علی خامنهای در فرار از پاسخگوئی، منتقد نظام خود میشود
حنیف حیدرنژاد
علی خامنهای ولی فقیه مطلقه نظام جمهوری اسلامی ایران در دیدار با «اعضای ستاد بزرگداشت روز ملّی مهندس» به گوشهای از نابسامانیهای اقتصادی کشور تحت رهبری خودش اشاره کرد و گفت:
“امروز فشار واردات، کشور را دارد از پا درمیآورد؛ بهانههای مختلفی هم وجود دارد. مثلاً مسئله قاچاق؛ رقمهایی که این روزها میگویند، رقمهای عجیب وغریبِ گیجکننده بیست و چند میلیارد قاچاق، واقعاً سر انسان گیج میرود.”
خامنهای به جای اینکه پاسخگوی این وضعیت باشد، در نقش منتقد نظامی ظاهر میشود که خود در رأس آن قرار دارد. اوست که رهبر و ولی فقیه مطلقه است. اوست که در قبال تنظیم سیاستهای کلان کشور مسئولیت دارد. اگر این سیاستها ویرانی و فساد بیشتر مملکت را به دنبال داشته است، این اوست که باید پاسخ دهد چرا کار به اینجا کشیده شده است. اما او به جای پاسخگوئی، با فرار به جلو، از وضعیت موجود ناله میکند.
او در همین جلسه عملا اعتراف میکند که حتی کلام او نیز دیگر بر ارگانهای زیر فرمان وی تاثیر ندارد. یک سال پیش، خامنهای در پیام نوروزی سال ۱۳۹۳، سالی را که آخرین روزهایش را پشت سر مینهیم، سالِ «اقتصاد مقاومتی» اعلام کرده بود. اما اکنون خودش اعتراف میکند که این شعار فقط تکرار شد، اما چیزی تغییر نکرد:
“اقتصاد مقاومتی هم که اشاره کردید، خب، از وقتی که این عنوان مطرح شده، شاید هزار مرتبه از طرف مسئولین- با کم و زیادش- تأیید شده؛ مسئولین مختلف، فعّالان اقتصادی، حتّی فعّالان سیاسی، مسئولین دولتی، مجلس، غیره، مکرّر گفتهاند اقتصاد مقاومتی، اقتصاد مقاومتی؛ خب، خوب است؛ لکن با اسم و با تکرار زبانی هیچ اتّفاقی نمیافتد؛ هیچ اتّفاقی نمیافتد. با بردن اسم دارو و تکرار اسم دارو هیچ بیماری خوب نمیشود؛ دارو را باید مصرف کرد. شما در مجلس، در دولت نگاه کنید ببینید که واقعاً برای اقتصاد مقاومتی به همان مفهوم حقیقی خودش چهکارهایی انجام گرفته و چه کارهایی باید انجام بگیرد.”
ولی علی خامنهای چرا از شنیدن ارقام قاچاق تحت حاکمیت خودش دچار سرگیجه میشود؟ اگر او از فساد و نابسامانی کشور بی اطلاع است، پس در چارچوب همان نظام و قانون اساسی اش “مدیر و مدبر” بودن خودش را زیر علامت سوال برده و بر بی صلاحیت بودن خودش صحه میگذارد. اگر هم از این مسائل با اطلاع است، پس باید مسئولیت آن را نیز بپذیرد. او اما به جای پذیرفتن بار مسئولیت، “مظلومانه” نقش منتقد وضعیت را بازی میکند.
سایت بی بی سی فارسی در مورد ابعاد قاچاق کالا می نویسد: “حبیبالله حقیقی، رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز که توسط رهبر ایران تشکیل شده، دوم بهمن ماه امسال اعلام کرده بود از مارس ۲۰۱۳ تا مارس ۲۰۱۴، ۲۵ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد ایران شده است. به گفته او میزان واردات قانونی در این مدت حدود ۵۰ میلیارد دلار بوده است. به گفته آقای حقیقی، میزان واردات قاچاق به ایران معادل دو برابر بودجه عمرانی کشور است.”
آنچه علی خامنهای از آن اظهار “تعجب” میکند، موضوع کوچکی نیست. وقتی میزان قاچاق (آن هم فقط کالاهای وارداتی) طی یک سال ۲۵ میلیارد دلار بوده است، پس مسئله بر سر یک تخلف سازماندهی شده و سیستماتیک در ابعاد کلان در سراسر کشور است. در کشوری که رنگ لباس زنانش کنترل می شود، فروشگاههای لباس زیر و آرایشگاههایش کنترل میشود، پشت بام خانهها و پنجره منازل در آپارتمانهای چندین طبقه در جستجوی آنتنهای ماهوارهای با عملیات کماندوئی شناسائی و تخریب میشود… مگر میشود دزدیهای کلان از چشم دستگاههای رنگارنگ انتظامی- امنیتی رژیم مخفی بماند؟ مگر آنکه خود آنها از بالاترین تا پائینترین سطوح در شبکه قاچاق درگیر باشند.
