چرا یک هنرمند سرشناس در قبال سانسور در کشورش سکوت میکند؟
حنیف حیدرنژاد
در چهره هنرمندی که به عنوان هنرپیشه به خوبی حرف میزند و نقش بازی میکند، در این مصاحبه، چهره انسانی دیده می شود که "نقش، چهره و هویت" اصلی خود را در نهانخانه ای گذاشته و بر روی آن سرپوش می گذارد. چهره فردی که توان ابراز عقیده و نظر خودش را هم نداشته و به سختی به دنبال پیدا کردن کلمات است و در دنیای واقعی باز هم ماسک به چهره زده است.
تلویزیون یورو نیوز فارسی در حاشیه جشنواره بین المللی فیلم مراکش که آذرماه در مراکش برگزار شد یک مصاحبه کوتاه با خانم لیلا حاتمی داشته است1. وب سایت یورونیوز فارسی نیز در یک مقدمه از لیلا حاتمی به عنوان یک "بازیگر سرشناس ایرانی" نام می برد که برای "سینمای بین الملل نیز چهره ناآشنایی نیست".
این مصاحبه کوتاه از چند نظر قابل تأمل است:
برای هنرمندانی که کشور و مردم آنها زیر یوغ دیکتاتوری لگدمال می شود تریبون های بین المللی همیشه فرصتی بوده تا از آن صدای آزادیخواهی مردم خود را فریاد کنند. خانم حاتمی نه تنها از این فرصت برای دادخواهی مردم ایران استفاده نمی کند، بلکه در پاسخ خبرنگار که از او می پرسد:" همه ما می دانیم که در ایران سانسور وجود دارد و کار فیلم سازی را با مشکل مواجه می کند. این سانسور چگونه بر کار تولیدات هنری و سینمایی تاثیر می گذارد؟" پاسخ ایشان این است که: " این پدیده جدیدی نیست و سینماگرهای ایرانی از اول با این روش کار کرده اند و به [آن] عادت دارند". عمق فاجعه را می بینید! هنرمندان به سانسور عادت دارند.!!
این"پدیده" دقیقا همان محصولی است که رژیم جمهوری اسلامی به دنبال تولید آن بوده است: "عادی کردن" سانسور و سرکوب و اختناق و پایمال کردن شرافت انسانی و حقوق بشر! آیا جمهوری اسلامی بهتر از این می توانست محصولی تولید کند؟ این هنرمند "سرشناس و چهره بین المللی" بجای آنکه این سانسور و سرکوب را محکوم کند، آنرا توجیه می کند. این مصاحبه در وبسایت یورونیوز به زبان های زیر ترجمه و قابل دیدن است: انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیولی، پرتغالی، روسی، ترکی استانبولی و عربی. آیا بینندگان بین المللی این شبکه از خود نمی پرسند چطور مردمی که هنرمند سرشناسشان برای دفاع از حقوق آنها حرفی نمی زند، انتظار دارند که ما از حقوقشان دفاع کنیم؟ آیا این سوال مطرح نمی شود که حالا که به قول این هنرمند سانسور و سرکوب آزادی ها پدیده ای است که مردم به آن عادت کرده اند، پس چرا ما باید برای مردم ایران نگران باشیم؟
نکته مهم دیگر آنکه: خانم حاتمی در این مصاحبه به سختی حرف می زند. واضح است که او به دنبال کلمات زیبا و بی آزاری میگردد که پس از بازگشت به ایران دچار مشکل نشود. این تصویر ایشان "خودسانسوری نهادینه شده" ای را به نمایش میگذارد که محصول بلافصل همان پدیده سرکوب و سانسور در جمهوری اسلامی می باشد. در چهره هنرمندی که به عنوان هنرپیشه به خوبی حرف میزند و نقش بازی میکند، در این مصاحبه، چهره انسانی دیده می شود که "نقش، چهره و هویت" اصلی خود را در نهانخانه ای گذاشته و بر روی آن سرپوش می گذارد. خبرنگار از او می پرسد:" هیچوقت نمی شود آزادی بیان هنری را ممنوع کرد. آیا شما توصیه ای برای کشورتان در مورد آزادی بیان هنری دارید؟ لیلا حاتمی: من توصیه خاصی ندارم. ایمان دارم که مردم کشورم انسان های با ذکاوتی هستند و خیلی خوب می توانند احساسات هنریشان را بیان کنند".
آیا منظور لیلا حاتمی از "ذکاوت و بیان احساست"، همان است که بیننده در این مصاحبه از او می بیند؟ چهره فردی که توان ابراز عقیده و نظر خودش را هم نداشته و به سختی به دنبال پیدا کردن کلمات است و در دنیای واقعی باز هم ماسک به چهره زده است؟
برای جمهوری اسلامی در بیش از سه دهه ی گذشته سینما و هنرمندان همیشه ابزاری بوده است برای تحمیق مردم در داخل کشور و یا از طریق برخی محصولات خاص، وسیله ای شده است برای فریب در خارج ایران با نشان دادن چهره ای "نرم تر" از این رژیم جنایتکار. اکنون اما، پس از سی سال خوش خدمتی یا سکوت و سازش و تحقیر، خانه ی همان سینما داران بر سرشان خراب می شود، خانم حاتمی حتی از فرصت حضور در یک فستیوال جهانی فیلم برای دفاع از همکاران سرکوب و به بند کشیده شده اش نیز استفاده نکرد. آیا این همه ذلت پذیری جای شرمساری ندارد؟
حنیف حیدرنژاد
11.01.2012
منبع:پژواک ایران