«مصیبت وبا و بلای حکومت»؛ برای تعمقی در حال و آینده در ایام کُرونا و قرنطینه خانگی
حنیف حیدرنژاد
حنیف حیدرنژاد- کتاب «مصیبت وبا و بلای حکومت»، یک کار پژوهشی ارزشمند است که در سال ۱۳۵۸ توسط هما ناطق تهیه و تنظیم شد. او برای تنظیم این کار به بسیاری کتابهای خطی قدیم مراجعه کرده، از برخی کارشناسان و افراد مطلع یاری گرفته و از برخی منابع خارجی نیز استفاده کرد.
کتاب در ۱۷۵ صفحه، پنج موضوع مختلف در دورههای زمانی مختلف از سال ۱۲۱۷ تا سال ۱۳۱۲ خورشیدی را در بر میگیرد. از زمان انتشار کتاب اگر بخواهیم حساب کنیم، این وقایع یک دوره زمانی از ۱۴۱ سال تا ۴۶ سال قبل از انتشار کتاب را پوشش میدهد.
اگر امروز و در سال ۱۳۹۹ یعنی ۴۱ سال بعد از انتشار کتاب، بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، درواقع ما به ایران حدود ۸۷ تا ۱۸۰ سال قبل میگردیم. با مطالعه این کتاب متوجه میشویم که مشابهتهای بسیاری به لحاظ رفتارهای اجتماعی، خُلق و خو، ویژگیهای رفتاری و شخصیتی عمومی، نحوه کشورداری و رابطه حکومت با مردم و… بین آن دوران و امروز مشاهده شده و حتی به نظر میرسد که هنوز جامعه امروز ایران در برخی زمینهها، از آن دوران تاثیر گرفته و همچنان از بسیاری از آنها رها نشده است.
– بخش اول کتاب با عنوان «تاثیر اجتماعی اقتصادی وبا در دوران قاجار» نگاهی میاندازد به گستردگی و شدت بیماری وبا در ایران در سالهای مختلف و میزان مرگ و میر آن. اقداماتی که حکومت باید میکرده که نکرده، فرار حکومتگران از مرکز و رها کردن مردم به حال خود و مسئولیتناپذیری، نبود زیرساختهای شهری و بهداشتی، فقر و گرانی، ناآگاهی مردم و رشد خرافات مذهبی و متوسل شدن به امامان شیعه و اماکن مذهبی، مقایسه کوتاهی با برخورد اروپا، به ویژه انگلستان با این بحران و روشهای علمی آنها برای مقابله و مقایسه آن با ناکارآمدی حکومت در ایران. همه اینها را میتوان با وضع ایران امروز و روشهای برخورد حکومت و بخشی از جامعه با بحران کُرونا نیز مقایسه کرد.
– موضوع دوم کتاب «سندی در آئین مُلکداری و زنداری در قرن نوزده» از خلال یکی از نوشتههای یک خان بزرگ حکومتی، مناسبات بین «مالک با رعیت» و آئین دفترداری و حسابداری آن مالک برای حفظ قدرت، نفوذ و ثروتش را تشریح کرده و نگاه او به «رعیت» و کسانی که برای او کار میکردهاند و همچنین میزان بیاعتمادی دو طرف به هم و رواج دروغ و کلک در جامعه را منعکس میکند.
قسمت دیگر این بخش نگاه آن مالک به «اندرونی» و زنها و «کُلفت»ها را بازگو کرده و نشان میدهد که چگونه همهی رفتار زنان، از حرف زدن و خندیدن آنها گرفته، تا با هم حرف زدن یا به حمام رفتن آنها، حتی در غیاب شوهر و «آقا»، تحت نظر و کنترل مرد دیگری که «خان» تعیین کرده قرار داشته و هر نوع تخلف، مستوجب مجازات میشده است. نگاه مردسالارانه و تصمیم گرفتن برای زن و بجای او و محدودیتهایی که در آن زمان وجود داشته هنوز هم در قشرهای مختلف جامعه امروز ایران، به ویژه در سطوح حکومتی و در اجتماع، حاکم است. مقاومت زنان ایران شدت این سرکوب، بیحقوقی و توهین و تحقیر را تضعیف کرده، اما این تغییر در ۴۱ سال گذشته ربطی به خواست حکومتگران ندارد.
– قسمت سوم کتاب «فرنگ و فرنگیمآبی و رساله انتقادی «شیخ و شوخ»» نام دارد. در این قسمت، نگاه ایرانیان به اروپاییان از موضع خودکمبینی با بیان نمونههایی نشان داده میشود. بعد از آن، نمونههایی از نگاه اروپاییان به ایرانیان آورده میشود. قسمت دیگر، به «آقازادهها» و ایرانیانی که برای تحصیل به اروپا رفته، پرداخته و ولخرجیها و علافبازی آنها را توضیح داده و با نمونههایی نشان میدهد که چطور اغلب آنها بعد از بازگشت به ایران فخرفروشی کرده ولی منشاء هیچ پیشرفتی برای کشور نبودهاند.
