در تاریخ 31.05.1391 برابر با 21.08.2012 حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران توافقنامه مشترکی را منتشر نمودند. این توافقنامه "توافق بر سر مجموعه ای از نقاط مشترک ... و پلاتفورم مشترک به عنوان اصلی ترین دستور کار سیاسی در برابر تغییر و تحولات سیاسی معاصر، و... نوعی همپیمانی میان این دو جریان سیاسی است که مبنای کار مشترک هر دو حزب در زمینه های سیاسی، دیپلماتیک، تبلیغاتی، رسانه ای و ... را تدوین میکند."
در چند هفته اخیر این تواقفنامه موضوع بحث و نقد فراوان بوده که می توان شرکت کنندگان در آن را به چند دسته تقسیم کرد:
- افراد یا شخصیت های منفرد، فعالین سیاسی، فعالین حقوق ملیت ها، فعالین حقوق بشری
- جمعی از فعالین سیاسی که بطور دسته جمعی بیانیه صادر یا امضاء کرده اند
- نیروها، احزاب و سازمان های سیاسی
رسانه های مختلف در خارج کشور نیز به اشکال مختلف از مصاحبه گرفته تا میزگرد و مناظره به این موضوع توجه نشان داده اند.
ماهیت نقد و اظهار نظر ها را نیز می توان به چند دسته تقسیم نمود:
- موافقت و اعلام خوشحالی یا پشتیبانی از این توافقنامه
- مخالفت با این توافقنامه
- نقد، اظهار نظر یا بررسی های کارشناسانه یا حداقل غیرجانبدارانه
نوشته حاضر قصد ورود به ماهیت توافقنامه یا مواضع احزاب سیاسی فوق را نداشته، بلکه تلاش دارد تا منطق و لحن حاکم بر برخی از موضع گیرهای مخالفین یا منتقدین که فضائی پرخشاگرانه دارد را مورد بررسی قرار دهد.
آقای ناصر ایرانپور نویسنده، مترجم و پژوهشگر در امور ملیت ها و از مدافعین حقوق کردها در یک ایمیل این فضا را این چنین توصیف کرده است: "هر نيرو و شخصيت ايرانی محق است، نه پرسش که حتی انتقاد و گلايه هم از احزاب کردی داشته باشد، اساسا محق است کل جنبش کردی را زير پرسش ببرد، اما جايز نيست تحريف کند، جوسازی کند، کينهتوزی کند. متن آقای بابک اميرخسروی هم عدهای از جانبداران تماميت ارضی با رسوبات ناسيوناليستی را بر عليه احزاب کردی شوراند و هم احزاب کردی و کل جامعهی سياسی کردی را بر عليه آنها به ميدان آورد."
نوشته فوق روح حاکم بر این پرخاشگری ها و آرایش و صف بندی های پس از آن را به خوبی خلاصه کرده است.
مهمترین مشخصه های منطق و لحن پرخاشگرانه این دسته از موضع گیری ها را می توان این چنین برشمرد:
- فاقد استدلال کارشناسانه و تخصصی هستند.
- آمیخته با پیشداوری و تا حد زیادی همراه با قضاوت با فرموله بندی هائی حاکی از قطعیت که آن نوشته یا گفته را تا حد صدور یک حکم تقویت می کند.
"بیانیه جمهوری خواهان ایران پیرامون توافقنامهء حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کوملهء کردستان ایران:
اختلاط و پراکندگی اقوام ایرانی نیز تشکیل اقلیم جداگانه ای از کرد زبانان را در ایران با مشکلاتی مواجه می سازد که منادیان "فدرالیسم ملی- جغرافیایی" بدیده نمی گیرند و اولین مشکل تعیین این جغرافیاست که به تنش های قومی بین ترک و کرد و سایر قسمت های مختلط کرد نشین دامن خواهد زد. مشکل دیگر ایجاد حکومت ها یا قدرت های خودسر قومی پیش از تحکیم دمکراسی در ایران و انحصار قهر در دست یک دولت قدرتمند دمکراتیک است. با درس آموزی از تجربه انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، به جرات می توان گفت که چنین روندی باعث درگیری های خشونت بار خواهد شد و مسلم است که پیش آمدن این سناریوی تکراری، به دمکراسی نخواهد انجامید."
"حفظ استقلال و تماميت ارضی ايران، سرآغاز هر کارپايهء سياسی است!
