سه دهه مرگ و کشتار، جنگ و آوارگی، فقر و فحشا، بیماریهای روحی-روانی، اعدام و تبعید و فرار و مهاجرت
حنیف حیدرنژاد
رژیم جمهوری اسلامی ایران 12 بهمن تا 22 بهمن را دهه فجر نامگذاری کرده است. در این دهه نمایش های چندش آور حکومتی به اوج خود رسیده و تعدادی نیز بنام هنر و هنرمند در جشنواره های فیلم و تئاتر بازارگرمی این حکومت را دامن می زنند.
این دهه اما در واقع "دهه زجر" ملت ایران است. در دوازدهم بهمن سال 57 ورود خمینی بعد از پانزده سال تبعید به ایران، نه تنها با سردی هوا، بلکه با سردی تمام روح او همراه بود. بازگشتی که البته با هماهنگی های بین المللی در اجلاس گوادلوپ چراغ سبز آن از پیش روشن شده بود. وقتی یکی از خبرنگاران در هواپیمائی که خمینی را از پاریس به تهران منتقل می کرد، از احساس او بعد از پانزده سال دوری از ایران سوال کرد، خمینی با قلبی سخت تر از سنگ گفت "هیچ" احساسی ندارد.
خمینی در پاریس و در مصاحبه های مختلف، قول و قرارهای زیادی داد. (برخی از این قول و قرار ها را در پایان همین نوشته ببینید).
در آنزمان بسیاری از مردم فکر می کردند با آمدن او ایران بهشت خواهد شد. عشق و علاقه مردم و گذشت آنها نسبت به هم به اوج خود رسیده بود. با چنین امیدی، بسیاری از فدا کردن جان خود نیز دریغ نکردند.
اما بعد از سقوط نظام سلطنتی، خمینی همه قول و قرارهایش را به کناری گذاشت و به تدریج در اعدام کردن، کشتار و سرکوب مردم ایران صدها و هزاران بار بیرحمانه تر از حکومت سلطنتی رفتار کرد. او با زمینه سازی جنگ با عراق و با شعار صدور انقلاب، صدها هزار جوان و نوجوان ایرانی را بر روی میدانهای مین فرستاد و یا در جبهه های جنگ به کشتن داد. با شعار مرگ بر آمریکا و هدایت تروریسم در لبنان و دیگر نقاط جهان، تنش سیاسی را از مرزهای ایران به سطح بین المللی گسترش داد و انزوای ایران و ایرانی را موجب گشت. با گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا تمام قوانین بین المللی را زیر پا گذاشته و آنها را بازیچه قدرت و اهداف ایدئولوژیک خود قرار داد. با موج اعدام بازماندگان حکومت پیشین، کشتار را شروع و با سرکوب اقلیت های مذهبی و ملی در گوشه کنار ایران و با تأسیس سپاه پاسداران این کشتارها را هرچه بیشتر در نقاط مختلف کشور گسترش داد. با شعار یا روسری یا تو سری به سرکوب زنان ایران پرداخت، و روزنامه های منتقد را بست، کارگران را سرکوب نمود و با شعار انقلاب فرهنگی به قلع و قمع دانشجویان ایران پرداخت و ...
این رژیم با دستگیری و اعدام هواداران و اعضاء گروه ها و سازمانهای سیاسی، و با شعار پیروی از ولایت فقیه، هرگونه اندیشه مخالف را سرکوب و مردم ایران را به اطاعت و تقلید و پیروی "گله وار" از حکومت دیکتاتوری اسلامی مبتنی بر تفکر شیعی خویش فرا خواند.
بدین ترتیب کوتاه زمانی بعد از روی کار آمدن خمینی و رژیم اسلامی اش، اعتماد مردم به سیاست و مبارزه سیاسی در ابعاد گسترده ضربه خورد. میلونها نفر در داخل کشور آواره جنگی و معلول شدند، ده ها و ده ها هزار نفر از مخالفین سیاسی و زندانیان سیاسی کشته و اعدام شدند. در سه ده گذشته بین سه تا پنج میلیون ایرانی نیز خاک کشور را ترک کردند، بسیاری از خانواده ا از هم پاشیده شد و بسیاری بناچار در بدترین شرایط در آوراگی و تبعید زندگی را می گذرانند.
