پاسخگو" نمی داند. اعضاء و هواداران و مردم باید فقط "پیروی" کنند، به آنها اعتماد مطلق داشته باشند و خود را به آنها "بسپارند". اگر هم کم و کاستی از طرف این رهبری بود، آنها "مغفرت" را از "حضرت" ش طلب میکنند.
***
سوال اینجاست، آیا وقتی همه این ویژه گی ها، همه با هم و یک جا در یک تشکیلات جمع می شوند، می توان چنین تشکیلاتی را دمکراتیک دانست؟
مصداقی در جای جای گفته هایش به صداقت و مبارز بودن مجاهدین اشاره کرده و تاکید میکند:" اگر مجاهدین صدتا کار بد و غیراصولی انجام دادند، اما نباید کار درستشان را که مبارزه بی امان با رژیم است زیر سؤال برد." من نیز با این گفته کاملا موافقم. من نیز کاملا براین عقیده ام آنچه در سی سال گذشته در ایران بر زمین ریخته شدن این همه خون را موجب گشت، حاکمیت دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی بوده است. اما نمی توان نقش نا توانی و بی کفایتی نیروهای مخالف رژیم و نوع رهبری و استراتژی و سیاستگذاری آنها را در ادامه حاکمیت رژیم نادیده گرفت. اگر نیرو های سیاسی ایرانی از توان و شایستگی سیاسی لازم در مبارزه با این رژیم برخوردار بودند، حتما این دوره سی ساله کوتاه تر از این می شد. سازمان مجاهدین خلق ایران در یک دوره از حمایت بی دریغ مردم و جوانان و نوجوانانی برخوردار بود که موقع تیر باران شدن زنده با آزادی سر میدادند. آن تعدادی هم که از آن موقع زنده ماند هاند یا آنانکه در طول سی سال گذشته و در عملیلت مختلف شرکت داشتند و کشته نشده و هنوز زنده اند می توانستند امروز ده ها بار "شهید" شده باشند. این سازمان نتوانست از این دریای اعتماد و حمایت بی دریغ درست استفاده کرده و به جای ارتباط صادقانه با مردم و پاسخگوئی نسبت به سیاست هایش، با روش های پیچیده ای چون انقلاب ایدئولوژیک در صدد فرار از پاسخگوئی به مسئولیتهایش بر آمد.
با ویژه گی هائی که فوقا به آن اشاره شد باید گفت سازمان مجاهدین خلق ایران یک تشکیلات دمکراتیک نیست. باید توجه داشت مبارز بودن، صادق بودن، خون و شکنجه دادن و... الزاما به این معنی دمکرات بودن نیست. تشکیلات و سازماندهی قوی داشتن به خودی خود نمی تواند یک مناسبات دمکراتیک را در آینده تضمین کند. خصوصیات فوق با نصحیت و یا توصیه درست شدنی نیستند. هر چقدر هم که ایرج مصداقی حُسن نیت داشته باشد، به قول خودش" دنیای واقعیت خارج از ذهن" ما چیز دیگری است.
معلوم است که برای سازمان مجاهدین راه تغییر بسته نیست، اما لازمه آن انتقاد از خود جدی، حساب پس دادن به مردم و رسانه ها و تغییر تام و تمام ساختار ایدئولوژیک تشکیلاتی آن است. امری که اگرچه نه محال، اما بسیار دور از انتظار بنظر میاید.
حنیف حیدرنژاد
25 آذر 1388 / 16 دسامبر 2009
.........
1- پرسش و پاسخ در مورد فعلانفعالات عراق و وضعیت مجاهدین و ... (بخش دوم)
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=18207
منبع:پژواک ایران