بيانيهء جمعی در مورد توافقنامه کومله و حزب دمکرات
به باور ما، تدوینکنندگان توافق نامۀ مشترک حزب دموکرات کردستان ایران و کومله، با طرحِ برخی از مباحث، بی هیچ پردهپوشی چارچوبِ نظری و سیاسی تجزیۀ ایران را ارائه کردهاند. طرح تزهایی مانند "جنبش رهاییبخش ملت کرد در کردستان ایران" و این نظر که: «حقوق سیاسی ملت کُرد که در رأس آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد» و از آن روشنتر، پیشنهاد "فدرالیسم ملی – جغرافیایی" به عنوان "شعار اصلی و برنامۀ سیاسی" با تکیه بر "ملیتهای ایران فدرال" گواهی بر این طرز فکر است."
- همراه با برچسب و اتهام، آنهم بدون فاکت مشخص می باشند به نحوی که در استدلال های مطرح شده جنبه ی تحلیل و تفسیر سیاسی بر جنبه ارزیابی و استدلال کارشناسانه و تخصصی برتری چشم گیر و تعیین کننده دارد.
درست در زمانیکه شورای ملی از ایرانیان برای امضای اصول پیشنهادی خود دعوت به عمل می آورد و می رود تا برای نخستین بار یک تشکیلات فراگیر علیه این جمهوری پربرکت شکل بگیرد به یکباره دو حزب دموکرات و کومله کردستان بیانیه ای مشترک را منتشر می کنند. بیانیه ای که جای جای آن بوی فاشیسم و نژادپرستی و ضد ایرانی بودن را می دهد و جالب این است که این احزاب و اصولا بیشتر احزاب محلی نیروهای ملی و ناسیونالیست ایرانی را محکوم به نژادپرستی می کنند در حالی که نیروهای ملی چیزی جز حاکمیت ملت ایران (که همه ایرانیان فارغ از زبان و دین و نژادشان را شامل می شود) بر سرزمین ایران نمی خواهند ولی این احزاب محلی نه برای ملت ایران بلکه تنها برای بخشی از ایرانیان که با آنها زبان مشترک و نژاد یکسانی داشته باشند فعالیت می کنند و این فعالیتشان هم تنها در جهت تکه پاره کردن ملت ایران و ملت سازی های جعلی و صد البته چندپاره کردن خاک ایران است."
"ملی مذهبی ها: حفظ تمامیت ارضی پیش شرط صلح و استقرار آزادی در ایران و منطقه
مطالعه موضعگیریها و بیانات مسئولان دو حزب، به یقین این تصور را در میهن پرستان تقویت میکند که آنها برای تحقق اهدافشان راهی جدا از دیگر مردمان مخالف حکومت را می پیمایند و نیازی به همبستگی با سایر مردم ایران نمی بینند و چه بسا روی پشتیبانی نیروهای بیگانه که خواهان تجزیه ایران و یا حداقل تهدید ایران به تجزیه هستند، حساب باز کرده اند."
"بيانیه جمعی از فعالين مدنی کردستان در باره حملات اخير به توافقنامە همکاری دو حزب کومله و دمکرات
از چند روز گذشتە و از زمان امضاء توافقنامە همکاری فی مابين دو حزب از احزاب شرق کردستان (حزب دمکرات کردستان ايران و کوملە کردستان ايران) شونيسم ايرانی بار ديگر نوک پيکان حملە خود را متوجە کردستان کرد. هرچند اين توافقنامە در بر گيرندە تنها بخش کوچکی از خواستەهای برحق ملی ملت کرد است، اما با اين وجود مورد هجوم اپوزسيون تماميت خواە ايرانی قرار گرفت. کە اين خود نشان دهندە همصدايی اين دستە از بە ظاهر اپوزسيون و رژيم جمهوری اسلامی ايران در پايمال کردن حقوق حقە ملت کرد است."
- تقدس سازی خاک تحت عنوان دفاع از تمامیت ارضی و اولویت دادن آن به حقوق بشر، حقوق ملیت ها و حقوق بین الملل و برجسب و توهین و تهدید به هر فرد یا نیروئی که به این تقدس سازی وفادار یا پایبند نباشد.
