چرا در قرن بیست یکم برای دیدن مادر یا مادر بزرگ، باید از یک سازمان سیاسی اجازه خواست؟
حنیف حیدرنژاد
امیر یغمائی، مردی 36 ساله است که 16 سال قبل از سازمان مجاهدین جدا شده است. او در این سازمان به دنیا آمده و بزرگ شده، در زمان تولد، پدر و مادرش هر دو اعضا این سازمان بوده اند. امیر بعد از جدائی از این تشکیلات، در کشور سوئد زندگی می کند، ازدواج کرده و داری دختری یکساله است. مادرِ امیرهنوز در تشکیلاتِ سازمان مجاهدین در کشور آلبانی است. امیر، بارها از سازمان مجاهدین خواسته تا امکانی فراهم کند تا او بتواند مادرش را ببیند و اینکه فرصتی باشد تا همچنین مادر بزرگ، نوه اش را هم ببیند.
سوال: آیا چنین خواستی، چیزعجیبی است؟
سوال مهم تر: اصلا چرا در قرن بیست یکم باید برای دیدن مادر یا مادر بزرگ از یک سازمان سیاسی اجازه خواست؟ مسائل خانوادگی آدم ها چه ربطی به یک سازمان سیاسی دارد؟
آیا اینکه اعضا این سازمان با دنیای بیرون ارتباط نداشته و خانواده آنها امکان دیدار و تماس با آنها را ندارند، خود نشان دهنده این نیست که اعضا در درون این سازمان آزاد نیستند؟
ترس سازمان مجاهدین از ارتباط اعضا با بیرون از تشکیلات به این خاطر است که چنین ارتباطی می تواند باعث شود تا آنها با حقایقی آشنا شوند که شاید منجر به جدائیشان از تشکیلات شود. جدانی صدها نفر در عراق و نیز جدائی صدها نفر دیگر از این تشکیلات در آلبانی، نشان می دهد که هرگاه اعضا این تشکیلات کمی فرصت داشته اند که با بیرون از تشکیلات ارتباط برقرار کنند، نسبت به رهبری و سیاست های این تشکیلات دچار سوال شده و از آن جدا شده اند. نوشته های دهها تن از جداشدگان از این تشکیلات که همچنان بر مبارزه با جمهوری اسلامی تاکید دارند، اما این تشکیلات را نیز یک باند مخوف می دانند، چشمِ افکارعمومی را بر بسیاری از حقایقِ پنهان در درون این تشکیلات باز کرده است، از جمله: طلاق های اجباری، جدا کردن کودکان از پدر و مادرشان، سربازگیری از بین همان کودکان، زندان، شکنجه جسمی، شکنجه روحی و مغزشوئی های ایدئولوژیک، تحقیر و توهین های روزمره اعضا و پایمال کردن کرامت انسانی آنها، سیاست و استراتژی های شکست خورده ای که تنها بر عمرِ جمهوری اسلامی افزوده و نیز باعث مرگ اعضا این تشکیلات شد و ...
یک دلیلِ مهمِ جلوگیری سازمان مجاهدین از ارتباط اعضا با بیرون، از جمله با خانواده هایشان، ترس از آشکار شدن حقایقِ پنهان در درون تشکیلات است.
اما پاسخ سازمان مجاهدین به خواست انسانی امیر یغمائی برای دیدن مادرش چیست؟
سازمان مجاهدین بجای پاسخ به یک درخواست ساده، طبیعی، بدیهی و انسانیِ یک فرد که خواهان دیدن مادرش است، به اتهام زنی و توهین به او و پدرش روی می آورد. چرا؟ این روش سازمان مجاهدین نشان می دهد که این تشکیلات شناخته ترین مسائل انسانی را زیر پا له می کند، داری هیچ منطق و استدلالی نیست و با پنهان شدن پشت اتهام زنی های بی پایه و اساس، در تلاش است تا از پاسخگوئی فرار کند. اما این روش که سالهاست تکرار می شود، ماهیت این تشکیلات را بیشتر روشن می کند و به مردم و نیروهای سیاسی و رسانه های آزاد نشان می دهد که این تشکیلات تا کجا از انسانیت، روابط دمکراتیک و احساس مسئولیت در قبال دیگران تهی و بی بهره است. چنین تشکیلاتی، قبل از آنکه یک تشکیلات سیاسی باشد، یک سِکتِ مذهبی شیعی است که در حصارهای تو در توی ایدئولوژیک، خود را پنهان کرده است. چنین گروهی نه تنها صلاحیت در مشارکت سیاسی در تحولات مربوط به ایران را ندارد، بلکه رهبران آن باید بخاطر روش های آشکار و پنهانی که ناقض حقوق بشر است، محاکمه شوند.
اسماعیل یغمائی، پدر امیر یغمائی، در ویدوئی که در این مورد انتشار داده، به کالبد شکافیِ روانی این تشکیلات در چرائی اینگونه پاسخ دادن به یک درخواستِ ساده انسانی پرداخته است. در زیر ببینید: