«جنبش سبز»، جنبش «مصون سازی نظام از سقوط و انحطاط»
حنیف حیدرنژاد
"سبزها بدنبال [..]. اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستند. عزم ملت ما در آری گفتن به انتخابات و نه گفتن به مداخله نظامیها، یک عزم اصلاحطلبانه برای مصون سازی نظام از سقوط و انحطاط است." جمله فوق جانمایه بیانیه "جبهه مشارکت اسلامی" با عنوان: "عزم ملت ما اصلاحات و نه گفتن به مداخله نظامیها برای مصون سازی نظام از سقوط است" می باشد.
"جبهه مشارکت ایران اسلامی" از جمله تشکلات مدافع اصلاحات در درون نظام جمهوری اسلامی می باشد. بسیاری از مسئولین و رهبران این جبهه در سالهای گذشته در رده های مختلف در دولت های مختلف در نظام جمهوری اسلامی صاحب پست و مقام بوده و به همین دلیل در ارتباط با نقض حقوق بشر، اعدام، شکنجه، سرکوب زنان و ملیت ها و اقلیت های مذهبی و اقلیت های جنسی مسئولیت داشته و همچنین از طریق دخالت مذهب و ایدئولوژی در سیاست، عملا نافی آزادی و دمکراسی و مسئول عقب افتادگی کشور بوده اند.
اگر چه این نیرو و رهبرانانش امروز خود قربانی سرکوب حکومت بوده و دفاع از حقوق بشری آنها یک ضرورت است، اما در عین حال ضروری است تا در مورد سیاست های این نیرو و دیگرنیروهای هم سو با آن که کماکان در خدمت حفظ بقاء رژیم جمهوری اسلامی می کوشند روشنگری به عمل بیاید.
یک دلیل عمده عدم موفقیت جنبش آزادی خواهانه مردم ایران در سال های گذشته، بویژه در اعتراضات سال 1388، خودداری رهبران "جنبش سبز" از طرح خواسته های اساسی مردم همچون تغییر قانون اساسی، تغییر نظام جمهوری اسلامی، برگزاری رفراندم تحت نظارت جامعه بین المللی و یا درخواست محاکمه آمران و عاملان کشتار و سرکوب سه دهه گذشته بوده است. این رهبران و نیروهای مدافع آنان از طرح شعارهای اصلی مردم در ارتباط با جدائی دین از مذهب و نشانه گرفتن علی خامنه ای به عنوان مسئول درجه یک سرکوب مردم، جلوگیری کرده و تمام تلاش خود را معطوف به احمدی نژاد می کردند. به این ترتیب آنها مبارزه مردم برای آزادی و رهائی از حکومت اسلامی حاکم بر ایران را تا حد جنگ قدرت درونی باند های نظام تقلیل داده و در تلاش بودند تا مردم و خشم و ناراضایتی آنان را وسیله قرار داده و آنانرا به عنوان نیروی پیاده نظام در جنگ قدرت برعلیه رقیب خود به کار بگیرند.
وفاداری و تاکید بر قانون اساسی رژیم و تلاش برای "مصون نگه داشتن نظام از سقوط" مرز مشخصی است که جنبش سبز و نیرو های مدافع آن را از جنبش آزادی خواهانه مردم جدا می کند. جنبش سبز در تلاش است تا نقش سوپاپ اطمینان را برای کل نظام بازی کند. این نیروها عملا مبارزه مردم ایران را به انحراف کشیده و جو ابهام برانگیزی را دامن می زنند که حاصل آن سرخوردگی، ناامیدی و یاس نسل جوان بوده که بدنبال خود، بطور گسترده ای گوشه نشینی یا خروج از کشور را به همراه می آورد. وضعیتی که رژیم از آن استقبال کرده، چرا که برایش فرجه زمانی به همراه می آورد. اینگونه تا قیام بعدی مردم، نظام چند سال دیگر بر سر پا باقی مانده و به نابودی سرمایه های انسانی، فرهنگی و طبیعی کشور ادامه می دهد.
با نفی هر گونه سیاست سازشکارانه با کلیت نظام جمهوری اسلامی، همچنان که در گذشته گفته شد، تاکید می شود: " مشخصه جنبش آزادی خواهی مردم ایران جدائی دین از دولت، به کنار رفتن نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن توسط یک نظام مبتنی بر معیارهای حقوق بشری و استانداردهای جهانی است که در آن حیثیت و شرف انسانی تک تک مردم ایران ارزش داشته و همه از حقوق برابر در مقابل قانون برخوردار باشند. یک حکومت مبتنی بر حق شهروندی و حاکمیت قانون و بدون حکم اعدام. سیستمی بر پایه دمکراسی پارلمانی که در آن هیچ شخصی حاکم و سلطان و رهبر و ولی مردم نیست. حکومتی که در آن آزادی رسانه های عمومی و آزادی اندیشه و سخن و قلم و اجتماعات تضمین شده باشد. نظامی مبتنی بر عدالت اجتماعی. حکومتی غیر ایدئولوژیک که در آن ایران نه خود را آقا و سرور جهان میداند، نه خود را سخنگوی مسلمین و مستضعفان جهان، بلکه خود را یک عضو جامعه جهانی می شناسد که با ابزارهای موجود حقوقی دنبال احقاق حق خود یا دفاع از آرمانهای بشری جهان شمول خواهد بود".
آیا قابل تصور هست که خواسته ها ی فوق از طریق نظام جمهوری اسلامی، با احمدی نژاد یا بی احمدی نژاد، با این قانون اساسی، یا با تغییر در چند بند و مادۀ آن، با نظامی ها یا با روحانیان و ... دست یافتنی باشد؟
حنیف حیدرنژاد
13.02.2011
منبع:پژواک ایران