"بیانیه جمهوری خواهان ایران پیرامون توافقنامهء حزب دمکرات کردستان ایران و حزب کوملهء کردستان ایران
نه فدرالیسم قومی و نه کوشش برای جدایی از ایران هیچکدام پاسخگوی خواست ها و آرزوهایی نیست که اکثریت مردم ایران ازهر قومی و با هر زبانی در انتظار تحقق آنند. ایرانیان همبستگی ملی خود را در چندین آزمون بزرگ تاریخی از انقلاب مشروطیت تا امروز، فراسر تعلقشان به "قوم" یا گروه زبانی ویژه ای نشان داده اند. انقلاب مشروطه، نهضت ملی کردن صنعت نقت، انقلاب اسلامی و جنگ با عراق، همه خصلتی سراسری داشتند و بازتاب احساس تعلق به این کشور و آب و خاک بوده اند. چنین پیوندی را جز با زور نمی توان از هم گسست و تنها با تکیه به نیروهایی خارجی است که می توان به جدایی قطعه ای از این سرزمین اندیشید."
- اتهام زنی از طرف دیگر (موافقین) و توسل به نتیجه گیری های کلی و تعمیم دادن موضع گیری دسته ای از منتقدان به کل "اپوزسیون"
"بيانیه جمعی از فعالين مدنی کردستان درباره حملات اخير به توافقنامە همکاری دو حزب کومله و دمکرات
جهتگيری خصمانە اپوزسيون پان ايرانيست از راست و چپ و کمونيست و اسلامی نسبت بە اين توافقنامە نشان داد کە ضديت با ملت کرد و سرکوب جنبش آزاديخواهی اين ملت مبارز در صدر برنامە اين جريانات قرار دارد، و هنگاميکە بحث بر سر حقوق ملت کرد باشد، همگی اختلافات گذشتە خود را کنار نهادە و سرکوب مبارزات حق طلبانە ملت کرد تبديل بە هدف مشترک و مقدسی خواهد شد کە بهانەاش حفظ تماميت ارضی ايران است! بدين دليل ما بە اين نتيجە رسيدەايم کە ادامە حيات در چهارچوب مرزهای ايران برای ملت کرد غير ممکن شدە است، چراکە ملت کرد هم از طرف رژيم جمهوری اسلامی و هم از طرف اپوزسيون اين رژيم مورد تهديد است."
فقر سیاسی در روش برقراری ارتباط
نمونه هائی که در بالا آمد تنها بخش کوچکی از موضعگیری ها ی مورد نظر در این نوشته را در بر می گیرد که به خوبی نشان می دهد چطور جای استدلال منطقی در آنها خالی است. بکار گیری این روش بیان و موضع گیری و نقد ناشی از فقر سیاسی و ندانستن و نداشتن فرهنگ مدارا و گفت و گو می باشد. در این روش، نقد یک موضوع، نه به اتکاء دانش و تخصص و آگاهی علمی، بلکه بیشتر بر پایه تجربه و سابقه،سن و سال، شناخته شدگی یا تبحر در فن بیان و سخن وری انجام می شود. نتیجه گیری ها در این روش با نسبیت کمتری بیان شده و قطعیت در آن بسیار پر رنگ تر می باشد. این روش از فلسفه ای تبعیت می کند که در آن همه چیز مطلق بوده و "خود" (خود فردی یا سازمانی یا حزبی یا ایدئولوژیکی) در مرکز تقل همه چیز قرار داشته و حقیقت مطلق است. هر نظریه دیگری به غیر از آن به نام نقد مورد تهاجم قرار گرفته و با اتهام زدن در صدد حذف آن بر می آید. در این روش انصاف و عدالت کمتر جای داشته و پیشداوری حاکم بوده و قضاوت از قبل مشخص شده می باشد. این طرز فکر مردم و افکار عمومی را وسیله ای برای تهاجم به طرف مقابل می داند که با دامن زدن به احساستشان (احساسات ملی، مذهبی و... ) سعی در برفروختن و برانگیختن آنها می کند. نهایتا آنکه در این روش مقدس سازی (مقدس سازی وطن، کشور، مذهب، یک شخصیت و ..) به شدنت رایج بوده تا با مخفی شدن در پشت آن و با برانگیختن مردم از آن طریق، جائی برای اما و اگر باقی نگذاشته و خود را "بر حق" نشان دهد.
روش هائی که فوقا به آن اشاره شد و تبعاتی که با خود به همراه دارد، می تواند آگاهانه و هدفمند بکار گرفته شود. اما در بسیاری موراد نیز به دلیل نداشتن آموزش و نهادینه شدن یک فرهنگ غیر دمکراتیک استفاده از این روش ها می تواند ناشی از نقص و کمبود "کمونیکاتسیون" یا برقراری ارتباط مناسب بین دو طرف باشد که ابتدا باعث سوء تفاهم شده اما به تدریج عمق گرفته و می تواند اختلاف یا دشمنی را به همراه بیاورد.
البته در مورد گروه یا شخصیت های سیاسی غالبا وجه آگاهانه و هدفمند استفاده از این روش ها قوی تر می باشد.
استفاده از این روش ها تنها به تقابل و ضدیت دامن زده و افراط گرائی را تقویت می کند. کاملا واضح است که در صف بندی سیاسی نیز رژیم جمهوری اسلامی از این تشتت و اختلاف استقبال کرده و در پی آن خواهد بود تا آنرا عمیق تر و گسترده تر هم بکند.
موضوع مناقشه؛ "حق تعیین سرنوشت"
تقریبا همه ی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، چه به عنوان فرد و شخصیت فعال سیاسی و یا چه به عنوان نیرو و یا سازمان و حزب سیاسی از طریق اعلامیه و مقاله و مصاحبه یکی از مشخصه های ایران بعد از جمهوری اسلامی را پایبندی خویش به حقوق بشر و همه کنوانسیون های بین المللی اعلام کرده و از انتخابات آزاد دفاع می کنند. اما چگونه میتوان این گفته ها و ادعاها را باور کرد وقتی که یک فرد یا نیروی سیاسی زمانی که هنوز در خارج از ایران ساکن است تنها آن شکل حکومتی را که مورد نظر خود است درست ترین و کامل ترین مدل می داند و حرف و سخن از فدرالیسم را با اتهام تجزیه طلبی پاسخ می دهد. در چنین دیدگاهی دیگر "انتخابات آزاد" چه معنی و مفهومی دارد؟
اگر آنها خود را متعد و پایبند به حقوق بشر و همه کنوانسیون های سازمان ملل می دانند، باید بدانند که در ماده یکم ميثاق بين المللی حذف تمام اشکال تبعيض نژادی آمده است: "واژه تبعيض نژادی به معنای هر گونه تبعيض، محروميت، محدوديت و يا امتيازی بر مبنای نژاد، رنگ، اصل و ريشه ملی يا قومی که بمنظور لغو کردن و يا آسيب رساندن به شناسائی و برخوداری و اجرای تساوی حقوق بشر و آزاديهای اساسی در زمينه های سياسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ساير زمينه های مربوط به زندگی عمومی تلقی ميشود."
همچنین در مقدمه کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد آمده است: "با توجه به اصولی که در منشور ملل متحد اعلام شده است، شناسائی حیثیت ذاتی و حقوق برابر و غیر قابل انتقال کلیه اعضاء خانواده بشر، مبنای آزادی، عدالت و صلح در جهان است، نظر به اینکه، حقوق مذکور ناشی از حیثیت ذاتی شخص انسان است، با توجه به اعلامیه جهانی حقوق بشر، کمال مطلوب انسان آزاد، بهره مندی از آزادی سیاسی، مدنی و رهائی از ترس میباشد و دستیابی به این شرایط فقط بوسیله بهره مندی هر کس از حقوق سیاسی و مدنی خود و نیز حقوق فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میسر است..." سپس در ماده یکم تاکید و تصریح می کند که "1- تمام ملتها حق خودمختاری دارند. بواسطه این حق، آنها وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و توسعه فرهنگی خود را آزادانه تعیین میکنند."
اگر کسی با مصوبه های فوق مشکلی نداشته اما نسبت به استفاده از لفظ "ملت" در مورد مردم کرد یا آذری یا عرب یا بلوچ یا ترکمن و... ابهام داشته باشد، تعریف زیر می تواند ابهام را برطرف کند:
"ملت در اصطلاح عبارت است از: گروهی از مردم که زبان واحد، آداب و رسوم اجتماعی واحد و فرهنگ و منافع مشترک بین آنان پیوندی ایجاد کرده و همگی را به گرد هم جمع می آورد.... ملیت همچنین ارتباطی عاطفی و اجتماعی است که از اشتراک در وطن، نژاد، زبان، فرهنگ، تاریخ، تمدن، آمال و آرزو ها و منافع پدید می آید." (واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی؛ فارسی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی،لاتین، تالیف: دکتر جمیل صلیبا، ترجمه: کاظم برگ نیسی و صادق سجادی، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول 1370- صفحه 454)
نگاهی به یک "حق" و احترام به قدرت تشخیص و انتخاب مردم
