نگاهی به نوشته محمد هادی: "مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون"
حنیف حیدرنژاد
حق شهروندان در پرسشگری و وظیفه ی حاکمان در پاسخگوئی
آقای محمد هادی در نوشته ای با عنوان "مصداقی، مُبصر کلاس اپوزیسیون[1]" به نقد نوشته ایرج مصداقی که با عنوان "گزارش 92، نامه ی سرگشاده به مسعود رجوی[2]" منتشر شده است، پرداخته است. مایلم اشاره ای به نکاتی چند از نوشته ایشان داشته باشم.
محمد هادی می نویسد: " نگارنده این سطور بعنوان فردی عاری از هرگونه تجربه و روابط تشکیلاتی، نمی تواند بدون صلاحیت های لازم، وارد مقولات تشکیلاتی و درونی گروهها و سازمانها-از جمله مجاهدین-گردد و بیشتر بر این باور است که کلا مسائل داخلی و تشکیلاتی نیروها و نحوۀ ادارۀ اعضای آنها، بیشتر مربوط به خود آنها و کسانی است که می خواهند وارد و یا از آن خارج گردند!"
اول: "مسائل داخلی" گروه ها آنجا که با سرنوشت و جان انسان ها و سرنوشت مردم یک کشور در ارتباط باشد، دیگر مسئله ای صرفا "داخلی" تلقی نمی شود. تصمیم گیری های سازمان مجاهدین خلق تحت رهبری مسعود رجوی در سه دهه گذشته نه تنها بر جان اعضاء و وابستگان به سازمان مجاهدین خلق، بلکه بر جان و سرنوشت خانواده های آنها تاثیر داشته و سیر تحولات سیاسی در ایران وسرنوشت یک کشور و مردم ساکن در آن را نیز با خود پیوند زده است. فکر نمی کنم ذکر موارد متعد در این مورد ضرورتی داشته باشد.
دوم: اگر در "داخل" یک گروه و تشکیلات روابطی غیر دمکراتیک حاکم باشد، بویژه زمانی که استمرار این وضعیت سالیان طولانی ادامه داشته و فضای ایجاد شده ی ناشی از این روابط جداشدگان از آن سازمان و یا افرادی در خارج از تشکیلات را هم دربر بگیرد، به نحوی که آن تشکیلات با ایجاد ترور شخصیت و اتهام زنی مانع از ابراز عقاید آن افراد گردد، دیگر روابط غیر دمکراتیک حاکم بر آن تشکیلات موضوع و مسئله ای "داخلی" نیست. مضافا آنکه تعهد و پایبندی به ارزش های بنیادین حقوق بشری و کنوانسیون های الحاقی پس از آن (میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسيون ضد شکنجه و رفتار يا مجازات خشن، غير انسانی يا تحقير کننده، کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل) فقط برای دولت ها نوشته نشده است و تشکیلات غیر دولتی وشبه نظامیان را نیز شامل می گردد. بنابراین همانطور که تلاش رژیم برای جانداختن "حقوق بشر اسلامی یا مطرح کردن "نسبیت فرهنگی" در ارتباط با حقوق بشر ناقض جهانشمول بودن این حقوق است، "داخلی کردن" مسائل سازمان مجاهدین خلق ایران (صرف نظر از دایره وسیع تاثیرگذاری سیاست های این سازمان در خارج آن) پذیرفته شدنی نبوده و نقض آشکار اصل خدشته ناپذیر بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد.
محمد هادی: "برای ناظر بیرونی کلِ حرکت قطار مبارزاتی مجاهدین در چهل و چند سال گذشته و ریل مبارزاتی آنها با رژیم آخوندها، مهم و ارجع است نه لزوماً اینکه در داخل واگن های قطار و یگانهای مجاهدین چه میگذرد!"
باید گفت که هدف وسیله را توجیه نمی کند. فقط به اینکه این قطار به کجا می رود و هدف اعلام شده آن چیست نباید نگاه کرد. "داخل واگن های های قطار و یگان های مجاهدین" گوسفند حمل نمی کنند. حتما اطلاع دارید که در کشورهای آزاد حتی برای حمل حیوانات با قطار یا کامیون یا برای نگهداری از آنان قوانین مدون وجود داشته که بر حُسن اجرای آنها نیز نظارت می شود. درون "واگن قطارهای مجاهدین" انسان هائی نشسته اند که سالهاست از همه چیز خود گذشته و به راننده قطار اعتماد کرده اند. انتخاب مسافرین هرچه بوده و هست به خودشان بر می گردد. کسی نمی خواهد آن مسافرین بالغ را به زور از قطار پیاده کند. اظهار نظر ناظرین و افراد بیرونی در مورد شرایط داخلی آن قطار و واگن هایش اما، یکی از حقوق شناخته شده افراد بیرونی است و نمی توان آزادی بیان افراد خارج از قطار را از آنها سلب کرد.
محمد هادی: "مصداقی در گذر از انتقادات پراکنده و مختلف خود نهایتاً به تصمیم در تدوین و جمع آوری کلیات نظرات انتقادی و افشاگرانۀ خود –بیشتر براساس شنیده ها و درد دل کردن ها-در رابطه با مجاهدین رسیده است."