خمینی با رژیمش زجر بی پایانی را برای مردم ما به همرا آورد. این رژیم فرهنگهای ضد انسانی مربوط به ماقبل قرون وسطی را زنده کرده است؛ دست و پا قطع می کند؛ چشم در میاورد، به صلیب کشیدن و از بلندی پرتاب کردن را مجاز می شمرد، سنگسار را دامن می زند و در یک کلام مرگ و سیاهی و تباهی و عذا و تنفر را تبلیغ میکند. این رژیم فرهنگ ریا و دوروئی و دو گانگی و چند شخصیتی را به بخشی جداناپذیر از زندگی روزانه مردم برای بقاء تبدبل کرده است. محبت و عشق و دوستی انسانها به یکدیگر را کشته و بجای آن دروغ و کلاهبرداری و چایلوسی و رفیق بازی و رشوه خواری را گسترش داده است. ایمان و اعتقاد انسانها را لگد مال کرده و آنها را به آدمیانی حیران و سرگردان تبدیل کرده که هویت خود را از دست داده، احساس پوچی کرده و بسیاری نمی دانند برای چه زنده اند. خودکشی و فقر و فحشا و اعتیاد را گسترش داده و کار را به آنجا کشانده که اینک بازارهای برده فروشی زنان و دختران و کودکان ایرانی در کشورهای همسایه زبانزد خاص وعام گشته اند. در حالی که مردم ایران با بارش برف و سرد و گرم شدن هوا، اینجا و آنجا می میرند، در حالی که فیلم پیکر متحرک کرم زده جوانان ایرانی در خیابانهای تهران، از طریق اینترنت، در مقابل دید جهانیان قرار دارد، در حالی که ایران یکی از بالاترین نرخ مرگ و میر در جاده ها را دارد و در حالی که سقف مدرسه های کودکان ایرانی بر سرشان خراب می شود، و ... این رژیم میلیاردها میلیارد دلار خرج تاسیسات و اهداف اتمی می کند و کشور را به لبه پرتگاه جنگی دیگر سوق می دهد. در این سالهای سرد و تاریک و تباهی و مرگ اما، بودند و هستند افراد و جریانها و گروهها و احزاب و سازمانها و رسانه هائی که باز هم سعی در حفظ این نظام داشته و تلاش می کنند تا چهره جنایتکار این رژیم را بزک کرده و هربار به زبانی بر آنند تا "خلایق"! را قانع سازند که در دل این حکومت وحشی، قلبی ملایم و "اصلاح طلب"! خانه کرده است و این توهم را دامن می زنند که اگر قدرت به دست اصلاح طلبان! بیافتد، دیگر جهان بهشت برین خواهد شد! این جریانات چه در خارج و چه در داخل ایران، در همین روزها با دروغ و وقاحت و با بی شرمی تمام مردم ایران را نادان و کم حافظه تلقی کرده و تلاش میکنند تا دوباره با هر زبانی که شده تعداد بیشتری را به پای صندوق های مارگیری این رژیم، و در اساس به جلوی دوربین های تلویزیونی، بکشانند.
نگاهی به زمستان سرد 57 و قدرت گیری این رژیم در 33 سال پیش، جای تردیدی نمی گذارد که برای رسیدن به آزادی گزینه ی پیش رو شرکت در بازی های سیاسی این رژیم نمی باشد، بلکه بایکوت و تحریم تمامیت این نظام از سوی مردم و تلاش متحد آنها برای نفی این رژیم از طریق افزایش اعتراضات صنفی و اجتماعی است که می تواند رسیدن به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی و برخورداری از یک زندگی انسانی و حکومت قانون را امکان پذیر سازد.
مردم ما با درس گرفتن از انقلاب ضد سلطنتی و سه دهه حاکمیت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نباید اجازه دهند تا یک بار دیگر یک فرد یا جریان سیاسی بر سرنوشت آنها حاکم شود. باید به سادگی و اعتماد چشم بسته به "رهبران" پایان داد. باید هر آنچه رنگی از تقدس دارد را بر زمین کوبید و شکست. باید از هر آنکسی که ادعائی کرده و مسئولیتی به عهده می گیرد پاسخگوئی طلب کرد. باید مذهب را از سیاست جدا کرده و ارزش های حقوق بشری و پایبندی به کنوانسیون های جهانی را مبنا و پایه ی یک حکومت آزاد و مردمی قرار داد. نباید دوباره از صفر شروع کرد و نباید دوباره خون داد. باید از دستاوردهای مردم ایران و دستاوردهای تاریخ بشری بهره گرفت تا بالاخره شب تیره و تار استبداد و عقب افتادگی در این کشور زودتر به پایان برسد.
دروغ های بزرگ!
ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم. سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، 19 مهر 1357
در جمهوری اسلامی زنان در همه چیز دارای حقوقی کاملاً مساوی با مردان خواهند بود. مصاحبه با روزنامه گاردین، نوفل لوشاتو، 1 آبان 1357
در ایران اسلامی علما خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدریس خود در قم برخواهم گشت. مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، 5 آبان 1357
در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و اداره دستگاه تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریان های مملکت از فر هنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاه های قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد. سخنرانی برای گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، 8 آبان 1357
در حکومت اسلامی رادیو، تلویزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت. مصاحبه با روزنامه پیزا سره، نوفل لوشاتو، 2 نوامبر 1978
برای همه اقلیت های مذهبی آزادی بطور کامل خواهد بود و هر کس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند. کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، 9 نوامبر 1978
در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقید خود آزاد خواهند بود. مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، 10 نوامبر 1978
دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت. مصاحبه با تلویزیون ان بی سی ، نوفل لوشاتو 11 نوامبر 1978
من نمی خواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمی خواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم. مصاحبه با تلویزیون اتریش، نوفل لوشاتو، 16 نوامبر 1978
در جمهوری اسلامی زن ها آزاد خواهند بود. در تحصیل هم آزاد خواهند بود. در کارهای دیگر هم آزاد خواهند بود. مصاحبه با هفته نامه گاردین، نوفل لوشاتو16 نوامبر 1978
نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمی دهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در اداره امور مملکت داشته باشم. مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، 17 نوامبر 1978
پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت. مصاحبه با روزنامه لوموند، نوفل لوشاتو، 9 ژانویه 1979
مطلب فوق برای نخستین بار در بهمن 1386 منتشر شده بود که اینک با تغییرات و افزوده هائی مجددا منتشر می شود.
و خمینی این است، او را بشناسیم و اجازه ندهیم تا خمینی های دیگری بر سرنوشت یک کشور و ملت حاکم شوند
.
چه تعداد از ما آنزمان این حرف ها را شنیده بودیم؟ چه تعداد درست می فهمیدیم که خمینی چه می گوید؟ آنها که می فهمیدند، چه کار کردند تا مردم، بخصوص نوجوانان هیجان زده عمق این حرف ها را دقیق تر بفهمند؟ و امروز...؟
امروز چقدر از مردم می فهمند خامنه ای و روحانی و... چه می گویند؟ چقدر از مردم می فهمند رهبران سازمان های سیاسی چه می گویند؟ چه تعدادی می فهمند که رسانه ها واقعا و دقیقا چه خط و سیاستی را پیش می برند؟ وقتی ناآگاهی باشد و زمانی که مردم نتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و وقتی رسانه ها و منتقدین و تحلیگران آزاد نباشند، آینده یک کشور چه خواهد شد. چقدر خون ریخته خواهد شد و چند سال کشور به عقب خواهد رفت؟ تا کی...؟؟ و نمونه های دیگر ....
سخنان خمینی که هیچوقت منتشر نشد
http://www.youtube.com/watch?v=q_eBaqPceI8
پوست زنها و مردها را می کنیم اگر لخت به دریا بروند
http://www.youtube.com/watch?v=f25DRCSaRM4
حنیف حیدرنژاد 16 بهمن 1392/ 5 فوریه 2014
http://www.hanifhidarnejad.com
منبع:پژواک ایران