"تعیین سرنوشت" یک حق است. این حق را هیچ حزب و گروه و شخصیت سیاسی چه در حاکمیت یا در خارج از حاکمیت نمی تواند به ملتی بدهد یا از او بگیرد. ماندن داوطلبانه در چهار چوب مرزهای جغرافیائی یک سرزمین انتخاب آزاد یک ملت است که البته امری ابدی و لایتغییر نیست. هر ملت در هر زمان بنا به منافع خودش تشخیص می دهد که ماندن یا نماندن در یک جغرافیای سیاسی به نفع او هست یا نه. اینکه یک دولت و حاکمیت یا فرد یا افرادی و یا گروه یا احزابی، چه در حاکمیت یا خارج از حاکمیت، بخواهند با تاثیر گذاشتن بر مردم یک منطقه آنها را در جهت خواسته های خود تحریک کرده یا به آنها جهت دهند به بازی قدرت این نیرو ها بر می گردد. در شرایط آزاد و دمکراتیک و به دور از ترس و هراس و اتهام و برچسب و در شرایطی که مردم یک منطقه حقوق شهروندی برابر با دیگر مردم ساکن در یک سرزمین داشته باشند، خود بهتر می دانند که چه تصمیمی منافع دراز مدت آنها را تضمین می کند. اگر مردم کردستان یا هر بخش از سرزمین ایران خواسته ها و منافع خود را در چهار چوب جغرافیای سیاسی ایران تضمین شده ببینند چه نیازی دارند که بخواهند جدا شده و مستقل باشند. و اگر هم به هر دلیل بخواهند که جدا شده و مستقل باشند هیچ نیروی دولتی و رسمی یا غیر رسمی نمی تواند آنها را از این حقِ انتخاب آزاد و داوطلبانه ی شان محروم کند.
دقیقا برای تائید و پذیرفتن همین حق و برای جلوگیری از هرگونه جنگ و خونریزی است که یک سیستم فدرال می تواند راه حل مناسبی برای کشور ایران باشد. فدرالیسم یکی از اشکال یک حکومت دمکراتیک است که مشخصه آن عدم تمرکز و تقسیم قدرت و مسئولیت به اجزاء سیستم فدرال می باشد. این سیستم روح مشارکت را از پائین به بالا تقویت کرده و با به رسمیت شناختن حقوق مردم و قدرت تشخیص آنها برای تصمیم گیری در امور خودشان بطور ساختاری مانع از یک دیکتاتوری می شود. هدایت و تصمیمگیری از مرکز مردم یک منطقه را فاقد قدرت تشخیص دانسته و با به عهده گرفتن "قیومیت" آنان عملا تدام دهنده فلسفه ولایت فقیه خواهد بود.
ملت های "آزاد" بسیاری در سراسر جهان با سیستم فدرال امور کشور خود را عهده دار هستند. این سیستم بدون اشکال نیست. بسیار پیچیده است و خیلی هم انرژی می گیرد. اما حقوق مردم و درجه مشارکت آنها در اداره سیاسی و اداری و فرهنگی و اجتماعی کشور را به میزان بسیار بالاتری از دیگر مدل ها تضمین می کند. حاکمیت سیاسی و شکل اداره کشور در زمان سرنگونی یا فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی موضوعی است که مردم سراسر سرزمین ایران باید خود در مورد آن تصمیم بگیرند. احزاب و نیروهای سیاسی می توانند مدل های مورد نظر خود را ارائه داده و در مورد چرائی مناسب بودن آن برا ی اداره کشور استدلال آورده و تلاش کنند در یک فضای آرام و بدون تشنج افکار عمومی را متقاعد کنند. راه جلب آراء مردم به در کردن دیگر نیروها از طریق اتهام زنی و ترور روحی، سیاسی و شخصیتی نمی باشد. روش های این چنینی ضامن یک سیستم دمکراتیک نبوده و راه به حذف فیزیکی مخالفان برده و دوباره پایه های یک دیکتاتوری جدید را پی ریزی خواهد کرد. باید به انتخاب و درک و تشخیص مردم ایران، همه مردمان و ملیت های ساکن کشور و سرزمین ایران، باور داشت و آنان را فاقد درک و شعور کافی برای تشخیص در مورد آینده شان دانست و به تصمیم آنها، هر چه باشد، احترام گذاشت.
15.09.2012
............................................
*منظور از "نیروهای سیاسی" در تیتر این مطلب آندسته از شخصیت ها و یا نیروها و سازمان و احزاب سیاسی می باشد که از روش های برشمرده در این مقاله پیروی می کنند. طبعا این تیتر قصد عمومیت دادن و تعمیم موضوع به هر شخصیت حقیقی یا حقوقی سیاسی ایرانی را نداشته و باور دارد که بسیاری دیگر از شخصیت های حقیقی یا حقوقی ایرانی از منش و روش های دمکراتیک پیروی می کنند.
منبع:پژواک ایران