در امور حقوقی، گفته های "شاهد یا شاهدین" در صورتی که قاضی نسبت به درست بودن آن اطمینان داشته باشد بسیار با ارزش و پراهمیت و در برخی موارد حتی تعیین کننده است. بنابراین مسئله فقط "درد دل" چند آدم که از سر بی کاری و بی حوصلگی با مصداقی گپ زده اند نیست. آنچه که مصداقی از زبان برخی از شاهدین نوشته است تنها اشاره ای مختصر به "درد" این شاهدین است. به درد و رنج این افراد باید احترام گذاشت و آن را جدی گرفت. اگر این شاهدین از حق خود استفاده و به هر دلیلی از آن "واگن و قطار ها" پیاده و خارج شده اند، از اهمیت درد و رنج و سختی ها ئی که در گذشته تحمل کرده اند چیزی نمی کاهد.
محمد هادی: "در مبارزه و مخالفت با رژیم است که اصلاً مجاهدین موضوعیت یافته و اگر انتقاد و یا اعتراضی به آنها باشد بازهم در راستای مبارزۀ آنها با رژیم است و نه چیز دیگر! برای تنظیم رابطه درست و منصفانه با نیروهای اپوزیسیون از جمله مجاهدین بایستی با عینک مخالفت و تنفر از آخوندها آنها [را] دید و بررسی نمود."
"مبارزه" با رژیم به خودی خود جواز مشروعیت یا معصومیت برای هیچ فرد یا نیرو و تشکیلاتی به حساب نمی آید. لازمه ی مبارزه جدی با رژیمی که ارزش های ضدانسانی و ضد دمکراتیک را بر ایران حاکم کرده است، پایبندی به ارزش های انسانی و دمکراتیک است. میزان این پای بندی، ازجمله در درون تشکیلات و در رفتار با نیروهای درون تشکیلات یا جدا شدگان از آن تکشیلات و حتی مخالفین سازمان است که مشخص می گردد. بر این اساس با این شاخص است که مشخص می شود که سازمان مجاهدین تاکجا قابل باور و قابل اعتماد می باشد.
در مورد نقش و وظیفه نیروهای اپوزسیون باید تاکید کرد که هر نیروی اپوزیسیون بر اساس توان و امکاناتش استراتژی و تاکتیکهای مبارزاتی خودش را تعیین می کند. محمد هادی می نویسد: "بدون مخالفت و مبارزه با آخوندها ضرورت وجودی نیروهای اپوزیسیون بخودی خود بیرنگ و بی معنی می گردد." ضرورت وجود یک نیرو نه از "نفی" دیگری (از جمله نفی رژیم)، بلکه به اعتبار ایده ها و برنامه های آن نیرو برای "سازندگی" است که مشخص می شود. فقط با شعار نابود باد، مرگ بر...، یا با فداکاری و آمادگی برای تحمل سختی نمی توان ایران ویران شده را ساخت و از مردم هم نمی توان انتظار داشت که همه به همان میزانِ نیروی پیشتاز سختی پذیر باشند. لازمه ی ساختن و آباد کردن و اعتماد ها را زنده کردن، داشتن علم و دانش و تخصص و باور و پایبندی به ارزش های دمکراتیک و مشارکت دادن مردم در سرنوشتشان است. و اینکه مردم قبل از به قدرت رسیدن یک تشکیلات به او اعتماد داشته باشند. تشکیلاتی که از نیروهای خود تنها اطاعت بی چون و چرا از رهبری را طلب می کند، نمی تواند مردم را به نحوی دمکراتیک در تعیین سرنوشتشان دخالت داده و به دلیل مخالفت با پولورالیسم فکری وعقیدتی و سیاسی و هرگونه دگر اندیشی در درون یا بیرون از خودش نمی تواند اعتماد مردم را جلب کند. تشکیلاتنی که تحمل سوال و انتقاد افراد جدا شده یا مخالفینش را ندارد چگونه می خواهد یا چگونه می تواند فضای دمکراتیک رشد سیاسی را در جامعه ایجاد کرده و آن را تضمین نماید؟
محمد هادی: "لحن آمرانه و عصبیت نهفته در کلام و قلم مصداقی در غلط و مچ گیری از نیروهای اپوزیسیون-بخصوص مجاهدین و شخص مسعود رجوی-گاهی اوقات مصداقی را در نقش مُبصر کلاس اپوزیسیون، قرار میدهد که فی النفسه موضع و جایگاه چندان مناسبی نیست."
در جوامع آزاد، حاکمیت، یعنی دستگاه قانونگذار، دستگاه اجرائی و دستگاه قضائی و نیز مردم و شهروندان، حقوق و وظایفی دارند. از وظایف دستگاه حاکمه گزارش دادن و اطلاع دادن شفاف به شهروندان درمورد سیاست گذاری ها و کارهائی است که انجام می دهد. از جمله ی حقوق شهروندان نیز طلب پاسخگوئی از حاکمان است. یعنی شهروند (آن کسی که در واگن و قطار نشسته یا حتی آن کسی که پیاده شده است) حق دارد که از حاکمیت (رهبری، راننده قطار) سوال کرده و انتظار پاسخ داشته باشد. اگر هم حاکم وظایف خود را به جا نیاورد، شهروند یا پژوهشگران و روشنفکران و ژورنالیستها حق دارند که از حق "نظارتی" خود استفاده کنند. اگر استفاده از این حقِ مسلم، رفتاری "مبصر گونه" تلقی می شود، به خودی خود نه تنها اشکالی ندارد، بلکه نشان دهنده میزان رشد و بلوغ شهروند( مسافر قطار) نسبت به حق و حقوق خودش بوده و رفتاری بسیار مناسب و در خور تحسین است و جائی برای سرزنش او وجود ندارد.
حنیف حیدرنژاد
28.05.2013
منبع:پژواک ایران