بخش پایانی این قسمت به مناظره فرضی یک «فرنگرفته» و یک مخالف او اختصاص دارد و به خوبی نشان میدهد که بحث «سُنت و تجدد» ریشه تاریخی و طولانی در ایران دارد. تقلید کردن از غرب و ظاهرسازی و مصرفگرایی کالاهای غربی و لغتهای غربی را در صحبتها بلغور کردن، اما تهی بودن از علم و اندیشهی مولد و نقاد، موضوعی است که در آن دوره نیز در نقد «غربگرایان» مطرح میشده است. غربگرایان نیز با تحقیر سُنتگرایان و شکل ظاهر و لباس پوشیدن آنها، عامل عقبافتادگی ایران را خط عربی- فارسی و قانونگریزی مردم و حکومت میدانستهاند. مناظره پرشور این دو در آن دوران هنوز هم در جامعه ایران جریان داشته و زنده است. هنوز هم میتوان بسیاری از استدلالهایی را که آن زمان آورده میشد از هر دو طرف دید و شنید.
– قسمت چهارم کتاب «روزگار یک اهل قدم در دوره قاجار» نام دارد. این قسمت، نامه یک فرد تحصیلکرده و ادیب به یکی از درباریان قاجار است. در این نوشته با برخی نمونههای آورده شده، نشان داده میشود که چگونه چاپلوسی و تملق و فساد در حکومتگران ریشه دوانده و افراد، نه به دلیل صلاحیت و تخصص بلکه به دلیل میزان چاپلوسی به «شاه» و «ارباب» است که به پست و به کار گمارده میشوند. جامعه را فقر و تبعیض و بیعدالتی فرا گرفته و صدای اعتراض کسی به جایی نمیرسد. این نوشته سرشار است از سرخوردگی و ناامیدی و نگرانی نسبت به آینده ایران. نویسنده این نامه در پایان نوشتهاش میآورد:
«بدا به حال مملکتی که ترقی اشخاص منوط باشد به جهل و حمق یا تجاهل و تحامق یا مسخرگی و لوطیگری و یا دزدی و خیانت و کسی نتواند در آن حرف حق بزند و بر باطل اعتراض کند یا دعوی علم و هنر کند و در صدد رفع کذب و احدوثه دیگران برآید.» (ص ۱۴۶).
ملاحظه میشود آنچه حدود ۱۰۰ سال پیش نوشته شد، چگونه بیان وضعیت حکومتگران در ایران امروز نیز هست.
– قسمت پنجم و پایانی کتاب «قتل گریبایدُف در احکام و اشعار رستمالحکما» نام دارد. در خلال این نوشته که به قتل سفیر وقت روسیه گریبایدُف در ایران پرداخته است، نقش او در قرارداد ترکمنچای را تشریح و نگاه حاکمان وقت ایران به روسیه را توضیح داده و نشان میدهد که چگونه دو جنگ بین ایران و روسیه، از جمله ناشی از نابخردی و بیمسئولیتی حُکام آن زمان ایران و شاهزادگان بوده و میشد که مانع جدایی بخشهایی از ایران شد. همچنین به نگاه گریبایدُف به ایران و ایرانیان پرداخته و میآورد:
«در اسناد ارتشی روسیه نامهای هست مبنی بر اینکه وقتی گریبایدُف حکم سفر خود را به ایران میگرفت و دربار را ترک گفت «نسلرود» وزیر امور خارجه در امور آسیایی به صدای بلند میگفت: «برای همیشه از شرّ او رها شدیم.» و بدین ترتیب بود که گریبایدُف از راه تفلیس راهی ایران شد تا به قول خودش «انتقام ستمگران روس را از ستمپذیران ایرانی بگیرد.» (ص ۱۶۶).
امروز نیز به خوبی میتوان دید که چگونه سیاست «ستمگری» حکومت روسیه در ۱۸۷ سال قبل هنوز در ستمهای پی در پی بر ایران ادامه دارد: از رژیم حقوقی دریای کاسپین تا سود میلیاردی از راه انداختن نیروگاه هستهای بوشهر و باجهای متعدد در مسائل دیپلماتیک بینالمللی. این ستمگری ممکن نمیشد، مگر با ستم و تحقیرپذیری حکومت جمهوری اسلامی در ایران که اندکی به منافع ملی کشور نمیاندیشد.
کتاب «مصیبت وبا و بلای حکومت»، در اینترنت در دسترس است.
http://www.hanifhidarnejad.com
منبع:پژواک ایران