چگونه است در کشوری که مردم زحمتکش و فقیر مناطق مرزیاش در ابعاد وسیع به “کولبری” اشتغال داشته و از فرط بیکاری و گرسنگی اجناس ۲۰ تا ۴۰ کیلوئی را بر دوش گرفته و از مناطق سخت و سنگین کوهستانی چندین و چند ساعت در بدترین شرایط آب و هوائی عبور کرده تا خانواده خود را تامین مالی کنند، این زحمتکشان تهیدست، به سرعت مورد شناسائی قرار گرفته و در حمله نیروهای انتظامی به قتل میرسند، اما دزدیها و قاچاق چندین میلیارد دلاری نادیده و ناشناخته باقی میماند؟!
سخنان خامنهای نشان میدهد که در قرن بیست و یکم کشورداری از طریق صلوات و اجرای نماز باران و دعانویسی و… امکانپذیر نیست. کشورداری به توان و صلاحیت مدیریتی نیاز داشته و باید ساختارها و بنیادهای مادی و انسانی و اداری آن مهیا باشد و تقویت شود. باید مردم در امور کشور مشارکت داده شوند. با “شعار”های تشریفاتی نوروزی و اینکه امسال سال فلان و بهمان است و همچنین با رویکرد ایدئولوژیک نمیتوان مملکتداری کرد.
در کشوری که به دلیل سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی و نبود امنیت و چشمانداز به آینده سالیانه دهها هزار نیروی متخصص آن را ترک میکنند، در کشوری که حاکماناش مردم را “گوسفند” تلقی کرده و از آنها اطاعت بردهوار طلب میکنند، در کشوری که رهبرش علم و پیشرفتهای تکنولوژیک عصر و زمانه را دشمن تلقی کرده و ارتباط مردمِ آن سرزمین را با دنیا محدود و محدودتر میکند، در کشوری که اقتصادِ تولیدی نقشی جدی در مناسبات اجتماعی نداشته و به جای آن واسطهگری و دلالی و بساز و بفروشی نقش غالب را دارد، در کشوری که مناسبات اقتصادی آن در اساس در اختیار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و سپاه پاسداران زیر فرمان و هدایت “بیت رهبری” است، در چنین کشوری جای تعجب ندارد اگر هر روز ارقام جدیدی از قاچاق و دزدی و اختلاسهای نجومی علنی میشود.
صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه که چند سالی است به منتقد درونی این نظام تبدیل شده، نظام اداری- اجرائی حاکم بر جمهوری اسلامی را حول دو محور این گونه ترسیم میکند: “اول: پاسخگوئی در کار نیست. […] دوم: نبود عنصر آیندهنگری. مدیران دستگاه اجرایی، اغلب در لحظه و به روز زندگی میکنند. اینکه سیاستهای امروزین آنان چه نتایج و تبعاتی برای ده سال و یا حتی پنج سال آینده کشور به بار میآورد، چندان موضوعیت نمییابد.”
ملاحظه میشود حتی اگر بخواهیم مانند زیباکلام با نگاهی از “درون” به وضعیت نگاه کنیم، نابسامانی مدیریتی در کشور، امری نهادینه شده و تاثیرات آن درازمدت و مخرب است.
تازه، زیباکلام این سخنان را به عنوان فردی دلبسته جمهوری اسلامی مطرح میکند که اساسا اصل را بر این گذاشته که واقعا سیستم اداری و اجرائی کشور قصد خدمت به کشور و مردم را دارد. حال آنکه به باور من ضمن آنکه این نظام و دستگاه اداری و اجرائی آن با استانداردهای جهانی فاصله بسیار دارند، کلیت نظام جمهوری اسلامی و همه نهادهای وابسته به آن با منافع ملی ایران بیگانه بوده و موجودیت این نظام با منافع ملی ایران در تضاد میباشد و کشور برای دست اندرکاران این نظام، مانند غنیمت جنگی است که باید آن را به تاراج بُرد. خامنهای نیز با گِله ی «نرم» از دزدیهای نجومی و ارقام قاچاق در کشور- که هر روز فقط بخشی از آن علنی میشود- فقط قصد دارد خود را “پاک و منزه” از این فسادها نشان دهد. حال آنکه نقشی که خود قانون اساسی این رژیم برای «ولی فقیه» در نظر گرفته، بار مسئولیت وی را بیش از هر کس دیگری رقم زده است.
حنیف حیدرنژاد
۵ اسفند ۱۳۹۳/ ۲۴ فوریه ۲۰۱۵
http://www.hanifhidarnejad.com
منبع:پژواک ایران